loading...
قدمت غيرت اصالت
ارکان/جوانرو بازدید : 488 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)
ژماره‌ی دانیشتوانی ٤١ شاری كوردستانی ئێران لێره‌دا بخوێنه‌وه‌ ناوه‌ندی هه‌واڵنێریی سه‌قز:
له سه‌ر داواكاری به‌شێك له خوێنه‌ران كه داوایان كردبوو رێژه‌ی دانیشتوانی ناوچه‌ی سه‌قز و شاره‌كانی ده‌ورووبه‌ر بڵاو بكرێته‌وه‌، ناوه‌ندی هه‌واڵنێریی سه‌قز به پشت به‌ستن به ئاكامی دوایین سه‌رژمێریی وڵاتی ئێران كه ساڵی ١٣٨٥ی هه‌تاوی به‌ڕێوه‌چوو، ژماره‌ی دانیشتوانی ٤١ شاری ٤ پارێزگای كوردنشینی كوردستانی ئێران بڵاو ئه‌كاته‌وه‌. شایانی باسه‌ كه له نێو ئه‌م ٤١ شاره‌دا، سه‌قز پله‌ی پێنجه‌می هه‌یه‌ و ده‌بێ ئه‌وه‌ش بگوترێ كه حه‌شیمه‌تی هه‌ر شارێك به دانیشتووانی گونده‌كانیه‌وه‌ حیساب كراوه‌، واته ئاماری ئه‌م ٤١ شاره‌ به شێوه‌ی شارستان گیراوه‌.

١ـ كرماشان ٩٥٠،٤٠٠ هه‌زار كه‌س

٢ـ ورمێ ٨٥٦،٩١٤ هه‌زار كه‌س

٣ـ سنه ٤٠٩،٦٢٨ هه‌زار كه‌س

٤ـ خۆی ٣٦٥،٥٧٣ هه‌زار كه‌س

٥ـ سه‌قز ٢٠٥،٢٥٠ هه‌زار كه‌س

٦ـ بۆكان ٢٠٢،٦٣٧ هه‌زار كه‌س

٧ـ ئیلام ١٩٩،٥١٩ هه‌زار كه‌س

٨ـ مه‌هاباد ١٩٧،٤٤١ هه‌زار كه‌س

٩ـ سه‌لماس ١٨٠،٧٠٨ هه‌زار كه‌س

١٠ـ ماكۆ ١٧٤،٥٧٨ هه‌زار كه‌س

١١ـ ئیسلام ئاباد ١٥٢،٥٠٠ هه‌زار كه‌س

١٢ـ مه‌ریوان ١٥٠،٩٢٦ هه‌زار كه‌س

١٣ـ قوروه‌ ١٤٢،٩٧٢ هه‌زار كه‌س

١٤ـ نه‌غه‌ده‌ ١١٧،٨٣١ هه‌زار كه‌س

١٥ـ بانه ١١٦،٧٧٣ هه‌زار كه‌س

١٦ـ سونقوڕ ١١٢،١٤٣ هه‌زار كه‌س

١٧ـ پیرانشار ١٠٧،٦٧٧ هه‌زار كه‌س

١٨ـ كامیاران ١٠٤،٧٠٤ هه‌زار كه‌س

١٩ـ سه‌رده‌شت ١٠٤،١٤٦ هه‌زار كه‌س

٢٠ـ جوانڕۆ ٩٩،٢٠٥ هه‌زار كه‌س

٢١ـ بیجاڕ ٩٧،٩١٣ هه‌زار كه‌س

٢٢ـ هه‌رسین ٩٦،٠١٦ هه‌زار كه‌س

٢٣ـ سایین قه‌ڵا ٨٩،٣٥٦ هه‌زار كه‌س

٢٤ـ سه‌حنه ٨٥،٠٠٠ هه‌زار كه‌س

٢٥ـ سه‌رپێڵ زه‌هاو ٨٤،٩٤٥ هه‌زار كه‌س

٢٦ـ دیوانده‌ره‌ ٨٢،٦٢٨ هه‌زار كه‌س

٢٧ـ تیكاب ٨١،٣٩٥ هه‌زار كه‌س

٢٨ـ شێروان ٧٣،٩٧٣ هه‌زار كه‌س

٢٩ـ گێڵان غه‌رب ٧٠،٠٠٠ هه‌زار كه‌س

٣٠ـ كه‌نگاوه‌ر ٦٨،٦٥٠ هه‌زار كه‌س

٣١ـ شنۆ ٦٣،٧٩٨ هه‌زار كه‌س

٣٢ـ دێهلۆڕان ٦٢،٢٥٦ هه‌زار كه‌س

٣٣ـ پاوه‌ ٦١،٩١٨ هه‌زار كه‌س

٣٤ـ ده‌ڕه‌‌شار ٥٦،٨٢٢ هه‌زار كه‌س

٣٥ـ دێگولان ٥٤،٠٠٠ هه‌زار كه‌س

٣٦ـ داڵاهو ٥٤،٠٠٠ هه‌زار كه‌س

٣٧ـ سه‌وڵ‌ئاوا ٥٣،٩٩٢ هه‌زار كه‌س

٣٨ـ ئه‌یوان ٤٧،٩٨٥ هه‌زار كه‌س

٣٩ـ ئابدانان ٤٧،٣٧٠ هه‌زار كه‌س

٤٠ـ روانسه‌ر ٤٥،٣٢٤ هه‌زار كه‌س

٤١ـ قه‌سری شیرین ٢٥،٠٠٠ هه‌زار كه‌س

ارکان/جوانرو بازدید : 569 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)
HA2001.jpg

«کردستان آزمایشگاه سلاحهای شیمیایی»

هنگامی که صدام حسین در 13 دسامبر 2003 در دخمه ای کوچک، در شهرکی دور و در فاصله ای نزدیک به شهر زادگاهش تکریت، با آن وضعیت اسفناک، گیسوان ژولیده و ریش تراشیده نشده اش بدرآمد، بدون شک از ترس انتقام روح بزرگ "انفال"، حلبچه و سردشت زهره را ریخته و خود را باخته بود. شاید این هیولای کاخها و اتاقهای شکنجه که اکنون زندگی اش به صورت زیست حشره ای در آمده بود، در اتاق دو نیم متری اش در زیر زمین به اقدامات وحشیانه خود و سربازانش و نتیجه نهایی انفال می اندیشید.
چرا که او می دانست که باید انگیزه خود را از حمله شیمیایی به حلبچه و سردشت که آغاز پایان یافتن حکومت وحشت هیولای فراموش نشدنی بود در دادگاه جنایات جنگی برای همگان تشریح نماید. صدام بهتر از هر کس می دانست که زنان، مردان، کودکان و طبیعت سوخته کردستان در دوره جنایاتش تنها ماندند و حتی روزنامه نگارانی که از کاه کوه می سازند بدنهای زخمی، سرهای باد کرده و اجساد سوخته را رها کرده و به فراموشی سپردند.

اگر چه امروزه قدرت های بزرگ و حامیان سابق حکومت دیکتاتوری، به کارگیری ابزارهای شیمیایی و بیولوژیک نه تنها توسط کشورها بلکه از جانب تروریستها را از جمله تهدیدهایی که بشریت مدرن را نشانه رفته است، می دانند و از هیچ تلاشی برای عدم دسترسی کشورها و تروریستها به این مواد دریغ نمی کنند، اما در دوره ای که کردستان آزمایشگاه سلاحهای شیمیایی شده بود، شاهد واکنش ضعیف و دور از انتظار این قدرتها، سازمانها و مجامع بین المللی در مقابل این «نسل کشی» و « جنایت علیه بشریت» بودیم.

پس از حمله ایالات متحده به عراق و دستگیری صدام حسین و برخی از همدستانش نیز که به جرم جنایات ضد بشری و نسل کشی در دادگاه ویژه جرائم سران عراق مورد محاکمه قرار گرفتند، متاسفانه نتوانستیم روایت هولناک بشریی را در دادگاه، از زبان جانیان آن بشنویم و صدام تنها به جرم کشتار شیعیان و با فشار هواداران مقتدی صدر و اما با خفت و خواری به دار آویخته شد. باز هم حلبچه و انفال به فراموشی سپرده شدند. و صدام حسین رازهای فراوانی را با خود به گور برد، رازهایی که برای بسیاری از قدرتمندان دردسرساز بود و این شگفت انگیز نیست چرا که بسیاری کاسه گدایی خود را با سکوت در مورد این جنایات فجیع پر می کنند، همان کسانی که از " سکوت و خاموشی صدام" سود بردند.

هدف این نوشتار آن است که ضمن بررسی سابقه استفاده از سلاحهای شیمیایی و تلاشهای انجام گرفته برای منع استفاده از این سلاحها، به موارد کاربرد آنها در کردستان ( به ویژه بمباران شیمیایی سردشت و حلبچه) و اثبات این اقدامات به عنوان«ژنوساید » و " جنایت علیه بشریت" بپردازد، در پایان نیز به عملکرد ضعیف رسانه ها در انعکاس این جنایات اشاره می شود.

سابقه استفاده از سلاح های شیمیایی

آن دسته از مواد یا ترکیبات شیمیایی را که در صورت انتشار و تاثیر شیمیایی منجر به مرگ، آسیب و ناتوانی در انسان و حیوان و یا از بین رفتن گیاه می شوند، عوامل شیمیایی می نامند. وسایل کاربرد این مواد را در عملیات جنگی، جنگ افزار شیمیایی می گویند( علایی و خاجه کاوسی،1371: 47). همین تعریف مبنای تعریف سلاح های شیمیایی در «کنوانسیون منع گسترش، تولید، انباشت، و به کارگیری سلاح های شیمیایی و انهدام آنها » ،مصوب1992، البته با شکلی کاملتر و با ذکر جزئیات قرار گرفته است ( ممتاز،1377: 15.)

با وجود این که طبیعت از آغاز خلقت نوعی از جنگ افزارهای شیمیایی را به برخی از جانوران برای حفظ جان خود به ودیعه گذاشته اما هیچ یک به اندازه بشر دراین زمینه پیش نرفته اند. استفاده از مواد سمی جهت پیشرفت اهداف جنگی به زمان های بسیار دور بازمی گردد. صدها سال قبل از میلاد مسیح جنگاوران با استفاده از نفت و قیر و با افروختن آتش در پای قلعه ها دشمن را وادار به تسلیم می کردند. همچنین در یونان قدیم با ترکیب قیر، گوگرد و مواد چسبناک ماده ای می ساختند که هنگامی که در آب ریخته می شد، آتش می گرفت؛ این ماده را « آتش یونانی » می خواندند. در سال 1453م. که ترک های عثمانی به قسطنطنیه ( استانبول )– آخرین سنگر روم شرقی ( بیزانس) – حمله بردند، به کندن نقب پرداختند و مدافعان شهر برای مقابله با آنها در نقب ها، با پخش دود حاصل از سوزاندن گوگرد که همان SO2می باشد– ترک ها را دچار خفگی نمودند( علایی و خواجه کاوسی، 1371: 45). بعدها در سال 1763م. آمریکایی ها سلاح شیمیایی را علیه سرخ پوستان که صاحبان اصلی سرزمین آمریکا بودند، به کار گرفتند( نراقی،1385: 1).

اما جنگ افزارهای شیمیایی درعصر جدید، نخستین بار زمانی که آلمانی ها در اکتبر 1914 در نوشاپل گلوله های حاوی گاز اشک آور به سوی فرانسوی ها پرتاب کردند، مورد استفاده قرار گرفت. به دلیل محدود بودن این مواد و پراکندگی زود هنگام نظامیان چندان موثر واقع نشد. در سوم فوریه 1915 نیز آلمانها دوباره با گلوله های بزرگتری در منطقه یویمف وارد کارزار شدند. این بار نیز به دلیل سردی زیاد هوا گازهای متصاعد شده از این گلوله ها، موثر واقع نگردید. این کشور گاز کلر را برای اولین بار در 22 آوریل همان سال در یپرس(yepres) بلژیک علیه سربازان مستعمراتی فرانسه و پیاده نظام کانادایی به کار برد. در آغاز سال 1916 بار دیگر آلمانها در "وردن" طی شش روز جنگ با شلیک صدها هزار گلوله گازدار منجر به خفگی و مرگ با تشنج ده ها هزار فرانسوی شدند.
غیر از نیروهای ترکیه که در جنگ جهانی اول به جنگ افزارهای شیمیایی مجهز بودند ولی استفاده نکردند، دیگر قدرتهای درگیر( مجارستان، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، روسیه و آمریکا) از این مواد استفاده کردند(علایی و خواجه کاوسی، 1371:46). در جنگ ایتالیا و اتیوپی (1936-37) ایتالیایی ها برای سرکوب مقاومت سربازان اتیوپیایی گلوله های حاوی گاز سمی به کار گرفتند که سبب شکست مقاومت نظامیان اتیوپی شد. در سال 1938، ژاپنی ها بمب های حاوی گازهای مایع بر روی سربازان چینی فرو ریختند.
اما در طول جنگ جهانی دوم بر خلاف انتظار از جنگ افزارهای شیمیایی به طور عمده استفاده نشد. شش سال بعد از جنگ، انگلیسی ها در سال 1951م. از ماده فیتوتوکسین در مالایا علیه استقلال طلبان این سرزمین استفاده کردند. در دهه شصت در جنگ ویتنام، آمریکایی ها به جنگ شیمیایی علیه چریک های ویت کنگ دست زدند و حیات جانوری و گیاهی را نابود کردند.
در جنگ های یمن (1963-67) مصر از جنگ افزارهای شیمیایی استفاده کرد. گفته می شود نیروهای ویتنام نیز از عوامل شیمیایی علیه خمرهای سرخ کامبوج استفاده کرده اند. در سال 1979 ارتش شوروی (سابق) در اشغال افغانستان از اینگونه سلاحها بهره گرفت. رژیم نژاد پرست آفریقای جنوبی نیز در هشت مارس 1983م. از یک نوع ماده سمی علیه نیروهای سواپو در نامیبیا بهره گرفت(نراقی،1385: 1).

اما وخیمترین مورد استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی از زمان جنگ جهانی اول تاکنون در دوره جنگ عراق علیه ایران انجام گرفت که شمار زیادی از رزمندگان ایران و به ویژه هزاران نفر از غیر نظامیان کرد قربانی این سلاحها شدند. چرا که رژیم بعث عراق در طول جنگ تحمیلی، مکرر شهرهای غیر نظامی کردستان را آماج این حملات قرار می داد.

تاریخچه خلع شیمیایی و کنوانسیون منع استفاده از سلاح های شیمیایی

اولین قرارداد بین المللی برای محدود سازی استفاده از سلاحهای شیمیایی سال 1675م. بود که فرانسه و آلمان با امضای موافقتنامه ای در استراسبورگ در مورد ممنوعیت کاربرد گلوله های سمی به توافق رسیدند (خاطری،1385: 21). اولین تلاشها برای اعمال ممنوعیت استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی و بیولوژیک نیز در اعلامیه های 1868 پطرزبورگ، 1874 بروکسل و 1898 لاهه نمایان شد. اما هیچ یک از آنها به تنظیم یک معاهده بین المللی نیانجامید.
در نتیجه کوششهای فراوان سرانجام در سال 1907، یک معاهده بین المللی که از نظر حقوقی تعهد آور بود تنظیم شد. اما با شروع جنگ اول جهانی این کنوانسیون نتوانست از وقوع جنگ شیمیایی ممانعت کند. بنابراین، کاربرد وسیع جنگ افزارهای شیمیایی کشورها را به امضای پروتکل 17 ژوئن 1925 ژنو درباره منع کاربرد جنگ افزارهای شیمیایی و بیولوژیک وادار کرد، که در آن کاربرد گازهای خفه کننده، سمی یا سایر گازها و نیز شیوه های جنگ میکروبی منع شده است. قسمت هایی از پروتکل 1925 ژنو که طی قطعنامه (126)(21)Bسازمان ملل متحد مجدداُ به تصویب رسیده است به شرح زیر است :" امضاء کنندگان تام الاختیار زیر با نام دولتهای خود اعلام می دارند : نظر به اینکه در موقع جنگ، استعمال گازهای خفه کننده و مسموم یا امثال آنها و همچنین هر قسم مایعات و مواد یا عملیات شبیه به آن حقاُ مورد تنفر افکار عمومی دنیای متمدن است، دول متعاهد تقبل می نمایند ممنوعیت استعمال گازهای خفه کننده و مسموم شبیه آن را به موجب این اعلامیه به رسمیت شناخته و همچنین تعهد می نمایند که ممنوعیت مزبور را شامل وسایل جنگ میکروبی نیز دانسته و خود را ملزم به رعایت مدلول مراتب فوق بدانند"(نراقی،1385: 21) لازم به ذکر است این پروتکل، توسعه، تولید یا ذخیره سازی جنگ افزارهای شیمیایی و بیولوژیک را منع نکرد. بنابراین در سال 1971 کمیته خلع سلاح سازمان ملل متحد متن نهایی کنوانسیون منع توسعه، تولید، انباشت و کاربرد سلاحهای بیولوژیک (BWC)را آماده کرد که به صراحت کشورهای عضو را متعهد می سازد مذاکرات خود را تا حصول یک معاهده بین المللی برای منع سلاحهای شیمیایی دنبال کنند. سرانجام پس از سالها مذاکرات حقوقی و دیپلماتیک کنوانسیون منع توسعه، تولید، انباشت و کاربرد سلاحهای شیمیایی و انهدام آنها (CWC) در سال 1992، در پاریس به امضای نمایندگان کشورها رسید و در 29 آوریل 1997 لازم الاجرا شد. در 6 مه 2003 با توجه به اینکه 152 کشور کنوانسیون را امضاء کرده بودند، این کنوانسیون به یک رژیم(1) بین المللی تبدیل شد. در نوامبر 2005(آذر 84) در مقر سازمان منع سلاح های شیمیایی کشورهای عضو به اتفاق آراء روز 29 آوریل (19اردیبهشت) را به نام روز جهانی "بزرگداشت قربانیان جنگ شیمیایی" نامگذاری کردند(خاطری،1385: 21). این کنوانسیون دارای یک مقدمه، 24 ماده و 3 متن پیوست می باشد. هم اکنون، 90 درصد جمعیت جهان،92 درصد سرزمین های جهان و 98 درصد صنایع شیمیایی جهان را تحت پوشش خود دارد. مجموعاُ 180 کشور عضو این کنوانسیون هستند.


چگونگی کسب توانایی عراق در زمینه جنگ افزارهای شیمیایی

توانایی عراقیها برای ساخت جنگ افزارهای شیمیایی به دهه 1970 برمی گردد. منابع اطلاعاتی غیر رسمی ایالات متحده مدعی بودند که عراق ساخت موستارد را در آوریل 1970 آغاز کرده است. همچنین گزارشات رسمی مقامات ایرانی حاکی از آن بود که تلاش عراق برای دستیابی به سلاح های شیمیایی به پیش از سال 1976 برمی گردد. عراقی ها در پناه عناوین پوششی فریبنده و با ادعای ساخت حشره کش های اورگانوفسفر که از سال 1975 در پی کسب و به دست آوردن نیروهای انسانی متخصص،مواد، تجهیزات و فن آوری لازم از کشورهای آمریکا،انگلستان، آلمان(غربی)، ایتالیا،اتحاد جماهیر شوروی سابق ،آرژانتین، برزیل، اسپانیا، هلند، مصر، فرانسه و یوگسلاوی برآمدند و به تدریج کارخانه های تولید مواد شیمیایی عکاشه، القائم، سلمان باک، التاجی و الفلوجه را بنا نهادند.(اکبری،1382:13). عراق در سال 1980، با انتقال مقادیری ازعوامل شیمیایی و مواد اولیه مربوطه از ذخایر شوروی سابق، وهمچنین خرید تجهیزات ویژه از کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا به تولید مستقل جنگ افزارهای شیمیایی،اقدام کرد. در سال 1982، با کمپانی(درای ریخ)آلمان که تامین کننده وسایل فنی شیمیایی است قراردادی را منعقد کرد وجهت تولید عوامل اعصاب به خرید مواد شیمیایی از منابع غربی از جمله آمریکا اقدام کرد. یکی از مقام های برجسته پنتاگون نیز گفته بود«ما میدانیم کارخانه های آلمان غربی، عراق را در تولید جنگ افزارهای شیمیایی یاری می کنند، یکی از آنها نقش برجسته ای در این مورد دارد و هنوزم در عراق به کار خود ادامه می دهد».این کشور با خرید مواد شیمیایی از آمریکا،آلمان غربی، هلند و کمک کارشناسان آلمانی موفق شد چندین تن گاز اعصاب در هر هفته تولید کند. برابر گزارش ها، بیش از 400 شرکت تولید کننده مواد شیمیایی ازعراق برای تجهیز به سلاح های شیمیایی حمایت کردند، که اکثر آنها از آلمان و انگلیس هستند. در ادامه به طور مختصر تنها به چند نمونه از اشخاص و شرکت ها که در این مسیر با حکومت صدام همکاری داشتند، جهت آشنایی خوانندگان اشاره خواهد شد.

«صحیف الحداد»- عراقی مقیم آمریکا- که امور مربوط به قراردادهای خرید مواد شیمیایی برای رژیم عراق را انجام می داده است. آقای «رفری دلول»،فلسطینی تبار آواره مقیم لندن مشاور و دلال رژیم صدام در تجهیز این رژیم به عوامل شیمیایی.

آقای مارسل داسو،مشاور نظامی و صاحب منصب نیروی هوایی فرانسه و یکی از مهره های با نفوذ فروش تسلیحات به عراق.

شرکت شیمیاییNaceفرانسوی که زمینه لازم را برای اعزام دو مهندس شیمیایی به نام های «جورف.ام .کالوتا» و «موریس گرورو» جهت مشاوره به تاسیسات سامره را فراهم ساخت.

شرکت های فرانسوی«تامسون c.s.f»«آلکتال»«ماترا»

شرکت «K.B.S»هلند که با دلالی دگتر"اهاین" پانصد تن تیودی گلیکول را به دولت عراق فروخت که این مواد در ژوئیه 1983 به عراق منتقل شد.

شرکت آلمانی karl Kolbeکه تجهیزات و نحوه ساخت را در اختیار عراقی ها قرار داده بود.

شرکت های انگلیسی« بایکال» و « ویلکاکس» که قرارداد محرمانه تاسیس عوامل شیمیایی با ماهیت حشره کشی را با عراق امظاء کردند.

VictimsHalabja.jpg


کاربرد سلاح های شیمیایی در کردستان

از زمان فتح جزیره مجنون در دوران جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، اگر چه بسیاری از مناطق ایران همچون آبادان و خرمشهر آماج حملات شیمیایی صدام قرار گرفتند، اما شهرهای مناطق کردنشین همگی آزمایشگاهی بودند تا صدام تست نهایی سلاح هایش را انجام دهد. در این نوشتار غیر از حلبچه، دیگر نقاطی که به آنها اشاره می شود در شرق کردستان(کردستان ایران) واقع شده اند. تاکید می کنیم در اینجا به مناطقی اشاره شده است که از سوی مجامع رسمی نیز به عنوان مناطق شیمیایی زده شناخته شده اند.

در سال 1361 " ساوجی" در شمال مریوان مورد حمله شیمیایی قرار گرفت که در این حمله از عوامل اعصاب، گاز نیتروژن و موستاراستفاده شد. روز سه شنبه 18 مرداد سال 1362 غرب جاده پیرانشهر-رواندوز و 27 مهر همان سال اراضی بین بانه و مریوان در مناطق مرزی مورد حمله بمب های حاوی گازهای شیمیایی قرار گرفتند. در همین زمان عراق حوالی "پینجوین" را نیز بمباران شیمیایی کرد. به دلیل گستردگی حمله، ایران حادثه پینجوین را " جنایت جنگی" نامید(نراقی،1385: 1). ساعت پنج بامداد سوم آبان ماه 1362 هواپیماهای عراق روستای "باینجان" از توابع بانه و در همین سال منطقه "شیوه ره ش" از توابع سردشت را مورد حمله شیمیایی قرار دادند که منجر به مصدومیت و شهادت جمعی از اهالی این روستاها شد. پس از حوادث این سال، در سال 1365 منطقه ای در ایلام مورد اصابت بمب های شیمیایی قرار گرفت.
در 7 تیر 1366 شهر دوازده هزار نفری و غیر نظامی سردشت آماج حملات شیمیایی قرار گرفت که منجر به کشته شدن 130 نفر در همان لحظه شد. در عملیات موسوم به والفجر2 نیز عراق در دو مرحله از طریق بمباران شیمیایی در اطراف پادگان " حاج عمران" و مناطق مرزی پیرانشهر به طور گسترده از گاز خردل استفاده نمود. در 21/10/1366 عراق مجدداُ مبادرت به پرتاب گلوله های شیمیایی در یک منطقه عملیاتی مقابل سردشت کرد. در26 اسفند ماه همان سال بود که فجیع ترین و وحشیانه ترین حمله شیمیایی به حلبچه که در تاریخ جهان بی نظیر بوده است و منجر به کشته شدن پنج هزار نفر در یک روز شد انجام گرفت. در همین سال روستای " بوالحسن " بانه و روستای " کله ره ش" در حومه سردشت مورد حمله بمب های شیمیایی قرار گرفتند(مولوی،1385: 2). از تاریخ19/12/1366 تا 13/1/1367 بیش از هفت بار روستاهای "نژمار" ، " نی" ، " قلعه جی" و " دزلی" از توابع مریوان با بیش از 300 بمب شیمیایی مورد هدف قرار گرفتند.
در 10/1/67 با حملات هوایی روستای "کلال" پاوه و چند روز پس از آن شهر " نودشه" در اورامان (استان کرمانشاه) قربانی این سلاحها شدند که متاسفانه نامی آز آنها برده نمی شود(مصطفی زاده،1385: 2). (خاطری،1385: 21). 28/2/67 چند روستا ازجمله مرزن آباد و بیتوش از توابع سردشت توسط هواپیماهای عراق شیمیایی شدند. در 24/3/67 یک منطقه مسکونی در یکی از روستاهای بانه و در 3/5/67 نیروهای عراقی با بهره گیری از سلاحهای شیمیایی به مناطق گیلانغرب و سرپل ذهاب (روستای سرمیل) پیشروی کرده و مناطقی را به اشغال خود درآوردند. 11/5/67 نیز هشت نقطه در منطقه غرب اشنویه هدف بمباران شیمیایی عراق قرار گرفتند که در اثر این جنایت، بیش از 2 هزار و 400 تن از مردم غیر نظامی منطقه مصدوم شدند(مصطفی زاده،1385: 2). روستای " زرده" کرمانشاه آخرین قربانی حملات شیمیایی حکومت بعث بود که 250 نفر در دم جان باختند(مولوی،1385: 2)

در ادامه تنها به طور خلاصه به پیامدهای حملات شیمیایی فجیع و بی رحمانه رژیم عراق به دو شهر کردستان یعنی سردشت و حلبچه اشاره می کنم.

بمباران شیمیایی سردشت

سردشت را می توان نخستین شهر قربانی جنگ افزارهای شیمیایی بعد از جنگ جهانی اول دانست. اوج خباثت رژیم عراق و مظلومیت مردم بود که تا آن روز در تاریخ جهان سابقه نداشت. این شهر بعد از ظهر روز هفتم تیرماه 1366 در حالی که جنگ تحمیلی در اوج خود بود توسط حزب بعث عراق بمباران شیمیایی شد و اولین شهر مسکونی بود که بعد از تصویب کنوانسیونهای منع سلاحهای شیمیایی آماج این حملات قرار گرفت. فجیع ترین و وحشتناک ترین تهاجم از این نوع که منجر به کشته شدن عده بسیاری از مردم غیر نظامی شد. جمهوری اسلامی ایران این تهاجم را غیر انسانی اعلام کرد و شهر سردشت را نخستین شهر قربانی جنگ افزارهای شیمیاایی در جهان بعد از بمباان هسته ای هیروشیما نامید. از شهر 12000 نفری سردشت ظبق آمار رسمی 8025 نفر مصدوم شیمیایی شدند و آمار شهدا 130 نفر بود که 22 نفر آنها در همان دقایق اولیه جان سپردند. تاریخ هیچ گاه مظلومیت سردشت را فراموش نخواهد کرد.

بمباران شیمیایی حلبچه

حلبچه از شهرهای جنوب کردستان(کردستان عراق) در 15 کیلومتری مرز ایران و 235 کیلومتری شمال شرقی بغداد است. فاجعه ای که در حلبچه رخ داد بدون شک با فجایعی همچون بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی به دست آمریکا قابل مقایسه است. مردم بی دفاع حلبچه در جریان جنگ ایران و عراق، در تاریخ 16 مارس 1988 توسط رژیم بعث عراق طی عملیاتی موسوم به عملیات انفال بمباران شیمیایی شدند و حدود پنج هزار نفر به ویژه کودکان، زنان و سالخوردگان به شهادت رسیدند. حلبچه در آن زمان تحت کنترل نیروهای ایرانی و احزاب کرد بود. جت های جنگی عراق بیست بار از فراز آن شهر گذشتند و بمب های شیمیایی و گازهای اعصاب فروریختند. این حمله از نظر مقیاس، گسترده ترین حمله شیمیایی بر علیه یک جمعیت بشری غیر نظامی در عصر حاضر بود. بیشتر کشته شدگان را زنان، کودکان، و سالخوردگان شامل می شد. خبر گذاری فرانسه در تاریخ 12/1/1367 اعلام کرد: "حلبچه شهری از کردستان عراق که به تصرف ایران در آمده و طی روزهای 27و28 اسفندماه توسط عراق بمباران شیمیایی شده، منجمد و ساکن در خوابی عمیق فرو رفته است".

این مردم بی دفاع و مظلوم همزمان با غرش جنگنده بمب افکن های رژیم بعث عراق ناگهان متوجه ابرهای تیره و رنگین شدند که بر فراز شهر و خانه هایشان سایه افکند و هنوز ابرها فرو ننشسته بودند که بوی مرگ از آنها به مشام رسید و ناقوس مرگ به صدا در آمد. خبرنگار روزنامه انگلیس گاردین در23 مارس 1988 مشاهدات عینی خود را از آن بدین گونه گزارش می کند:"سطح کوچه های خاکی و خانه های با خاک یکسان شده این شهر دور افتاده و عقب نگاه داشته شده کردستان پر از اجساد مردان، زنان، کودکان، احشام و حیوانات است که زخم، خون وعلائم انفجار رویشان دیده نمی شود. پوست اجساد به طورعجیبی بی رنگ است، چشم ها از حدقه بیرون زده، آب خاکستری رنگی از دهانشان بیرون زده و انگشتانشان پیچ خورده است. معلوم است که درست حین کارهای روزمره، مرگ مانند صاعقه بر سرشان فرود آمده، برخی آنقدر توان داشته اند که خود را بر آستان در برسانند. در اینجا مادری است که در آخرین لحظه کودکش را به آغوش کشیده و در آنجا پیرمردی خود را میان طفل شیرخواره و آنچه که نمی دانست چیست سپر کرده است.»

بدون شک وحشیانه ترین و وسیع ترین مورد استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی در حلبچه بوده است. در آن لحظه کودکانی به قتل رسیدند که برای پنجاه یا شصت سال دیگر آرزوی عشق و دوستی و موسیقی و آفتاب و شادمانی و دیگر خوشی های زندگی را در سر داشته اند. آنها همراه مادرانشان به وسیله بمب های وحشتناکی به شهادت رسیدند که نه مردمانی از سرزمین های دور دست، بلکه حکومتی که وظیفه تامین امنیت و آسایش آنها را بر عهده داشت، بر سرشان فروریخت. نیویورک تایمز آمریکا در 16/1/1367نوشت :"این عمل از هر جهت و به هر مفهوم یک جنایت جنگی است که با انکارهای سست و رسمی عراق و عذر و بهانه های غیر رسمی در مورد استفاده از یک سلاح ناجوانمردانه در آمیخته است». عثمان علی غفور که در زمان رویداد کودکی 10 ساله بود، آن روز را این چنین به خاطر می آورد«من با چشم خود دیدم که مردم مثل پرندگان جان می دادند. بعضی از مردم به سبب تاثیرات مواد شیمیایی در حال مرگ می خندیدند. وقتی هواپیماها بمب هایشان را می انداختند، ابتدا بوی خوبی به مشام می رسید، اما بعد همه پرنده ها از آسمان بر زمین می افتادند و بعد انسانها روی زمین می افتادند. این همه اتفاقات فقط از ساعت یازده و نیم صبح شروع شد و تا عصر ادامه داشت.»

مواد به کار رفته در تسلیحات شیمیایی در کردستان و عوارض آن

در حمله شیمیایی به شهر های کردستان از گازهای متنوع خردل، اعصاب، سارین و تابون، لویزیت و سیانید هیدروژن استفاده شد. بعضی منابع هم به عامل فونی سیانید(Cyanide ) اشاره کرده اند. پروفسور"اوین هندریکس" رییس آزمایشگاه سم شناسی بیمارستان دانشگاه ( فلاندر، در شمال غرب بلژیک ) اظهار می دارد : «عراق از سه نوع گاز مختلف علیه حلبچه استفاده کرده است. وی تاکید کرد که نیروهای عراق شهر حلبچه را در روزهای 17 و 18 مارس (27 و 28 اسفند 1366) با گاز خردل (ایپریت)، گازهای اعصاب(تابون،سارین یا سومان) و با سیانوژن بمباران کرده اند. وی افزود که این سه نوع سلاح به صورت مجزا ولی با فاصله ای کوتاه و به طوری که به صورت یک (کوکتل بسیار سمی) درآیند مورد استفاده قرار گرفته اند".

سیانید هیدروژن ، بسیار کشنده می باشد، جزو عوامل ناپایدار بوده و سرعت عمل خیلی سریعی دارد. با مصرف اکسیژن به وسیله بافت های بدن اختلال ایجاد می شود،تند شدن نفس را به همراه دارد و موجب می شود تا با تاثیر بر روی خون مرگ شخص را رقم زند.

گاز خردل HDموسوم به سولفور موستاد جزو عوامل کشنده محسوب می شود و پایداری آن در زمره عوامل بسیار پایدارها قرار می گیرد. واکنش فیزیولوژیکی آن موجب تاول و تخریب بافت ها می شود. کاربرد نظامی آن به تاول زایی آن مربوط می شود.

لویزیت نام شیمیایی آن 2-کلروفینیل دی کلرو آرسین است، جزو خانواده عوامل کشنده و پایدار است. کاربرد نظامی آن مربوط به عوامل تاول زا است و مایعی قهوه ای روشن کهربایی است با بخار بی رنگ و بوی شبیه گیاه شمعدانی تازه دارد. این ماده موجب حمله به بافت های انسان نیز شده و در حالت مایع خالص موجب نابینایی می گردد(نیک روان،1386: 34).

علاوه بر تاثیر مستقیم عوامل شیمیایی به کار رفته در سلاح های شیمیایی بر مرگ و میر انسانها، به آثار غیر مستقیم آنها نیز اشاراتی شده است. مواد شیمیایی ساخته بشر وارد چرخه غذایی می شود و گاهی در حیوانات و گیاهان نابهنجاری و تغییرات ژنتیکی ایجاد می کنند(غنمی و همکارا،1386: 36).

کاربرد سلاح های مرگبار بر محیط زیست و سلامت کردها آثار عمیقی بر جای گذاشته است. ذخایری از مواد شیمیایی مختلف وجود دارد که در آن دوره در خشکی یا آبها مدفون شده اند و خطرات این امر آشکار است. در صورتی که این مواد دچار نشت گردند عوامل آنها می تواند در خاک و حتی منابع آبی پیرامون آنها آلودگی ایجاد کنند. دامنه و میزان استفاده از سلاحهای شیمیایی که به ویژه در سردشت و حلبچه به کار رفته شد، نه تنها وضع حاضر بلکه موجودیت آینده آنان را به خطر انداخت و جدا از جان انسانها حتی قنات ها، آبراه ها، آبخیزها، حیوانات، طبیعت و منابع ذخیره آب را ویران ساخت. پس از گذشت بیست سال از جنایات رژیم بعث عراق، هنوز تبعات گسترده حملات شیمیایی در کردستان و بر روی مردم مشهود است.

وضعیت مصدومان شیمیایی پس از بیست سال

با گذشت دو دهه از فاجعه کاربرد سلاح های شیمیایی، هنوز پیامدهای انسانی و زیست محیطی این سلاح ها تهدیدی جدی برای سلامت قربانیان و محیط زیست منطقه به شمار می رود و دهها هزار نفر از قربانیان آن هنوز از عوارض و صدمات مزمن ناشی از به کار گیری سلاح های ممنوعه و سمی رنج می برند. سوختگی های پوستی، تحریک شدید چشم ها، گرفتاری دستگاه تنفسی فوقانی و عوارض خونی تنها بخشی از مشکلات بازماندگانی است که از دردهای طولانی و وخیم در عذابند. پزشکان انگلیسی می گویند: بازماندگان بمباران شهر حلپچه که بیش از 5هزار کشته داشت به بیماری های روانی، پوستی و مغزی بسیار خطرناک مبتلا هستند و تعداد بیماران سرطانی زیاد است. این سلاح ها دارای تاثیر موروثی بوده و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند.

در سردشت با وجود کمک های جمهوری اسلامی، اما مصدومان هنوز با مشکلات زیادی مواجه اند. وجود صدها مصدوم این فاجعه که تاکنون شناسایی نشده و از حقوق خود محروم مانده اند، این روزها موضوعی است که توجه مسئولین را جذب نموده تا مشکل را حل نمایند . تمامی آن افرادی که مجروج شده اند و هنوز از جراحات خود رنج می برند، با کمبود دارو و نیروهای تخصصی پزشکی مواجه اند. وضعیت به قدری وخیم است که گفته می شود هر مجروح تنها در چهل ثانیه معاینه می شود و نیز 94درصد مجروحان محروم از حقوق خود هستند.

جنایت علیه بشریت

بکارگیری سلاح های شیمیایی علیه کردها توسط رژیم عراق بدون شک « جنایت علیه بشریت» و « نقض آشکار قوانین بین المللی » به شمار می رود. این اقدامات در واقع مصداقی بود از جنایات ضد انسانی بعث که با انگاره های استیلا جویی و تامین نیات سادیسم گونه خود در سرکوب مردمان بی دفاع ،که با نقص معاهدات و کنوانسینهای وضع شده در تقبیح و ممنوعیت کاربرد تسحیلات شیمیای، بی مهابا اعمال می شود(بایزیدی،7:1375). طبق معاهده ژنو قتل وعام، شکنجه، سرکوب با انگیزه سیاسی، نژادی، مدنی، مذهبی یا قومی، تبعیض سازمان یافته، ترور و موجب نقص عضو شدن « جنایات علیه صلح و امنیت بشری » هستند. سه ویژگی « جنایت علیه بشریت » عبارتند از الف) جنایت باید بخشی از یک حمله وسیع یا نظام یافته باشد که شامل تبعید یا انتقال اجباری نیز می شود، ب) حملات باید علیه گروهی از مردم غیر نظامی و به صورت عمدی صورت گرفته باشد. وجود چند سرباز در میان این جمعیت دلیل بر آن نیست که صفت غیر نظامی به ایشان تعلق نگیرد و ج) جنایت باید در ادامه یا در جهت پیشبرد اهداف یک کشور یا حرکت سازمانی صورت گرفته باشد( مهدیان ،1386: 1).

حملات شیمیایی به شهرهای غیر نظامی کردستان و به شهادت رساندن مردم بی دفاع، یک کشتار جمعی بود، همچنین یک کشتار سیستماتیک بود که به فرمان عالی ترین مقام کشور صورت گرفت و این کشور در ارتکاب چنین جرایمی سابقه داشت. چنین کشتارهایی اگر در تاریخ جهان بی نظیر نباشد کم سابقه است. می توان آن را « نسل کشی ملت کرد » نامید.

بمباران شیمیایی با هدف ژنوساید

واژه ژنوساید ((Genocideاز دو کلمه تشکیل شده است. (Genos) به معنای نژاد، Caedersبه معنی کشتن و از میان بردن. ژنوساید مبین انکار حق حیات است. نسل کشی یا ژنو ساید بر طبق قرارداد لاهه مصوب 1948 عبارت است از « هر اقدامی که به قصد نابودی کامل و یا قسمی یک گروه ملی، قومی و یا نژادی- مذهبی انجام می شود». بنابراین این اقدام جنایت علیه بشریت است. طی دهه 80 مصادف با جنگ ایران و عراق (1980-88)، سیاست سرکوب و قلع و قمع کردها شکل نوین نسل کشی به خود به خود گرفت. البته سالها قبل از آن به ویژه از سال 1973 به بعد شهرها و روستاهای بی شماری با خاک یکسان گردید و سیاست توسعه زمین های بایر در کردستان کاملا به اجرا درآمد. از این رو استفاده از گازهای اعصاب که سازمان ملل متحد در قطعنامه 687 خود آن را "سلاح کشتار جمعی" نامید، یک عمل انحرافی یا از روی سهو و اشتباه نبود بلکه خشونتی سیستماتیک علیه ملت کرد و جهت نابودی و حذف فیزیکی کلیت نژادی و ملی، این منطقه بود. جهت اثبات این ادعا که بمباران شیمیایی، نسل کشی و از زمره جنایات علیه بشریت است، تنها به طور خلاصه به اقدامات رژیم بعث عراق طی عملیات "انفال" که "حلبچه" و "سردشت" نیز تنها سکانسی از آن بود، می پردازیم.

انفال عملیاتی بود که حکومت بعث تحت رهبری صدام حداقل 182 هزار نفر از مردم کرد عراقی را به قتل رساند و حدود 4000 روستای کردنشین، 1754 مدرسه،270 بیمارستان، 2450 مسجد و 27 کلیسا را نابود کرد(فرهمند،1385: 3). جالب آنکه کلمه انفال از سوره انفال(2) در قران مجید اقتباس و تحریف شده و به عنوان کد رمزی از آن استفاده می شد. اگرچه منابع رسمی عملیات انفال را اواخر جنگ تحمیلی ثبت کرده اند اما باید نقطه آغاز چنین عملیاتی را کشتار هشت هزار نفر از مردم بارزان در سال 1983 دانست. تحت رهبری حسن المجید که شهرت ویژه ای در بی رحمی داشت، کنترل عملیات بر علیه کردها از ارتش عراق به حزب بعث واگذار شد و این مقدمه ای بود برای " حل نهایی مسئله کردها". تهاجمات زمینی، بمباران هوایی، تخریب سیستماتیک محل های سکونت، جابجایی انبوه ساکنین، استفاده از جوخه های آتش برای محو هر کسی که در تیررس قرار داشت و استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی پیامد چنین تصمیمی بود. این در واقع تنها بخشی از عملیات دراز مدتی بود که تقریبا تمامی روستاهای جنوب کردستان را نابود کرد و موجب جا به جایی اجباری ساکنان بومی شد. انفال در هشت مرحله انجام گرفت که 200 هزار سرباز عراقی با پشتیبانی هوایی وارد عمل شدند(فرهمند،1385: 1). این نسل کشی از مرحله ای به مرحله دیگر متفاوت بود. مطابق دست نوشته های روزانه حسن المجید به تاریخ 1987 مرگ سزای اتوماتیک هر فرد مذکری است که بالقوه قادر به حمل سلاح است. دستور العمل بعدی حسن المجید به تاریخ 8 سپتامبر 1987 در مورد جابه جایی خانواده های کرد به مناطقی است که به گفته آنها وابستگان تروریستشان اقامت دارند. یکی دیگر از عناصر عمده انفال عملیات تعریب(Arabization) شامل تقسیم گسترده جمعیت به ویژه در کرکوک بود. رژیم صدام مجتمع های مسکونی وسیعی در کرکوک ایجاد و با وعده مسکن ارزان به انتقال اعراب فقیر نواحی جنوب کشور به کرکوک پرداخت. طی سیاست تبعید نیز بیش از 400000 نفر از محل سکونت خود رانده شدند. همسو با سیاست های منطقه ای طی حملات ارتش، از فوریه تا سپتامبر 1988 رژیم دیکتاتور عراق با اجرای سیاست دبلیو-لیتو –محو دشمن و تصرف تمامی سرزمین ها- کردهای ساکن در روستاها و شهرهای نابود شده به صورت گروههای ده هزار نفری را به اردوگاههای بزرگی انتقال داد که هنوز هم از سرنوشت بسیاری از آنها خبری در دست نسیت(مولوی،1385: 2). بسیاری از مردم اهالی بادینان در آخرین مراحل انفال حتی مراحل معمولی بازجویی را طی نکرده و صرفاُ در محل دستگیری به خط شده و توسط جوخه های آتش تحت فرمان افسر نظامی محلی اعدام می شدند. دیده بان حقوق بشر خاورمیانه(HRW/ME) در گزارشی تحت عنوان " جرم های نسل کشی عراق" تحت شماره ISBN-O-300-6427می نویسد: "گر چه زنان و کودکان در مناطقی کاملا مشخص در کردستان عراق محو شدند، اما افراد مذکر دستگیر شده در همه جا، ناپدید شده اند. هدف اساسی انفال، نابودی همه دستگیر شدگان مذکر در حد سن سربازی بوده است، تنها عده معدودی از دست جوخه های اعدام رهایی یافته بودند». با وجود صحت این گزارش، گورهای دسته جمعی که در جای جای بیابان های عراق مملو از اجساد زنان و کودکانی است که با لباسهای رنگارنگ تیر باران شده اند و حتی زنده دفن شده اند نشان می دهد که رژیم تنها به خون مردان کرد تشنه نبود. در یکم سپتامبر 2004 نیروهای آمریکایی در عراق جسد صدها زن و کودک را در محوطه ای نزدیک الحترا( (Al-hatraپیدا کردند که گمان می رفت در اوایل 1988 یا اواخر 1987 قتل عام شده اند.

اما صدام سالها پیش با بمباران شیمیایی نیاز به چنین کشفیاتی را بی اثر ساخته بود. چرا که کاربرد سلاح های شیمیایی هیچ موجود زنده ای را مصون نمی دارد، بلکه ابزاریست در جهت تحقق انتخاب اصلح داروین(3) . بمباران شیمیایی شهرهای کردستان سکانسی از عملیات "انفال" بود. این در حالی بود که عراق کنوانسیون 1948 که هر نوع نسل کشی را ممنوع می دارد پذیرفته بود(محمدی،1386: 13). لازم به یادآوری است که در دسامبر سال 2005 یک دادگاه در لاهه رای داد که« قتل هزاران کرد در دهه هشتاد در حقیقت اقدامی نسل کشی بوده است" .دادگاه هلندی اعتراف کرد « قانوناُ و به صورت قانع کننده ثابت شده است که همه قوانین نسل کشی در مورد جمعیت کرد به عنوان یک گروه قومی صادق است.»

anfal-01fff.jpg

سرکوبی دیگر با ابزار رسانه

انفال(به ویژه وقایع سردشت وحلبچه)، بیانگر زورآزمایی روزنامه نگاری وبیداری وجدان بشری با قدرت سهمناک دیکتاتوری فردی بود که متاسفانه در آن دوره تاریخی زور دیکتاتور برنده شد. تاکید می کنیم که منکر اقدامات و تلاشهای معدودی از نویسندگان و روزنامه نگاران برای انعکاس عمق فاجعه به افکار عمومی جهان و مجامع بین الملل نیستیم، زیرا بودند افرادی همچون" کاوه گلستان" که در حین عکسبرداری از صحنه های جانکاه حلبچه، این جملات را نیز برای آیندگان به یادگار گذاشتند:« من می خواهم صحنه هایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشه دار کند و به فکر بیندازد.
می توانی نگاه نکنی، می توانی خاموش کنی، می توانی هویت خود را پنهان کنی، مثل قاتل ها، اما نمی توانی جلو حقیقت را بگیری، هیچ کس نمی تواند»

ارکان/جوانرو بازدید : 769 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)




kurdane.com
ئیسماعیل زید به گ: " ... ده رباره ى بنه ماله ى عه له وى (1) شتیكتان پىْ ده لیم له وانه یه ببیته هوى سه رسورمانى گه لیك كه س . وا بلاوه گوایه ئه و بنه ماله یه له نزیك قوله ى ولاتى ئه رناووده وه دروست بووه ، سه ردارى گه لى كورد محه مه د عه لى پاشا / موزه فه ر ئیسماعیل زید به گ

ده وروبه رى كوتایى سالى 1949 ز به بونه ى یادى صه د ساله ى كوْچى دوایى محه مه د عه لى ى گه وره وه نووسه رى به ناوبانگى میسر عه بباس مه حمود عه قاد به ناوى گوفارى " المصور " ه وه دیده نى یه كى تایبه تى له گه ل جیگرى فاروقى پاشاى ئه وساى میسردا كردووه كه ئه ویش به ناوى باپیره گه وره یه وه ناو نراوه محه مه د عه لى . كاتیك باس هاتوته سه ر ره گه زى محه مه د عه لى ى گه وره جیگرى ته ختى پاشاى میسر گوتوویه :
" ... ده رباره ى بنه ماله ى عه له وى (1) شتیكتان پىْ ده لیم له وانه یه ببیته هوى سه رسورمانى گه لیك كه س . وا بلاوه گوایه ئه و بنه ماله یه له نزیك قوله ى ولاتى ئه رناووده وه دروست بووه ، به لام ئه وى من له ریگه ى كتیبیكى قازیى میسرى روژگارى محه مه د عه لى ى گه وره وه زانیومه ئه و بنه ماله یه به بنه چه له دیاربه كرى ولاتى كوردانه وه هاتووه ، له ویوه باوكى محه مه د عه لى چوته ئه سته مول و مامه كه ى تریشى دوى بازرگانى كه وتووه ، ته نها باوكى محه مه د عه لى له قوله ماوه ته وه . میر حه لیمیش ره گه زى بنه ماله ى ئیمه ى ده گیرایه وه دیاربه كرى ولاتى كوردان و ئه وه ش بوْ خوْى گیرانه وه كه ى قازیى میسر پته وتر ده كات " .
وادیاره ئه و قسانه ى محه مه د عه لى جیگرى ته ختى پاشایى میسرى ئه و روژگاره ته لى هه ستى عه بباس مه حمود عه قادیان بزواندووه چونكه ئه ویش وه ك بوْ خوْى نووسیوى یه ، به ره گه ز كورد بووه . عه قاد هه ر له ویْدا روو ده كاته نه وه ى محه مه د عه لى گه وره و پیْى ده لْىْ :
" ولاتى كوردان ئه و شه ره ف و شانازى یه ى به سه كه دوو قاره مانى نه مرى دایه جیهانى ئیسلام-صه لاحه ددین و محه مه د عه لى ى گه وره ... "

ئه م زانیارى یه كه م زانراوه له لاپه ره 56 ى ژماره (11311) ى روژى " 25 " ى ته شرینى دووه مى سالى " 1949 " ى " المصور " دا چاپ كراوه كه دوكتور ئیبراهیم حیلمى له وساوه وه ك به لگه یه كى میژوویى له كتیبخانه كه ى خویدا پاراستوویه . له هه مان ژماره دا وتاریكى حه بیب جاماتى به م ناونیشانه وه بلاوكراوه ته وه : " كورد ده یه وى ده وله تى خوْى دابمه زرینى " كه تیْیدا به تایبه تى باسى مه هاباد و قازى محه مه دى كردووه (2) .
روژهه لاتناسى روسیاو سوفیه ت " ئوربیللى " ده لى : - (كورد كاریكى یه كجار گه وره ى كردوته سه ر ژیانى رووناكبیرى روژهه لات ، گه لیك له روله كانى خوى له ژیر ناوى (فارس) و (تورك) و (عه ره ب) و (ئه رمه ن) دا له ده ست داوه ، به وه ى ناویان وه ك (شاعیر) و (موسیقار) و (جه نگاوه رى نه مر) میژووى چه ند گه لیك ده رازینیته وه (3) ، توْمابواش له جیگایه كى دیكه ى كتیبه كه ى ده لى : (موسیقاژه نى به ناوبانگ – زریاب – له بنه ماله یه كى كورده و خه لكى (مووسل) ه [780 – 957] (4) .
هاوینى 1355 (1976) له ئیلام و لورستان بووم . فه رشى ئه م دوو ناو چه یه له هه ر باریكه وه بىْ وینه یه ، به لام نه به ناوى ناوچه كه وه نیو بانگیان ده ركردووه و نه له بارى ئابوورییه وه سوودیكى بوْ خه لكى ناو چه كه هه یه . له و ساله دا خوم شاهید بووم كه هه ر بنه ما له یه كى كورد بو تاجریكى كاشانى كارى ده كرد ، خه لكه كه له هه ژارى و ده سته نگیدا ده ژیان و فه رشه كه یان به نرخیكى زور نزم ره وانه ى كاشان ده كرا ، به لام له وى به نزیكه ى په نجا به رامبه رى قیمه ت و به ناوى فه رشى كاشانه وه ده فروشرا (5) .
وا دیاره شاعیرى فارس سه عدى شیرازى به ره گه ز كورد بووه و بوْیه به كوردى (6) شیعرى وتووه ، سه عدى شیرازى ده لى :
گه پ تازى آستینى من زند گوید مقال
گه پ كُردى گوید ، بورى نشینه و نان وره
داگیرکه رانى كوردستان ، هه موو شتیكیان له ئوممه تى كورد دزیوه ، كاتى ئه وه هاتووه روله كانى میدیا و كه یخوسره و ساسان و ئه رده شیرو وكیسرا میژووى دزراوى خویان بگه ریننه وه .
سه رچاوه كان :

1- دكتور كه مال ئه حمه د مه زهه ر ، چه ند لا په ره یك له میژووى گه لى كورد ، به شى یه كه م ، ل 249 – 250 . دكتور محمد علی الصویركی ، محمد علی باشا .
2- دكتور كه مال ئه حمه د مه زهه ر , چه ند لا په ره یك له میژووى گه لى كورد ، به شى یه كه م ، ل 32 .
3- وریا ئه حمه د ، ئامیره كانى موسیقاى كوردى ، ل 9 .
4- توْمابوا ، ژیانى كورده وارى ، ل 180 ، وریا ئه حمه د ، ئامیره كانى موسیقاى كوردى ، ل 9 .
5- سه یید عه بدوللاى سه مه دى ، وینه ى كلاوه كانى كوردى ، ل 7 ، چاپى 1997 ، كومه له ى فه رهه نگى سوید – كوردستان .
6- ئه نوه ر قادر محه مه د ، چه ند ووتاریكى كوردناسى (به روسى) .
farogh.jpg
فاروق ملک(شا) مصر
malekeser.jpg ملک مصر (شا) فاروق

ارکان/جوانرو بازدید : 450 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)


تیره های ایرانی نژاد کرد که در کشورهای ترکیه، عراق، ایران و سوریه زندگی می کنند، جشن نوروز را با شکوه تمام برگزار می کنند. کردها از نظر زبان و مذهب به گروههای مختلفی تقسیم می شوند ولی همه آنها نوروز را جشن می گیرند و به آن نِوروز  NewroZ می گویند زیرا از دیدگاه نژادی ایرانی هستند و ایران که واژه ای اوستایی است در معنی خواستگاه آریایی ها می باشد . آتش افکنی و نوروز دو رکن اساسی جشنهای ملی کردها محسوب می شود  .

 نوروز و بهار برای ایرانیان و به خصوص تیره های كرد مفهوم آزادی و رهایی از بند اسارت وبندگی ظلم و جور ستمكاران ، زایشی نو و ازسرگیری كار و تلاش دوباره برای زندگیدارد 


نوروز و بهار برای ایرانیان و به خصوص تیره های كرد مفهوم آزادی و رهایی از بند اسارت وبندگی ظلم و جور ستمكاران ، زایشی نو و ازسرگیری كار و تلاش دوباره برای زندگیدارد.

و داستان ضحاک و کاوه( که یک نام کردی است ) آهنگر که به روایتی همان داستان ریشه کن شدن ظلم ضحاک و پایه گذاری حکومت ماد در ایران است

ارکان/جوانرو بازدید : 534 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)


altشفق نیوز/ کوردستان شرقی در عصر صفوی شاهد بروز اتحاد قبایل بسیاری بود. این قبایل توانستند با متحد شدن بر عرصه ی سیاسی این منطقه تأثیر گذارند. پس از مدتی هریک از این قبایل توانستد قبیله های دیگری همچون: شکاک،برادوست ، کلهر،لک ، بلبلس ، جاف و ... را تشکیل دهند.

آنی:

ساکنان ایالت ده رتنگ کوردستان بشمار می آمدند، ای ایالت توسط شاهزادگان قبیله ی ده رتنگ حمکرانی می شد.

بشیری:

ساکنان کورد مناطق نعمانیه و نهروان و واسط عراق بشمار می آیند. توانستند اراضی خود را تا نزدیگی حله گسترش دهند و این قبیله در مناطق به شیوه ای گسترده در عصر عباسیان زندگی می کردند و براساس نوشته ی تاریخ نویسان  بیشتر افراد آنان از قبیله ی کورد گاوان (جاوان) بودند.

پولا وندی:

از قبایل مناطق دینور و نهاوند در اقلیم کوه ها( کوردستان شرقی) بشمار می آیند از زمان  امارت حسنویه برزیکانی تاکنون توانسته اند اسم تاریخی خود را حفظ کنند و در حال حاضر در روستاهای نهاوند و چابلق زندگی می کنند.

جابارقه:

این قبیله در مناطق مختلفی از اقلیم کوه ها ( کوردستان شرقی) مانند حلوان، خانقین و قصر شیرین زندگی می کردند. گمان می رود این قبیله اجداد قبیله ی گوران کنونی باشند.

جروگان (جروان):

محل سکنای این قبیله در کوردستان بخوبی معلوم نشده است و کارشناسان نتوانسته اند تاکنون محل اصلی سکنای این قبیله را معلوم کنند. آمده است که «ماجد کوردی جروانی» یکی از شیوخ برجسته ی عراق از افراد این قبیله بوده است. ماجد کوردی جروانی یکی از دوستان نزدیک شیخ عبدالقادر گیلانی بشمار می آید که در قوسان منطقه ای ما بین نعمانیه و واسط عراق زندگی می کرد. به این دلیل گمان میرود که قبیله ی جروگان (جروان) در این منطقه ساکن بوده اند.

چنکرویی:

یکی از قبیه های لور بشمار می آیند، این قبیله در دامنه ی گول در ایالت مانرود اقلیم لورستان ساکن بودند. سران این قبیله توانستند در قرن دوازدهم میلادی حکمرانی امارت لورستان کوچک را بدست آورند.

جورقان (گوران):

یکی از بزرگترین قبایل عصر عباسیان بشمار می آید. این قبیله بهمراه قبیله ی یعقوبی در مناطق شرقی موصل و اطراف کوه جودی زندگی می کردند. ابن اثیر در رابطه با این قبیله می نویسد: جورقان یکی از بزرگترین قبیله ی کورد منطقه ی حلوان بشمار می آید و نام اصلی این قبیله به زبان کوردی گوران یا گورانان است.

ارکان/جوانرو بازدید : 563 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)




سنندج  خبرنگار آفرینش
تاریخ نویسان و موسیقی دانان معروف جهان معتقدند که ; کردستان مهد تمدن موسیقی جهان به حساب می آید. گزنفون تاریخ نویس یونانی در این باره نوشته : بعد از حمله یونان به ایران و شکست کوروش هخامنشی از یونانی ها ، هنگامی که لشگر یونان قصد بازگشت از کردستان را داشت ، کردها با خواندن نغمه ها و سرودهای دسته جمعی ، یونانی ها را مورد حمله قرار دادند. گزنفون افزوده که : چگونه کردها در آن زمان با هنر موسیقی آشنایی داشتند و حتی از آن در جنگ ها هم استفاده می کردند. در ویژه نامه موسیقیایی " فاسکه که " که در فرانسه منتشر می شود ، آمده که ایران قدیم و سرزمین "میسوپوتامیا" یعنی جایگاهی که کردها اکنون در آن سکونت دارند ، قدیمی ترین مهد موسیقی جهان بوده است. به نوشته این نشریه ، تمام ملودی های ایرانی در اینجا  منظور ایرانی بودن ملودی ها  یعنی جایی که فرهنگ آریایی در آنجا حضور داشته ، نه مرز جعرافیایی و سیاسی ایران کنونی در جهان بی همتا و بی نظیر است. قوم کرد به عنوان یکی از قدیمی ترین اقوام آریایی به علت بهره بردن از فرهنگ غنی ایرانی دارای اصیل ترین موسیقی و ملودی های جاودان و بزرگ است. برای دستیابی به غنای موسیقی کردی باید از زرتشت و فرقه اهل حق شروع کرد ، زیرا اگر کرد خود را وارث تمدن ماد می داند ، زرتشت نوه به حق مادهاست و پیروان اهل حق نیز به حق کرد هستند و در کردستان زندگی می کنند و به زبان کردی گورانی سخن می گویند. بر اساس کتاب های قدیمی اهل حق ، هنر موسیقی از زمان های قدیم مورد توجه مردم این آیین بوده است. در نامه سرانجام (سرود یارسان) یکی از قدیمی ترین کتابهای اهل حق آمده است : زمانی که خداوند قصد داشت روح را در کالبد آدم بدمد ، روح در کالبد آدم قرار نگرفت تا اینکه بعد از چند روز خداوند به بنیامین دستور داد که روح را در کالبد آدم بدمد و بنیامین آوازی برای روح خواند و روح در کالبد آدم جای گرفت .موسیقی کردی در میان مردم کردستان دارای یک پیوند ناگسستنی با زندگی روزمره مردم است ، بسیاری از صاحب نظران کرد معتقدند : موسیقی کردی یکی از اصیل ترین موسیقی های ایرانی که با گذشت قرن ها ، ویژگی های خود را در فولکلور عامه کرد زبان های ایرانی حفظ کرده است. سازهای رایج در موسیقی کردی نی ، سورنا ، نایه ، دهل ، تنبک ، تنبور و کمانچه است. به طور کلی در موسیقی ایرانی ملودی هایی در قالب هفت دستگاه ماهور ، شور ، نوا ، همایون ، سه گاه ، چهارگاه و پنج گاه جای می گیرند. اما غیر از هفت دستگاه معروف فوق یک دستگاه مشهور دیگر وجود دارد و آن دستگاه " اصفهان " می باشد. بسیاری از موسیقیدانان معتقدند این دستگاه بخشی از دستگاه شور است و بسیاری دیگر بر این باورند که شاخه ای از همایون است.  آوازهای " قه تاری " کردی در همین دستگاه جای می گیرند. در میان هفت دستگاه فوق ، دستگاه شور از سایر دستگاه ها وسیع تر و بزرگ تر است زیرا اگر چه در سایر دستگاه ها ، چندین آواز دیگر جای می گیرد ، اما دستگاه شور علاوه بر این خود دارای چندین " گوشه " دیگر می باشد.  این گوشه ها شامل ابوعطا ، بیات ترک یا بیات زند ، افشاری یاهه وشار ، ده شتی و بیات کرد می باشد.  بسیاری از آوازهای کردی مانند کابوکی ، شاییک ده گری ، گول نیشان گول نیشان و اکثر آوازهای حیران در دستگاه شور جای دارند. هنر موسیقی هر ملتی وقتی پیشرفت می کند که فرهنگ ملی آن دیار، مورد توجه باشد و شرط پیشرفت ، توسعه و احیا» آن در فرهنگ مردم نهفته است.
کردها
به فرهنگ ، زبان ، ادبیات ، سنت و موسیقی خود بسیار علاقه مند  و به همین دلیل در این مورد پیشرفت کرده اند. کردستان با دیرینه حماسی و عرفانیش ، با صفا و سادگی عاطفی ساکنانش و با طبیعت بکر و دست نخورده اش از روزگاران کهن تا به امروز همواره پرورش دهنده موسیقیدانان بزرگی بوده است.
موسیقی کردی
دارای شیوه ها و آوازهای مختلف است که در زیر به آنها اشاره می کنیم. بیت بیت ، یکی از مهم ترین مقام های کلاسیک کردی که در جنگ ها ، جوانمردی ها و حماسه ها به کار برده می شود و در ستایش خالق یکتا و پیامبر گفته شده که نام دیگر آن در موسیقی کردی " بالوره " می باشد. بالوره گویان ، بی پرده و بی واهمه آوازشان را از هر قسم که باشد سر می دهند زیرا می دانند که کسی از آنان دلتنگ نمی شود.  بیت خوانی مبتنی بر نغمه های کاملا ساده و بدون رعایت وزن و قافیه است. این آواز کردی بیشتر در مناطق مهاباد ، مکریان و بوکان نواخته می شود. سوز و مقام سوز و مقام یکی دیگر از انواع شیوه های موسیقی کردی می باشد . مهم ترین ویژگی این آواز کردی توجه به سوز درون ، شکایت و زاری و چون با قدرت تمام صورت می گیرد به آن سوز و مقام می گویند  ، این آواز در اکثر مناطق کردستان وجود دارد. سیاه چمانه  سیاه چمانه یکی دیگر از مهم ترین آوازهای کردی می باشد . این آواز به شکل هجایی و دو مصراعی به سبک و سیاق ایرانیان کهن سروده می شود و به علت همزیستی با مسایل عرفانی رنگ و بوی جدیدی هم به خود گرفته و در پاره ای مواقع به آن مقام شیخانه یا صوفیانه هم می گویند. شمس قیس رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعار عجم به سیاه چمانه اشاره می کند و می گوید که این آواز مختص منطقه هورامان کردستان است .در مورد وجه تسمیه سیاه چمانه نظرهای گوناگونی وجود دارد . اما براساس یک نظریه معروف واژه سیاه به معنای رنگ سیاه و چمان که همان جمان بوده از کلمه کردی جامه گرفته و به نام جامه سیاه درآمده و منظور کسی بوده که در موقع خواندن این آواز جامه مشکی می پوشیده است. این موسیقی بیشتر در مناطق اورامان ، پاوه ، نودشه ، نوسود ، مریوان و غرب سنندج نواخته می شود. هوره
هوره از دیگر شیوه های موسیقی کردی است .
این آواز یک مقام بسیار زیباست که سوگ ، ماتم ، غریبی و عزاداری را به شیوه های ملیح و متین به گوش شنونده می رساند. اعتقاد موسیقیدانان این است که هوره همان ستایش اهورامزدا بوده و کردها که پیروان آیین زرتشت بوده اند ، با اهورامزدا شروع به خواندن می کنند. این آواز در کرمانشاه ، ایلام ، لرستان ، سرپل زهاب ، اسلام آباد ، کرند غرب ، گیلان غرب ، هرسین ، ماهیدشت و سنقروکلیایی نواخته می شود.حیرانیکی دیگر از آوازهای کردی حیران می باشد که از دل بیت سر در آورده و اغلب از متنی عاشقانه و پرسوز و گداز با توسل جستن به خالق یکتا ، ائمه و پیامبران برخوردار است.  این آواز بیشتر در مناطق مکریان و مهاباد وجود دارد.  لاووک  لاووک یا لاوژه از دیگر آوازهای کردی می باشد که از ترانه های کلاسیک کردی سرچشمه گرفته و در میان کردهای خراسان به مقام های ( لو و هی له لو شوان) خوانده می شود. این مقام مخصوص زنان و وجه تمایز" لاووک " با "حیران" در نوع زبان شعری به کار رفته در آن می باشد. لاووک به طور کلی به گویش زبان کردی سورانی اجرا می شود. این آواز در تمام مناطقی که به زبان کردی کرمانجی صحبت می کنند وجود دارد. گورانی باشکوه ترین و بزرگ ترین شیوه موسیقی کردی می باشد . این آواز عظیم ترین دسته نغمات در موسیقی کردی را دارد و کهن ترین بخش ادبیات موسیقی کردی را شامل می شود. در زبان عامه به تمام شیوه ها و آوازهای موسیقی کردی گورانی نیز گفته می شود. چمریچمری نیز از آوازهای موسیقی کردی است که به پاس تجلیل از وجود باارزش از دست رفته ای اجرا می شود.  این آواز به معنای شیون ، عزا و نهال قامت خم شده است . چمری همانند نوحه خوانی در فارسی و در مناطق مختلف ایلام ، لرستان و کرمانشاه طرفداران زیادی دارد. اما موسیقی کردی وسیع تر از این است که بتوان آن را در قالب آوازها یا شیوه های محدود و مشخصی گنجاند. موسیقی کردی بازتاب غنای روحی و معنوی مردم و در عین حال تریبونی برای تفسیر مسایل عمیق جامعه می باشد. نغمه هایی از قبیل مقام های الله ویسی ، کوچه باغی ، صمد عسکری و ترانه های ملودیکی نیز در موسیقی کردی وجود دارند که بر اشعار هجایی و گاه عروضی استوار هستند .اگر چه گفته شد که ; مقام ها و آوازهای کردی ، جزیی از موسیقی قدیمی ایران است ، ولی منظور این نیست که تمام مقام ها و آوازهای کردی ، بدون کم و کاست ، در چارچوب دستگاه های سنتی ایران قرار می گیرند. بعضی از آوازها و مقام های کردی مانند سیاه چمانه و هوره در موسیقی کردی وجود دارند که در داخل دستگاه های موسیقی ایرانی جای نمی گیرند و یک دستگاه خاص را می طلبند. علت مصونیت این آوازها از موسیقی ایرانی این است که ; این مقام ها و آوازها بازمانده موسیقی غنی گاتای آیین زرتشت و هجای این شعر نیز در ردیف های عروضی جای نمی گیرد و جغرافیای سخت و آغوش گرم هورامان مانند سپری از این آوازها دفاع کرده است. موسیقی کردی از دیرباز دارای ویژگی ، غنا ، ریشه و اصالت بوده و به صورت سینه به سینه نقل شده است . یکی از موسیقیدانان کردستان در مورد وضعیت موسیقی کردی چنین می گوید:  موسیقی کردی به علت تنوع از غنی پرباری برخوردار است و این غنی بودن موسیقی ، ماهیت ، اصالت و ریشه دار بودن آن را نشان می دهد.  به گفته هوشنگ شگرف به علت تنوع زیاد موسیقی کردی ، متناسب با هر منطقه کردنشین ، آوازهای خاص آن منطقه نیز وجود دارد و این یکی از نشانه های پر بار بودن موسیقی اصیل کردی است. وی می گوید : به علت تنوع زیاد موسیقی کردی ، برای تمام ملودی های شاد ، ریتمیک ، تراژدی و عزا در موسیقی کردی آواز وجود دارد. وی در مورد جایگاه موسیقی کردی در ایران گفت : نباید فراموش کنیم که مردم هر ناحیه به موسیقی محلی خود بیشتر از سایر مناطق توجه می کنند ولی تنوع و غنای موسیقی کردی باعث شده تا مردم سایر مناطق نیز به دیده احترام به ملودی ها و آوازهای کردی بنگرند و برای آنها جذابیت داشته باشد.  شگرف می گوید : موسیقی کردی در عصر حاضر چنان ارزشمند و پربها شده که موسیقیدانان سایر ملت ها از ملودی های کردی در موسیقی خود استفاده می کنند و در بسیاری از کشورهای اروپایی هم شاهد هستیم که بسیاری از آیین ها و برنامه های ملی خود را با موسیقی و ارکستر کردی شروع می کنند.  وی گفت : البته در این میان نباید تاثیر شعرهای پر محتوا و همچنین موسیقیدانان و خوانندگان نامدار کرد را در حفظ این میراث کردی نادیده بگیریم.  شگرف می گوید : اگر چه تلاش های زیادی انجام شد تا ملودی های کردی را با سایر ملودی ها ادغام کنند ولی ملودی کردی همانند طلای ناب است که با ملودی های دیگر ادغام نمی شود .هوشنگ شگرف تصریح کرد : دست اندرکاران عرصه موسیقی باید با استفاده از شیوه ای جدید و سازهای اصیل کردی موسیقی کردی را بازسازی کنند و به صورت گسترده در جامعه منتشر کنند تا هویت موسیقی اصیل کردی همچنان حفظ شود.  هوشنگ شگرف ایجاد و گسترش تئوری های موسیقی کردی و ملودی های کردی در مقاطع دانشگاهی و تحصیلی را یکی دیگر از راهکارهای خود برای حفظ موسیقی کردی می داند. وی در ادامه افزود : جوانانی که در دوران تحصیل در کردستان به موسیقی کردی علاقه مند می شوند پس از پذیرش در دانشگاه و در رشته موسیقی به علت نبود رشته موسیقی کردی در دانشگاه مورد پذیرش ، ناچار به موسیقی ایرانی و یا فارسی روی می آورند و این خود می تواند تاثیرات منفی در اصیل نگهداشتن موسیقی کردی بر جای بگذارد. وی افزود : از طرف دیگر جوان تحصیلکرده کردی که در دانشگاه های تهران پذیرفته می شوند به علت نبود امکانات موسیقی به کردستان برنمی گردند و در تهران کار موسیقی را ادامه می دهند که این عامل نیز باعث می شود در دراز مدت موسیقی کردی کمرنگ شود .یکی دیگر از موسیقیدانان کرد در این مورد می گوید : موسیقی کردی یکی از پربارترین ، غنی ترین و ارزشمندترین موسیقی نواحی ایران و در میان موسیقی نواحی ، موسیقی کردی بیشترین تاثیر را داشته است. شهرام علیمحمدی افزود : تنوع ریتمی ، ملودیک و تعدد بافت های آوازی و سازی که در موسیقی کردی وجود دارد رنگ و بویی خاص به این نوع موسیقی داده است. به اعتقاد وی در هر منطقه از کردستان فرم و بافت مخصوص برای موسیقی وجود دارد و شرایط جغرافیایی و اقلیمی آن منطقه بر نوع موسیقی آن منطقه تاثیر گذاشته و برای مثال موسیقی منطقه هورامان با موسیقی منطقه بان لیلاخ تفاوت زیادی دارد. وی افزود: در اورامان به علت ناهموار بودن منطقه از نظر توپولوژیک و شرایط جغرافیایی ، موسیقی گه ریان نداریم ولی در مناطقی که زمین مسطح و همواری وجود دارد این نوع موسیقی بیشتر به چشم می خورد. وی اعتقاد دارد به علت پتانسیل قوی ، عنایتی که در مناطق مختلف وجود دارد و به علت ارتباط نزدیک فرهنگ مناطق کردنشین و تبادلات فرهنگی با همدیگر ، موسیقی کردی هم تاثیر گرفته و هم تاثیر گذاشته ، اما به وضوح می توانیم بگویم که تاثیرگذاری موسیقی کردی بر سایر موسیقی ها بیشتر از تاثیرپذیری آن بوده است. به گفته وی به علت وجود رسانه های زیاد و دسترسی آسان به موسیقی سایر مناطق و نواحی ، تاثیری که موسیقی کردی از موسیقی های دیگر می گیرد به مراتب بیشتر است .علیمحمدی تصریح کرد : برای مثال در هیچ کشور و یا منطقه ای فرم های خاصی از موسیقی مانند لاووک و حیران وجود ندارد ولی در منطقه کردستان این نوع موسیقی به دلیل قدمت آن وجود دارد. وی افزود : به همین دلیل می توان کردستان را پلی برای ارتباط بین موسیقی قدیمی ایران با موسیقی جدید ایران قلمداد کرد. به اعتقاد وی امروزه تهدیداتی که موسیقی کردی را در خطر نابودی قرار داده به مراتب بیشتر از مسایلی است که برای این نوع موسیقی امنیت ایجاد کره است. وی افزود : مجموعه عواملی وجود دارند که باعث می شوند موسیقی کردی یا از بین بروند ، یا به فراموشی سپرده شوند ، یا زلالی خود را از دست بدهند و یا تغییر شکل دهند. وی ادامه داد : به نظر می رسد که تغییر شکل موسیقی کردی بیشتر از سایر عوامل تهدیدکننده آن تاثیر گذاشته و در این راستا نبود موسسه و یا انستیتوی برای جلوگری از تغییر موسیقی کردی و یا حفظ آن به این عامل سرعت داده است. این موسیقیدان افزود : برخوردی که با موسیقی کردی می شود یک نوع برخورد مدگراست یعنی نسل جوان با استفاده از تاثیرات و بازتاب رسانه ها و بدون اینکه از دارایی های خود استفاده کند ، خود را با آن رسانه وفق می دهد و موسیقی او نیز تحت تاثیر این نوع برخورد قرار می گیرد . وی بیشترین خطرات موسیقی کردی را از جانب جوانان می داند و می افزاید : در این نسل کمتر کسی را داریم که با استفاده از فرم های اصیل موسیقی خود آواز بخواند و یا به احیای آن بپردازد و حتی در برخی از اوقات برخورد نسل جوان با موسیقی کردی باعث به هجو کشیدن آن می شود . وی در ادامه با اشاره به اینکه موسیقی کردی در پاره ای از موارد به علت استفاده از سازهای الکترونیکی باعث محسور شدن نوازندگان قدیمی و سنتی شده افزود : البته این بحث دلیلی برای رد مطلق سازهای الکتریکی و یا تایید کامل آن نیست. وی گفت : اگر بتوانیم با استفاده از مصالح موسیقی کردی مانند سازها ، فرم های آوازی ، ریتم ها و ملودی های کردی موسیقی کردی را امروزی کنیم به راحتی می توان بین موسیقی کهن و قدیمی کردی با امروزی پل ارتباطی برقرار کرد.  به گفته وی با این کار هم می توانیم موسیقی سنتی و قدیمی خود را تثبت کنیم و هم می توانیم تهاجمات وارده بر موسیقی جلوگیری کنیم.  وی حفظ فاصله در موسیقی را یکی از عناصر مهم و ارزشمند برای حفظ یک نوع موسیقی می داند و می گوید : مثلا در بلوچستان چون فواصل موسیقی به خوبی رعایت می شود ، موسیقی آن دیار همچنان اصیل مانده ، اما در کردستان چون فاصله رعایت نمی شود موسیقی حالت اصیل خود را از دست داده و مردم هم کم کم به این نوع موسیقی عادت کرده  اند. وی نبود یک مکان آکادمیک و یا دانشگاهی که در آن بتوان موسیقی کردی را تدریس کرد و یا آموخت از دیگر مشکلات موسیقی کردی می داند و می افزاید : واحدهای آموزشی بیشتر در راستای موسیقی غربی یا اصیل ایرانی تدریس می کنند و جایگاهی برای تدریس سازهای اصیل کردی مانند نرمه نی یا سرنا وجود ندارد.  به گفته وی در دانشگاهای داخل کشور بیشتر موسیقی ایرانی تدریس می شود و موسیقدانان هم بیشتر به نوازندگی سازهای ایرانی می پردازند و چیزی برای موسیقی مقامی و نواحی و محلی نمی مان

ارکان/جوانرو بازدید : 737 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)


صدرا محقق:

قدیمی‌ترین اثر هنری ساخت دست بشر با 40 هزار سال قدمت در ایران کشف شده است؛ در استان لرستان و در 25 کیلومتری جنوب‌غربی خرم‌آباد در یک غار آهکی به نام «یافته». این اثر هنری سنگ‌نگاره‌هایی رنگین است کنده‌شده بر دیواره این غار. این را محمد ناصری‌فرد متخصص نقوش صخره‌ای و نویسنده کتاب سنگ نگاره‌های ایران اعلام می‌کند. سال‌هاست بسیاری بر این باورند قدیمی‌ترین آثار هنری ساخت دست بشر در غار آلتامیرا در اسپانیا، یا غارهای شووه، کرکس و ولاسکو در فرانسه است. در دیواره‌ها و سقف غارهای آلتامیرا و ولاسکو تصاویر حیوانات نقاشی شده که تاکنون به عنوان قدیمی‌ترین آثار هنری ساخته دست بشر در جهان شناخته می‌شدند. با این همه اما کهن‌ترین قدمتی که تاکنون به آثار این غارها نسبت داده می‌شد مربوط به 32‌هزار سال پیش است

سنگ‌نگاره‌های رنگین(Pictograph) کشف‌شده با قدمت 40 ‌هزار ساله در غار «یافته» اما همه این معادلات را بر هم می‌زند. محمد ناصری‌فرد متخصص نقوش صخره‌ای و نویسنده کتاب‌های «سنگ‌نگاره‌های ایران» و «موزه‌های صخره‌ای هنرهای سنگی» در گفت‌وگویی با شرق می‌گوید: «سنگ‌نگاره‌های رنگین کشف‌شده در غار«یافته» در 25 کیلومتری جنوب خرم‌آباد در استان لرستان دست‌کم متعلق به  40‌هزار سال پیش است. پروفسور مارسل اُت (Perfessor Marcel Ot)، استاد پیش از تاریخ دانشگاه لیژ در بلژیک در بازدیدی که از این غار داشت و روی این آثار آزمایش کربن‌سنجی و سن‌سنجی را انجام داد نیز با قاطعیت سن دقیق آنها را به 40 ‌هزار سال پیش مربوط دانسته است.»
این پژوهشگر می‌افزاید: «با توجه به همین آثار پروفسور مارسل اُت حتی معتقد است خاستگاه اولیه بشر نه مربوط به آفریقا بلکه به منطقه آسیا و به احتمال زیاد به ایران بر می‌گردد. علاوه بر این در رابطه با دیگر آثار تاریخی که گفته می‌شود قدمتی بیشتر از سنگ‌نگاره‌های غار «یافته» دارند همه مبتنی بر گمانه‌زنی و نظریه‌های تایید نشده است، اما با توجه به اینکه رنگین‌نگاره‌های غار «یافته» همچنان موجود هستند شرایط برای گروه‌های دانشگاهی از هر جای دنیا فراهم است که روی آنها آزمایش سن‌سنجی انجام دهند.»بر اساس گفته‌های این محقق، غار «یافته» و دیگر غارهای تاریخی در لرستان مانند غار میرملاس سنگ نگاره‌هایی مربوط به 12 ‌هزار سال پیش را در خود دارند.
نخستین کاوش علمی در غار «یافته» در سال 1965 توسط باستان‌شناس آمریکایی فرانک هول انجام گرفت. البته قبل از این هم عده‌ای وارد این غارها شده بودند اما هدف آنها تحقیق روی این سنگ‌نگاره‌ها نبود بلکه آنها به دنبال دفینه‌های ارزشمند وارد این غار شده بودند.» ناصری‌فرد می‌گوید: «من اولین بار در سال 1384 به غار «یافته» رفتم که متاسفانه آثار و سنگ‌نگاره‌های ارزشمند و بی‌نظیر آن از طریق اسپری رنگ و آسیب‌های دیگر و همچنین عوامل طبیعی مانند نفوذ آب در حال از بین رفتن کامل بود.» به گفته این پژوهشگر در آزمایش‌ها مشخص شد این رنگین‌نگاره‌ها دارای ترکیب‌هایی از جنس گل اخرا، خون حیوانات و عصاره برخی از گیاهان است. کاوش‌های باستان‌شناسی که در سال 1384 در غار «یافته» لرستان آغاز شد، با همکاری دانشگاه لیژ‌ بلژیک و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور و به منظور شناسایی بقایای انسان‌های فرهنگ اوریناسی در ایران بود. فرهنگ اوریناسی مربوط به شکارچیان اولیه است که در دوران پارینه‌سنگی جدید از 40‌هزار تا 18‌هزار سال پیش می‌زیستند. این انسان‌ها اولین انسان‌هایی هستند که ابزار‌سازی پیشرفته و تیغه‌سازی را شروع می‌کنند. تا‌کنون در مناطق خاورمیانه، افغانستان و اروپا شواهدی از سکونت این انسان‌ها به دست آمده است.

بر اساس آزمایشات سن‌سنجی دانشگاه ییل آمریکا، ابزار‌های به دست آمده از این غار، متعلق به حدود 40‌هزار تا 28‌هزار سال پیش است. غار «یافته» بیش از دو متر رسوبات باستان‌شناختی اواخر عصر یخ (دوره پارینه‌سنگی جدید) را در خود دارد. مارسل ات، سرپرست گروه دیرینه‌شناسان بلژیکی غار «یافته» در رابطه با این غار گفته بود: «در مطالعات انجام‌شده شباهت‌های فراوانی میان مصنوعات سنگی و فرهنگ اوریناسی اروپا وجود دارد. تا پیش از این کاوش‌ها، برخی از متخصصان فرهنگ اوریناسی، پارینه‌سنگی جدید را مختص اروپا و حاشیه شرقی مدیترانه می‌دانستند. در کاوش‌های این غار، علاوه بر مصنوعات سنگی، تعدادی آویز و مهره‌های تزیینی از جمله دو صدف دریایی سوراخ شده، دو قطعه دندان گوزن و یک قطعه هماتیت که به شکل آویز درآمده، یافت شده است. این اشیا از نشانه‌های بارز فرهنگ اوریناسی مقارن با حضور نخستین انسان‌های پارینه سنگی جدید در اروپا و خاور نزدیک است.»به اعتقاد دیرینه‌شناسان، لرستان به دلیل داشتن شرایط مساعد آب و هوایی، محیط مناسبی برای استقرار بشر در زمان‌های پیش از تاریخ بوده است. این استان به دلیل کوهستانی بودن غارهای مسکونی فراوانی داشته که در این میان تاکنون غارهای یافته، گرارجنه، کنجی، قمری و پاسنگر مورد کاوش قرار گرفته است.

.

ارکان/جوانرو بازدید : 667 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)



قبل از اینکه در باره منشاء نژاد اکراد صحبت شود بهتر خواهد بود بدانیم چرا این طایفه را کرد مینامند ؟ و لفظ کرد از کجاست ؟
کتابهای تاریخی جدید و نژاد شناسی قدیم و جدید نظیر نوشته های تورودان ژن Thureau.Gin درایورdriver و پروفسور مینورسکی و همچنین گزنفون سردار و معرف معروف یونانی و استرابون و سرمارک سایس و نیز کتیبه های آشوری از فلاتی بنام Kardaka وطوایفی بنام کورتی Kortti که ساکن آنند صحبت  میکنند و تا با مروز که آنرا دنبال مینمایند آن سرزمین حوضه بالای دجله و فرات و ناحیه کوه “جودی”و میان موش و دیاربکر و سرچشمه های زاب کبیر و ضغیر و کوههای زاگروس و مردم آن را “کردان”امروزی میدانند و این مطلب تقریبا “مسلم شده که از چنین هزار سال باین  طرف  هیچگونه تغییر و تبدیلی در ساکنان آن سرزمین صورت نگرفته است . با این حساب گوتی ها ،کورتی ها و قردوها و بقولی که منسوب به یونانی ها است کردوئن ها بگفته ارامنه  کردوخ ها  هم یکی بوده  و همان اکراد امروزی  میباشند.

نظامی شاعر بلند آوازه ایران میفرماید:
گر شد پدرم به نسبت جد     یوسف پســـر زکی محمد
گر مادر من رئیسه كـــرد     مادر صفتانه پیش من مرد

و این نظریه را دانشمند ان متبحر یچون همارتون (HOMARTON) و نولدکه (NOLDKE) و وایسباخ (WAISSBACK) تایید نموده و میگویند قوم کورتی که مورخان یونان قدیم در جزء طوایف ماد  و  پارس نام  برده اند  همین کرد فعلی است.نوشته های اردشیر بابکان سر سلسله  ساسانیان و سایر مورخین عرب و ایرانی را دلیل این ادعا بیان میکنند.

راسیک و دراور مستشرقین معروف این منظور را چنین بیان میکنند (در طول تاریخ تا آنجا که بیش از سه هزار سال به عقب برمیگردد. در هر جا به نامهای گوتی یا کورتی ، خالدی الکردی ،کاردا ، کار توخی، سیرتی غوردیای ، غوردوئه تی ، کارتاوایه ، کارداک ،……. برمیخوریم باید بدانیم همه آنها اجداد کردهای امروزی را تشکیل می داده اند و همین نام را به سرزمین خود که عبارت ازهمان مناطق فوق الذکر باشد داده اند
 
).ا.م دیاکو نوف در کتاب تاریخ ماد مینویسد: واژه کوتی فقط در هزاره سوم و دوم قبل از میلاد معنی و مفهوم داشته است و بیک گروه معینی اطلاق میشده که در مشرق و شمال غربی لولوبیان (سراسراراضی که از دریاچه اورمیه تا بخشهای علیای رود یاله ممتد بود ، گفته میشد که همان ناحیه شهرهای کنونی میاندواب و بانه و سلیمانیه و ذهاب و سنندج است) و در خاک آذربایجان کنونی و کردستان زندگی میکردند و در هزاره اول قبل از میلاد همه “اورارتوئیان” و مردم “ماننا” و”ماد” را”کوتی”مینامیدند و فقط گاهی در کتیبه های نظیر کتیبه “سارگوم دوم” مادهای ایرانی زبان از “کوتیان”مشخص و ممتاز گشته اند.

عده ای  دربعضی ازکتابها به استنادقرآن کریم درموردطوفان نوح  وبساحل رسیدن کشتی حضرت نوح درکنارکوه “جودی” می نویسندهمان زمان اقوامی که دراطراف همین کوه زندگی می کرده اند،گوتی نام داشته اند و نام خود راهم بدان داده بوده اند که امروز با تغییر لفظ گوتی،جودی شده است.
“ابن قتیبه”درکتاب “عیون الاخبار”مینویسد:اولین آبادی که ÷س ازطوفان نوح ساخته شده”بقردی”بودکه نامش درسوق الثمانین است ووجه تسمیه آن چنین است”نوح چون ازکشتی بیرون آمدآنجارابنانهادوبرای هریک از مردانی که باوی به کشتی پناه برده بودند خانه ای ساخت وچون هشتادنفربودندآنجارا”سوق الثمانین”خواندند.
نظریه  دیگردراینباره متعلق به فون لوشان است”می گویددر2500 سال قبل ازمیلاد آریائیها به ایران آمده اندو قسمتی ازآنها به فارس رفته ودسته دیگربه کوههای زاگروس رفته  وطایفه طایفه شده  بنامهای  لولو،گوتی، کوسی،مانائی ،کاردوس،خالدی،کاردو وماد معروف شده اند.

باتوضیحات فوق ومدارک وآثارموجود و کشف شده میشود بااطمینان گفت که برای تاریخ کرد و سابقه آن میتوان تاچند هزارسال پیش ازمیلاد به عقب برگشت که بقول دکتر”سپایرز”این رقم تاشش هزارسال قبل ازمیلادبه عقب برمی گردد و تابه آنجا میرسد که  نخستین دوره به سال 3600قبل  از میلادختم می شود که سلطنت “نارامسین” پسر”سارگون اول” پادشاه ” اکد ” بدست “گوتی”ها یا اکراد”آراراتی”منقرض گردید و سلاطین کردبیش از دوقرن برسرزمین “سومر،اکد وعیلام”هم جزومتصرفات سلطنت “گوتی” یا اکراد قرارگرفت با توجه به یک چنین ماخذی است که نتیجه گیری این امرکه سابقه وجود سلطنت وحکومت دراکراد حکمرانی آنان(اکراد)درسرزمینهای جغرافیایی خودشان مربوط به خیلی پیش ازاین تاریخ است،کاملا منطقی وعلمی می نماید.

چنانکه ماازپادشاهی بنام “سیراب” خبرداریم که پادشاه شاخه ای ازاکراد “لولوم ها”بود که خیلی پیش ازتاریخ  قتح  سومر”سومرواکد”بوده  و نوشته های مختلفی هم که به آن اشاره کرده انداین نظریه را تائید میکنند، که البته ناقض نظریاتی نظیر اینکه میگویند :قدیمترین اثری که نام “کرد” بمیان آمده کتیبه “وارادنز”مربوط به 2272قبل ازمیلاد است، نمی شود بلکه مکمل و یاتصحیح کننده آنها میتوانند باشند.چنانکه باتوجه به اشاره “تورودانژن”Thuresll-Dangin که موردتائیدباستان شناسان و محققین این رشته است مطلب بیشترموردقبول قرار میگیرد.
دکترسپانیررسابقه این امر راتا شش هزارسال قبل ازمیلاد درکوههای زاگروس تشخیص داده  میگوید”تاریخ ملتی کهن ترازکرد دراین سرزمین نشان نمی دهد”.

ارکان/جوانرو بازدید : 546 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)



                

 
زبان شناس بزرگ بریتانیا ″ هنری سویت ″ می گوید : ″ زبان ، وسیله بیان عقاید و افكار با استفاده از اصوات موزون است . ″ برنارد بلوچ و جورج . ل . تراگر″ زبان شناسان آمریكایی نیز در تعریف خود از زبان می گویند : زبان ، سیستمی از علایم است كه گروهی از انسانها بر سر استفاده از آن به توافق رسیده اند . شیرازی نیز در ″ فرهنگ محیط ″ می گوید : زبان مجموعه اصواتی است كه هر ملت ، مقصود خود را با آن بیان می نماید .

زبان شناسنامه هویت ملتهاست ، به بالندگی می رسد ، رشد می كند ، متحول می شود ، در زمان ها و مكانهای مختلف دگرگون می شود و در اثر اختلاط فرهنگ های گوناگون تغییر می كند .

با نگاهی به شاخه های زبان های مستقل در جهان می توانیم جایگاه زبان خویش ( زبان كردی ) را در میان این زبان ها مشخص نماییم  . بی شك زبان كردی از یكی از دو شاخه اصلی به وجود آمده است .

1- زبان های هندی شامل : پنجآبی ، گجراتی ، بهاری ، بنگالی ، هندی غربی و شرقی ، باركراتی و راجاسانی .

2- زبان های ایرانی شامل : فارسی كهن و نو ، كردی ، بلوچی ، زبان منطقه پامیر ، اسیتی در منطقه قفقاز و افغانی ( در واقع افغانی زبان نیست بلكه نام سرزمین و كشوری به همین نام است كه ساكنان آن به زبانهای پشتو – اردو – تاجیك و … تكلم می كنند )

دیاكونوف زبان ایرانی را سه دسته می داند :

1- زبان های ایرانی گروه ″ اسكیثی – خاورمیانه ، زبانهای ایرانی شرقی

2- زبان های ایرانی گروه ″ جنوب شرق ″ كه تنها نماینده ممتاز آن  زبان فارسی كهن است .

3- زبانهای ایرانی گروه ″ ایرانی غرب ″

زبانهای ایرانی گروه ″ ایران غرب ″ نیز بر اساس تقسیم بندی زبان شناسان دو دسته اند :

الف : زبان های گروه ″ شمال غرب ″ : كهن ترین آنها ″ ماد ″ یا زبان كتاب مقدس زردتشت ″ اوستا ″ است كه زبان كردی را زنده ترین تجلی آن می دانند .

ب: زبان های گروه ″ جنوب غرب ″ : خط میخی عصر هخامنشی در حریم فارس .

با استناد به شواهد تاریخی انجام گرفته می توان اذعان كرد كه زبان كردی جزو زبان های هند و ایرانی و از شاخه های زبان های هند و اروپایی است .

در ازمنه كهن هرودوت از قوم ماد كه نام آنها در كتیبیه های میخی بیستون نیز آمده ، یاد كرده است . اگر اوستا را منبع و ماخذ قرار دهیم می توان زبان اوستا  ″ بویژه گاتها″ را زبان مادها دانست . كتیبه های پادشاهان آشور در مورد اقوام ماد ، پراكندگی جغرافیایی و نام رهبران آنها در كنار اوستا ، بزرگترین منبع برای شناخت  زبان مادهاست در اوستا كلمات بسیاری می توان یافت كه هنوز هم در زبان كردی امروزی باقی مانده و مورد استفاده اند . دیاكونوف می گوید : ″ زبان اوستایی ، مهم ترین زبان در ماد باستان بوده است ، زبانی بسیار قوی و وابسته به زبان های هند و اروپایی است ، این زبان را نمی توان زبان پارسی نامید كه زبان رسمی ایرانیان است . ″ می توان گفت كه تاثیر فرهنگ های متفاوت و غالب در پذیرش زبان به عنوان یك عامل برتر توسط فرهنگ مغلوب است، بی شك ظهور ادیان مختلف در خاورمیانه و بین النهرین و ظهور و سقوط امپراطوری های بزرگ در این منطقه ، به همراه تبعات فرهنگی سیاسی و اقتصادی ناشی از آن ، زبان كردی را نیز تحت تاثیر قرار داده است .

دیدگاههای فلسفی – ایدئولوژیك همیشه زبان را تحت تاثیر و تغییر قرار  داده اند ماركسیسم برای زبان اهمیتی قائل نیست و از دیدگاه ماتریالیستی به جهان می نگرد و اقتصاد را زیر بنا می داند . در اسلام زبان در زندگی نقش حیاتی ندارد بلكه عامل محوری در اسلام اعتقاد به یزدان و اصل توحید است اما ناسیونالیسم زبان را یكی از اركان بوجود آمدن ملت و زیربنای تشكیل اجتماع می داند . ماركسیسم از دیدگاه اینترناسونالیستی تمام ملل جهان را به یك چشم می نگرد و اسلام نیز از دیدگاه توحیدی نگاهی واحد به جهانیان دارد پس نگاه ماركسیسم و اسلام از كل به جزء و دیدگاه ناسیونالیسم در نقطه مقابل آن دو ، از جزء به كل است .

هر ملتی در جهان ابتدا بر اساس زبانش شناخته شده است ملت بدون زبان ، بدون هویت نیز می باشد .  هه ژار مكریانی  می گوید : اجتماعی كه فاقد زبان و فرهنگ است زیر گام های ملل دیگر له خواهد شد . هر ملتی كه خواستار زبان و ادبیات خویش باشد ملتی زنده محسوب می شود ملت زنده نیز در صورت فقدان آزادی و گرفتاری در بند و اسارت ، از خطر نابودی رسته است . برای ملتی چون ما پاسداری از زبان كردی خویش ، جمع آوری لغات و اصطلاحات كردی ، فولكولر كردی و آموزش زبان كردی تنها وسیله زنده نگه داشتن ملت كرد  است نباید فراموش كرد كه یك ملت زنده تنها با زبان ملی خویش زنده خواهد ماند .

و نیز  درباره زبان كردی و ریشه آن منابع تاریخی چه می گویند .

غالب مستشرقین زبان ″ مید″ ی را ریشه زبان كردی و از شاخه های آن به شمار می آورند . مینورسكی و مار با آنكه از دو راه متفاوت رفته اند اما به نتایج كاملا مشابهی رسیده اند ، از دید هر دو محقق سهم مدی ها ( مادها ) در تكوین نژادی كردها مسلم به نظر می رسد . مینورسكی بر این عقیده است كه تمام لهجه های بازمانده در زبان كردی از زبان پایه قدیم و نیرومندی نشات كرده اند و آن زبان مادی است . بعضی از دانشمندان را عقیده چنان است كه گاثه ی زرتشت به زبان ″ مادی ″ است و نیز برخی برآنند كه زبان كردی كه  یكی از شاخه های زبان ایرانی است از باقی مانده های زبان ماد است .

طبری و ابن خردادبه و اصطخری به تفصیل از كردها نامبرده اند ″ كردو ″ به فتح كاف و زیادتی واو به زبان آشوری به معنای مقاتل و شجاع آمده است و در یكی از كتیبه های سرجون ملك آشور كه به خط میخی آشوری است لغت ″ كردو ″ یا ″ كاردو ″ به همین معنی استعمال شده است و بعید نیست لغت ″ گرد ″ به معنی شجاع نیز از همین اصل باشد .

دانشمند بزرگ آذربایجان احمد كسروی  در مقاله ی   كردها و لر ها  را   از   یك تبارند   می نویسد : ″ همه ی طایفه هایی كه در كوهستان های غربی ایران از حدود آسیای صغیر تا خاك فارس نشیمن داشته به نام های گوناگون كرد و لر و بختیاری و بهمئی و دیگر نام های خوانده می شوند در آغاز  اسلام   همگی این طایفه ها  جز نام   كرد نداشتند و تا آنجا   كه دانسته ایم نام ″ لر ″ نخستین بار در كتاب های اصطخری و مسعودی   دیده می شود مسعودی ″ اللریه ″ را گروهی از  كردان شمرده و اصطخری  هم از ″ بلاد اللور ″ سخن می راند . ″

پرفسور سایس می گوید : مادها عشایر كرد بوده و در شرق ( غرب ایران امروز ) سكونت داشته اند و ولایات آنها تا جنوب بحر خزر ادامه داشته و زبان آنها آریایی و از نژاد خالص  آریایی هستند . سیسیل . جی . ادموندز می گوید : به گمان من بنابر جهات و موجبات جغرافیایی و زبان شناسی می توان گفت كردهای امروز نمایندگان مادها و سومین سلطنت بزرگ شرق هستند .

دار مستتر می گوید : اوستای زرتشت به زبان مادی نگاشته شده است . مینورسكی می گوید : هر تحقیقی در مورد كرد و زبان كردی باید مبتنی بر ماد و زبان مادی باشد . برخی مورخان و زبان شناسان كرد از جمله پرفسور محمد امین زكی بیگ ، توفیق وهبی ، دكتر محمد امین اورامانی با مقایسه واژگان اوستای زرتشت و زبان كردی امروز مدعی هستند كه زبان كردی در مقایسه با زبان فارسی به اوستای زرتشت نزدیك تر است . زرتشت در سال ( 660 ق . م ) در ارومیه  1   امروزی به دنیا آمده و در همان جا نیز بزرگ شده است . دكتر بهزاد خوشحالی می گوید : زبان كردی از زبان های غنی و زنده ی جهان بوده از لحاظ آهنگ و سبك و صوت تنها یك رقیب در كنار خود می بیند وآن زبان فرانسوی است .

با مقدمه ای بر تعریف زبان و ریشه زبان كردی كه در بالا ذكرشد به سراغ لهجه های زبان كردی می رویم و ابتدا به این سوال پاسخ می دهیم كه عوامل به وجود آورنده لهجه ها در زبان كردی چه چیزهایی هستند ؟ یكی از عوامل مهمی كه سهم عمده ای در بوجود آمدن لهجه های گوناگون زبان كردی داشته است عامل جغرافیایی است ، شاهد زنده بر مدعای ما نوع و كیفیت تاثیر زبان های تركی ، عربی و فارسی بر مناطق مختلف كردنشین است به گونه ای كه میزان تاثیر این زبان ها در مناطق مختلف كردستان یكسان نیست . تجزیه ی كردستان در قرن هفدهم و متعاقب آن در قرن بیستم می تواند یكی دیگر از عوامل بوجود آوردنده ی لهجه های كردی باشد . وقتی یك كرد كرمانج حرف می زند شما متوجه می شوید كه زبانش تحت تاثیر زبان تركی قرار گرفته است اما وقتی یك كلهر حرف می زند شما متوجه می شوید كه لغات فارسی در زبانش بكار می برد و زبان او تحت تاثیر زبان فارسی قرار گرفته است . حال به بررسی گویش های زبان كردی می پردازم از آنجا كه زبان شناسان ، شرق شناسان و مورخان غیر كرد و بسیاری از دانشمندان و زبان شناسان كرد به تقسیم بندی های گوناگونی از زبان كردی و گویش های آن پرداخته اند و تقریبا تقسیم بندی مشابهی را عنوان كرده اند  به تعدادی از این نمونه ها اشاره خواهم كرد و در پایان به  تقسیم بندی خویش  از زبان كردی می پردازم ،امید آن دارم كه مورد قبول  خوانندگان و زبان پژوهان گرانسنگ  قرار گیرد.

مینورسكی زبان كردی را به لهجه های مختلف تقسیم بندی می كند :

2- زبان جنوب شامل : كرمانشاه – سنندج و   2 -زبان شرق شامل : سلیمانیه – مهاباد

3- زبان غربی كه شامل منطقه خاصی نیست و در سراسر كردستان متداول است

ایرادی كه به تقسیم بندی مینورسكی وارد است این است كه او لهجه ها را فقط بر اساس موقعیت جغرافیایی تقسیم بندی نموده است .

امیر شرف خان بدلیسی به استناد به دستور زبان ، زبان كردی را به چهار دسته تقسیم بندی كرده است : 1- كرمانجی  2- سورانی  3- كلهری  4- لری

توفیق وهبی ، زبان كردی را مركب از لهجه های زیر می داند :

1- كرمانجی

                 الف : كرمانجی شمال از شاخه های زیر بوجود آمده است . بادینانی – بوتانی – آشتیانی – حكاری و بایزیدی

                 ب : كرمانجی جنوب از شاخه های زیر بوجود آمده است . مكری – مهابادی – سورانی – اربیلی – سلیمانیه – كركوكی – سنندجی و اردلانی

2- لری شامل : بختیاری – لكی – فیلی – كلهری و ممسنی

3- گوران شامل : باجلانی – كاكه یی – زنگنه و هورامانی

4- زازایی

ایرادی كه به تقسیم بندی توفیق وهبی وارد است این است كه در دسته بندی لهجه كرمانجی جنوب ″ مكری و مهابادی ″ و ″ سلیمانیه و كركوك ″ و ″ سنندجی و اردلانی ″ به هم آمیخته تفاوتی چندان در میان آنها دیده نمی شود .

پرفسور محمد امین زكی بیگ می گوید : لهجه های زبان كردی چند دسته اند بزرگترین آنها لهجه كرمانجی است ، به استناد به كتاب شرفنامه ملت كرد را چهار دسته می داند . كرمانج – كلهر – گوران – لر .

استاد خال زبان كردی را به چهار دسته تقسیم می كند

1- زازا

2- كرمانجی راست شامل : سورانی – بابانی –مكریانی – اردلانی – كلهری – گورانی

3- كرمانجی چپ شامل : شمالی – بوتانی – بادینانی – حكاری – بایزیدی – شمدینانی

4- لری شامل : بختیاری – لكی – فیلی

ایرادی كه به این تقسیم بندی وارد است این است كه گورانی و كلهری خود گویش های مستقل هستند و در زیر شاخه كرمانجی راست نمی گنجد .

در پایان تقسیم بندی های زبان كردی باید گفت كه غالب زبان شناسان بر وجود چهار لهجه اصلی زبان كردی اتفاق نظر دارند .

بررسی فونتیك ( Phonetic ) ، گرامر و كلمات كردی مبنای علمی برای تقسیم بندی گویش های كردی است بر همین اساس و با كمك از نظریات و تحقیق پژوهشگران ، زبان شناسان ، مستشرقین و مورخان كه در بالا ذكر تعدادی از آنها آمده است زبان كردی را بر چهار گویش عمده و اصلی تقسیم بندی می نمایم و به جزئیات هر گویش خواهم پرداخت .

1- گویش كرمانجی شمال شامل گونه های بادینانی – بوتانی – آشتیانی – قوچانی – حكاری –بایزیدی – شمدینانی – جزیره ای

حوزه ی جغرافیایی گویش كرمانجی شمال در مناطق كرد نشین : دیار بكر – جزیره – ارزروم – هركی – شكاك- بایزید – حكاری – ماردین – وان – بتلیس – آگری – شمدینان – دهوك – زاخو – عمادیه –سنجار – عقره – عفرینی – ارومیه – سلماس – ماكو –نقده – برادوست – ترگور – مرگور-  كردهای قوچان  در شمال خراسان ایران – جلالی – دومبلی – كردهای ارمنستان – حسكه – قامیشلی – حلب – مناطق كردنشین آناتولی –ایروان – باروكلی در كوههای آرارات – تور عابدین – موش -  دوگو – ارزنجان – خرپوت – موصل – آمیدی – كوههای شنگار – سیواس – ملاطیه – اورفا – سلماس – كردهای (بجنورد – شیروان – درگز – كلات – گیلان – مازندران – نور – كلاردشت ) كردهای چاوان .

گویش كرمانجی شمال بیش از 22 میلیون گویشور كردی دارد كه بیشترین درصد گویشوران كرد را رغم می زند و حدود 49% از جمعیت ملت كرد به این گویش تكلم می كنند .

2- گویش كرمانجی جنوب شامل گونه های سورانی – مكریانی – اردلانی – بابانی – جافی

حوزه جغرافیایی گویش كرمانجی جنوب در مناطق كردنشین : مهاباد – بوكان – سردشت – بانه – پیرانشهر – نقده – اشنویه – سلیمانیه – كركوك – اربیل ( هه ولیر ) – موصل – رواندز – چمچمال – شقلاوه – كویه – قلعه دیزه – مریوان – سقز – تكاب – سنندج – دیواندره – لیلاخ – روانسر – گروس – شوانی – سول ئاوا – جوانرود – ثلاث باباجانی – دوكان – كفری – كلار

گویش كرمانجی جنوب بیش از 10 میلیون گویشور كردی دارد و حدود 22% جمعیت ملت كرد به این گویش تكلم می كنند .

3- گویش كلهری – لری شامل گونه های كلهری – لری – لكی – فیلی – بختیاری

حوزه جغرافیایی گویش كلهری – لری در مناطق كردنشین : كرمانشاه – اسلام آباد – ایوان – صحنه – كنگاور – كردهای همدان – قصرشیرین – گیلان – سومار – شیروان چرداول – هلیلان – زردلان – لومار – موسیان – ایلام – دهلران – آبدانان – سنقر كلیائی – قروه – بیجار – مهران – خانقین – مندلی – بیره ی – بدره – خرم آباد – كوهدشت – چوار – اركوازی – زرنه – كارزان – سرپل ذهاب – ممسنی – كرند – هرسین - تویسركان – اسد آباد – بیستون – سنجابی – دالاهو – پشت كوه و پیش كوه – میش خاص – هفت چشمه – دره شهر – پهله زرین آباد – مورموری – سراوبازان – ماهیدشت – كامیاران – خوران – چمچمال صحنه – چهارمحال بختیاری ( شهركرد ) – زرباتیه – خسروی – اركواز ملكشاهی – ریژاو – دزفول – الشتر – دینور – بروجرد – الیگودرز – هفت گلی – سوسنگرد – پلدختر – نیریز – كوت – كوه گلویی – تعدادی  از كردهای دشت شهرزور كه از اهالی ایوان – گیلان – ملكشاهی و خزل می باشند – ایل ملكشاهی – ایل كلهر – ایل سنجابی – ایل خزل – ایل اركوازی – ایل شوهان

گویش كلهری - لری بیش از 10 میلیون گویشور كرد دارد كه حدود 22%  جمعیت ملت كرد به این گویش تكلم می كنند .

4- گویش گورانی – زازایی شامل گونه های اورامانی – زازایی - گورانی

حوزه جغرافیایی گویش گورانی – زازایی در مناطق كردنشین : پاوه – نوسود – ژاورود – اورامان لهون – نودشه – حلبچه – بیاره – تویله – زنگنه – كا كه ای – روژبیانی – دزلی – پیر شالیار – رزاو – نگل – میانه – بخش هایی از ( درسیم – خارپوت – معدن – ارزنجان – دیار بكر – اورفا – بتلیس)

گویش گورانی – زازایی بیش از 5/2 میلیون گویشور كرد دارد كه بیش از 5 % درصد جمعیت ملت كرد به این گویش تكلم می كنند .
علیرضا خانی- ایوان
برگرفته از وبلاگ اسعد رازیان

ارکان/جوانرو بازدید : 549 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)
ت


پێنج کورد ده‌بنه‌ ئه‌ندامی په‌رله‌مانی سوید

هه‌ڵبژاردنی په‌رله‌مان، شاره‌وانی و پارێزگاکانی سوێد کۆتایی هات و جارێکی دیکه‌ ئالیانسی سوێدی بۆ چوار ساڵی دیکه‌ حکومڕانی سوێد ده‌که‌ن.
دۆراوی سه‌ره‌کی هه‌ڵبژاردنی ئه‌مجاره‌ پارتی سۆسیال دیموکراته‌کانی سوێد بوو که‌ بۆ جاری یه‌که‌م دوای 96 ساڵ که‌مترین ده‌نگیان به‌ده‌ست هێنا و ئێستا ته‌نها نیوده‌رسه‌د له‌ پارتی موحه‌فه‌زه‌کاری مۆدراته‌کان ده‌نگیان زیاتره‌.
براوه‌ی سه‌ره‌کی له‌م هه‌ڵبژاردنه‌دا، کورد بوون که‌ وه‌ک که‌مینه‌یه‌ک له‌ سوێد، پێنج کاندیدیان چوونه‌ نێو په‌رله‌مانه‌وه. یه‌که‌مین جاره‌ له‌ مێژووی کوردا له‌ وڵاتێکی ئه‌ورپی پێنج کورد (سێ ژن و دوو پیاو) که‌ دووانیان کوردی رۆژهه‌ڵات، یه‌کێکیان کوردی باشووری بچووک، یه‌کێکی دیکه‌ کوردی باشوور و یه‌کێکیشیان کوردی باکووری کوردستانه‌.
ئامینه‌ کاکه‌باوه‌ له‌ شاری ستۆکهۆڵم له‌سه‌ر لیستی پارتی چه‌پ توانی بۆ دووه‌م جار هه‌ڵبژێریته‌وه‌ که‌ کوردێکی رۆژهه‌ڵاتی کوردستانه‌. جه‌بار ئه‌مین، خه‌ڵکی باشووری کوردستان، بۆ سێهه‌مین جار به‌ختی خۆی تاقیکرده‌وه‌ و بووه‌ ئه‌ندامی په‌رله‌مان، هه‌روه‌ها شادیه‌ حه‌یده‌ری که‌ خه‌ڵکی رۆژهه‌ڵاتی کوردستانه‌ له‌سه‌ر لیستی پارتی سۆسیالدیموکرات له‌ یۆتۆبۆری سه‌رکه‌وتنی به‌ده‌سه‌ت هێنا و له‌گه‌ڵ رۆزا گوجلو هێدین که‌ ئه‌ویش سه‌ربه‌ پارتی سۆسیالدیموکارته‌ له‌ هه‌رێمی دالارانا بووه‌ ئه‌ندامی په‌رله‌مان. له‌ هه‌رێمی ئۆپسالایش، ئیسماعیل کامیل که‌ کوردێکی رۆژهه‌ڵاتی کوردستانه‌ له‌سه‌ر لیستی پارتی گه‌ل وه‌کو یه‌که‌مین ناوی لیستی پارته‌که‌ی بووه‌ ئه‌ندام په‌رله‌مانی سوێد.
سێ له‌ ئه‌ندام په‌رله‌مانه‌کانی کورد، ژنن، ئه‌مه‌یش نیشانده‌ری ئه‌وه‌یه‌ که‌ کوردی سوێد به‌تایبه‌تی ژنان رۆڵێكی گرنگیان هه‌یه‌ له‌ سیاسه‌تی نێو پارته‌ سوێدییه‌کاندا. رۆژێک پێش هه‌ڵبژاردنی په‌رله‌مان له‌ ستۆکهۆڵم ئامینه‌ کاکه‌باوه‌ که‌ به‌شداری فیستیڤاڵی کولتووری کوردیی سکنده‌ناڤیایی کردبوو، له‌ قسه‌کانیدا هیچ کاتێک داوای له‌ کورده‌کان نه‌ده‌کرد که‌ به‌شه‌خسی ده‌نگ بده‌ن به‌و، ته‌نها داوای ده‌کرد که‌ ده‌نگ بده‌ن به‌ پارتی چه‌پ. له‌ وه‌ڵامی ئه‌و پرسیاره‌ی بۆ داوا ناکات ده‌نگ به‌خۆی بده‌ن؟ له‌وه‌ وه‌ڵامدا گوتی "من نامه‌وێت وه‌کو شه‌خس ده‌نگ بۆ خۆم کۆبکمه‌وه‌، به‌ڵام سوپاسی هه‌موو ئه‌وانه‌یش ده‌که‌م که‌ به‌بێ ئه‌وه‌ی من داوایان لێ بکه‌م، بانگاشه‌م بۆ ده‌که‌ن".
ئه‌و ئه‌ندام په‌رله‌مانه‌ کوردانه‌ی که‌ هه‌ڵبژێردراون له‌ لایه‌ن پارته‌کانیانه‌وه‌ رێزی ئه‌و خه‌بات و مندابوونه‌یان گیراوه‌ که‌ هه‌م بۆ سوێد و هه‌میش بۆ نه‌ته‌وه‌که‌یان کردوویانه‌، بۆیه‌ زۆربه‌ی ئه‌وانه‌ی که‌ سه‌رکه‌وتوون زیاتر له‌ ڕێگای پارته‌کانیانه‌وه‌ ده‌رچوون، دیاره‌ به‌رێژه‌یه‌کی که‌میش ده‌نگده‌رانی کورد، ده‌وریان هه‌بووه‌، به‌ڵام به‌هۆی سیاسه‌تی پارته‌ کوردییه‌کانه‌وه‌ ژماره‌یه‌کی زۆر ده‌نگی کورد به‌فیرۆ چوون، چونکه‌ کورد تا ئێستا به‌کۆده‌نه‌گ به‌بێ ئه‌وه‌ی پارته‌ کوردییه‌کان بکه‌ن به‌ مه‌رجه‌عی خۆیان، ده‌نگیان نه‌داوه‌ به‌ کاندیدێکی کورد که‌ نزیک له‌ پارته‌که‌ی خۆیان نه‌بێت. هه‌رچۆنێک بێت، ده‌بێت ئه‌م سه‌رکه‌وتنه‌ له‌ مێژوودا وه‌کو لاپه‌ره‌یه‌کی گه‌ش بۆ کوردی تاراوگه‌نشین تۆمار بکرێت، کوردیش چاوه‌ڕێی ئه‌وه‌ له‌ ئه‌ندام په‌رله‌مانه‌ کورده‌کان ده‌کات که‌ زیاتر بۆ پشتویانی نه‌ته‌وه‌که‌یان خه‌بات بکه‌ن و جینۆساید و کۆکوژییه‌کانی که‌ له‌ کورد کراوه‌، بگه‌یه‌ننه‌ نێونده‌ نێونه‌ته‌وه‌ییه‌کان.

ارکان/جوانرو بازدید : 430 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)

ریشه تاریخی « اور »

مقدمه:    


 بسیار اتفاق افتاده است که مورخین در ضبط تلفظ صحیح برخی از واژه ها و اصطلاحات تاریخی و جغرافیایی به اشتباه رفته اند که گاهی اشتباه آنان موجب تحریف تاریخ گردیده است.البته باید توجه داشت که خطای انها بیشتر ناشی از این بوده که اولاً  این کلمات فاقد اعراب بوده و تاریخ نگار یکی از وجوه احتمالی که خود برای آنها تصور کرده ، برگزیده و در آن مصیب نبوده است.

ثانیاً به علت عدم اشنایی با منشأ و محل اصلی استعمال این واژه ها و درک نکردن معانی آنها این اشتباهات صورت گرفته است.این لغزشها که دامن گیر اخلاف انها شده، زیانهای زیادی به تاریخ پر افتخار ایران وارد آورده و شعاع اقتدار و افتخارات نیاکان ما را کوتاه نموده است. به عنوان مثال: عدم درک معنی و منشأ استعمال واژه (توران= به معنی قهر کردن ) نام کشور مقتدری که شاخه ای از آریاهای ایرانی در شرق کشور ما آن را تاسیس نمودند. همچنین واژه (اور=آور به معنی آتش )که ما فعلاً درباره آن بحث خواهیم کرد. ردپای نخستین اقوام متمدن شرف ،یعنی آریایها را در نقاط بسیار دور به ما نشان میدهد ،ولی نویسندگان  تاکنون آن را به غلط تفسیر و احیاناً بی معنی تلقی کرده و باستان شناسان را از این نشانه وجودی ما ایرانیان در مراکز تمدن جهان آن روزخالی گذاشته اند.

 

وجه تسمیه شهر اورمیه مرکز استان اذربایجان غربی:

 

 

اورمیه مرکب از دو واژه (اور) و (میه) = اور که در اصل بصورت: (اور) یا (آور) به فتح (ا) و یا بشکل الف(آ)و به ضمه (و) و سکون (ر) بوده، یک واژه کردی و به معنی آتش است. اما چون زبان کردی بعد از ورود اسلام به ایران شیوه نوشتاری پهلوی را ازدست داده و از این به بعد با الفبای عربی، به یک شیوه بدون اعراب نوشته میشده ، خواننده صورت سهل تری را برای تلفظ کلماتی که با آن نامانوس بوده، برگزیده است. از این رو هر وقت با واژه(آور) روبرو شده، آن را با ضمه (ا) و سکون (و) و (ر) خوانده که تلفظی است غلط ولی سهلتر ازصورت اصلی آن است، و در اثر کثرت استعمال به صورت غلط مشهور آن تا به امروز باقیمانده است. و (میه) تصحیف: (مای یا ماد) است. بنابراین نام شهر اورمیه در اصل به صورت: (آورمای،آورماد،اورمای،اورماد) بمعنی آتش ماد بوده است، و این به سبب وجود آتشکده های مهمی که مادهای زردشتی در آنجا برپای داشته اند، صورت گرفته است. اینکه برخی گفته اند (اور) به معنی شهر و (میه) به معنی آب و در نتیجه اورمیه به معنی شهر آب است، بی ربط است زیرا نه ( اور) به معنی شهر و نه (میه) به معنی آب است! چون این نامگذاری مربوط به زمان آمدن اعراب به ایران نیست! بلکه نام شهر اورمیه (آتش ماد) نامی است قدیمی و مربوط به زمان (مادها) نیای کردان امروزیست که درآنجا ساکن بوده اند، و دانشمندان قدمت این شهر را حتی تا زمان حضرت زردشت پیغمبر بزرگوار ایرانی کرد به عقب برده و آنرا شهر زردشت خوانده اند و گویند: زردشت این شهر را بنا نهاده است.

متاسفانه امروزه شکل تاریخی نام این شهر باستانی تحریف شده و به غلط ارومیه نوشته میشود ولی خوشبختانه در محاوره محلی نام باستانی آن همچنان متداول است.

بلاذری نیز در فتوح البلدان (ترجمه آذزتاش آذرنوش ص89)گوید: اما اورمیه شهری است سخت کهنسال، مجوسان (زردشتیان) پندارند که بزرگ ایشان، زردشت اهل آنجا بوده است. کتاب (زبان فارسی در آذربایجان نوشته دانشمندان و زبان شناسان ایران) در صفحه 178نوشته است: آذربایجان مهد زردشت و منشاء و مولد یکتا پیغمبر بزرگ (کرد) ایرانی است که از حوالی دریاچه رضائیه [اورمیه] (سردشت) برخاسته و قسمت گاتها از کتاب اوستا سرودهای است که از زبان او جاری شده و چنانکه محقق است، زبان اوستا از شعب زبان آریائی است. بنابراین زبان قدیم این منطقه را باید زبان اوستا دانست که به ظن بعضی از مستشرقین مادها نیز با اندک تغییری به آن زبان تکلم می کرده اند. و در خاتمه بحث می افزاید: لذا باید گفت که سکنه آذربایجان آن زمان آتورپاتکان (از شمال تا آران و از جنوب تا آشور) از طوایف ششگانه ماد بوده اند و به زبان ماد(کرد)ها تکلم می کرده اند. ابن خرداد جغرافیدان نیمه نخست سده ی سوم هجری که در ابتدا زردشتی بود، اورمیه را شهر زردشت نامیده است. یاقوت حموی هم که در سال 617 هجری اورمیه را دیده ،گوید: اورمیه شهر زردشت است و مغان آن را بنیان نهاده اند.



وجه تسمیه اورامان=آورامان


در مورد نام اورامان تا بحال عقاید و نظریه های گوناگونی ابراز شده و برای آن وجه تسمیه های متفاوتی ارائه گردیده است. برخی گفته اند اورام نام قبیله ای از کردان بوده که از اطراف اورمیه(آورمیه) به این ناحیه کوچ کرده و در آنجا سکنی گزیده اند و اکنون این منطقه نام از انتساب آنها دارد. بعضی هم بر این باورند که نام منطقه همچنانکه در محاوره مردم محل دیده و شنیده می شود، هورامان است و آن ریشه در آهورامزدا دارد.و... ولی به نظر نمیرسد مفهوم آن آنقدر پیچیده باشد که ناچار شویم دست به دامن فرضیات و تاویلات دور از ذهن بزنیم! بلکه معنی آن باید همان باشد که به آسانی از ظاهر کلمه مفهوم میگردد که شاید همان سادگی باورنکردنی باعث شده محققین برای یافتن منظور خود راههای دورتری را پیموده و از معنی واقعی فاصله بگیرند.

اورامان ترکیبی است از دو واژه (اور) و (آمان). و اور که ساییده شده (آور یا اور) است همچنانکه قبلاً گفته شد یک واژه اصیل کردی و به معنی آتش است. و (آمان) نیز کردیست ،به معنی اظهار عجز کردن، پناه آوردن، مدد و امان خواستن است که روی هم می شود: آتش به تو پناه آوردم ،آتش به دادم برس، آتش احتیاجم را بر آور، آتش ما را دریاب. میدانیم که آتش در زندگی مردم آری نژاد قدیم، مانند کردان، بخصوص از جنبه اعتقادی نقش بسیار مهمی داشته است .زیرا آریاها نور و آتش را مظهر خدا میدانستند و از این رو آن را تقدیس و پرستش میکردند و در گرفتاریها و نزول بلایای ارضی و سماوی بدان التجا می نمودند و حل مشکلات خود را از آن می خواستند. مادها نیای کردان آری نژاد،که آیین زردشتی داشتند در سراسر قلمروحکومت خود اقدام به تاسیس آتشکده هایی برای نیایش و راز و نیاز با خدا و طلب حاجت می کردند که بعد از آنها هم تا ورود اسلام به ایران این روال ادامه داشت. اورامان که در کردستان ایران و عراق واقع شده منطقه ایست کوهستانی بسیار سخت و صعب  العبور که از زمانهای بسیار دور تاکنون مسکن کردان آری نژاد بوده است و در آنجا نیز طبق سنت زردشتیان آتشکده مهمی برای مردم منطقه برپا بوده که هنوز نام و آثارآن«در جایی نزدیک شهرستان پاوه و در سمت جنوبی آن به اسم آتشگاه زنده و باقی است.آتشکده های سرتاسر ایران از جمله اورامان که تا ورود اسلام به ایران دایر، و مرکز راز و نیاز و نیایش بودند، بر اثر یورش اعراب تازه مسلمان جملگی متروک و ویران گردیدند.مردم منطقه هرگاه در تنگنای بسیار شدیدی مثل حمله ویرانگر اعراب قرار گرفته اند، به آتشکده پناه برده و با سر دادن نیایش (آورامان، آورامان، آورامان) آتش را به یاری طبیده و رفع حوایج و بلایا را از آن خواستار گردیده اند. و چون این راز و نیاز (آورامان) بدفعات مکرر و متعدد صورت گرفته و مدت استمداد از آتش نیز طولانی بوده است،لذا آتشکده به نام (اورامان) معروف گردیده است.برهان قاطع در مورد کلمه (اورامن) میگوید: اورامان نوعی خوانندگی و گویندگی می باشد که خاصه ایرانیانست و شعر آن به زبان پهلوی(کردی)می باشد. مخفف آورامان مشهور گشته که بعداً نام خود را به تمام منطقه داده است. لازم است گفته شود که مفهوم نام منطقه کردنشین اورامان با این تعبیر ساده که به لهجه کرمانجی جنوبی (سورانی) بیشتر شباهت دارد،ایجاد اشکال نماید. زیرا لهجه های زبان کردی جملگی فروع و شاخه های تنه یک درختند که ریشه در اعماق تاریخ دارد.و این درخت پر شاخ و برگ چیزی جز زبان پهلوی نیست که زبان اوستا کتاب زردشت، مخصوصا تفصیر های زند و پازند دربار کردان اشکانی و کردان ساسانی بوده است.بنابراین باید گفت،زبان پهلوی ما در تمام لهجه های کردیست که وسعت و گسترش آن، و نیزخلوص و استغنای او از اختلاط با زبانهای دیگر،آن را جاودانه ساخته که این خود دلیل بسیار روشنی بر قدمت اصالت آن است مرحوم استاد محیط طباطبایی دانشمند و محقق یگانه در کتاب: (آنچه درباره حافظ باید دانست)ص150 آورده اند:....اصطخری در مسالک و ممالک گوید: همه ایل و قبایل و عشایر گله دار و صحرانشین که در ناحیه فارس زندگی می کردند، کرد بودند.و طبق شرحی که دینوی در اخبارالطوال و فردوسی در شاهنامه آورده اند ،بهرام چوبین در گفتگو با خسرو پرویز، ساسان (نیای سلسله ساسانیان) و جد اعلای خسرو را کرد خوانده است.

مرحوم استاد می افزاید:...و هنوز بقایای قبایل صحرانشین ناحیه فارس را لران دیگر از پهلوی گویان ایران شمرده میشوند.لغت نامه دهخدا راجع به زبان ساسانیان و اشکانیان آورده است:(زبان پهلوی،زبان رسمی کشور درزمان اشکانیان و ساسانیان بوده است که هم اکنون هم در میان کردان شایع است و بابا طاهرعریان نیز دوبیتی های خود را بدان زبان سروده است. تاریخ مردوخ جلد اول ص41نوشته است: (اکثر تواریخ مصرند به اینکه زبان مادها همان زبان کردی مکری است) چنانکه که زند و پازند اوستا که به زبان مادی نوشته شده است خیلی نزدیک و یا همان زبان کردی مکری است.این نظریه از طرف (هورات و دامستر) و بعضی از متخصصین دیگر تایید شده است. به هر حال اصل زبان کردی به طور تحقیق همان زبان مادی اوستای است که اصل وریشه آن همان زبان آریان قدیم است.سیسیل جی آدموند در کتاب (کردها،ترکها،عربها)ترجمه ابراهیم یونسی ص 13 ضمن تایید نظریه پروفسور مینورسکی مبنی بر اینکه کردان کنونی اخلاف مادها هستند و زبان مادها زبان کردان امروزیست، می افزاید: زبان کثیراللهجه کردی با ویژگی ها و خصوصیات مخصوص به خود زبانیست مستقل و دارای اصل و منشاء بسیار استوار و قدیمی است.این ویژگیهای اساسی که مشخصه زبان کردیست در تمام لهجه های آن وجود دارد، و من بر این باورم که بنابرجهات و موجبات جغرافیایی و زبان شناسی کردهای امروزی نمایندگان مادها و سومین سلطنت شرق هستند. بنابراین اگر لغات اصطلاحات و خصوصیاتی از زبان اصلی(پهلوی مادی) در دو یا چند لهجه کردی عیناً موجود بوده و جزو مشترکات آنها باشد، چیزی است طبیعی و دور از انتظار نیست.زیرا تمام لهجه های زبان کردی مکمل یکدیگر و همچنانکه گفته شد اعضای یک پیکرند و بی نیازی آنها از یکدیگر غیرممکن است.
منبع : روزنامه ئاشتی

ارکان/جوانرو بازدید : 782 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)


در مورد واژه‌ی « کــــــورد » محققان و تاریخ‌نویسان غربی، عرب وبعضا ایرانی، معانی نسبتا مشابهی را به آن نسبت داده‌اند که شاید این معانی توهین آمیز به نظر برسد و ما احساس کنیم که ایشان هدف‌مندانه و به عمد به چنین معنایی از واژه‌ی کرد دست یافته‌‌اند. اما ما نمی‌توانیم آن معناهایی را که به مذاقمان خوش نمی‌آید، نوعی اهانت به خود قلمداد کنیم، چون به هرحال از یک واژه آن هم واژه‌ای مانند "کرد" که قدمت بسیار نیز دارد، می‌توان معانی و تفاسیر زیادی را برداشت کرد که شاید اشتباه و یا توهین‌آمیز به نظر برسد، اما این در امر تحقیق و پژوهش یک مسئله‌ی کاملا طبیعی خواهد بود و ما نیز شایسته است که علمی و اصولی به نقد اینگونه نظریه‌ها بپردازیم نه اینکه تنها از روی خشم و بدون هیچ دلیل قانع کننده‌ای منکر آن شویم، کما اینکه در دوران اسلامی واژه‌ی کرد به معنای رمه گردانان و کوچ‌نشینان ایرانی‌تبار بکار رفته است و طوایف دیگر ایرانی‌ را نیز "کرد" نامیده‌اند.
یکی از آن معانی و مفاهیم که بسیاری از محققان، خصوصا محققین غربی از واژه‌ی کرد برداشت کرده‌اند، همین واژه‌‌های "شبان و چادرنشین" است که منبع آنها نیز بیشتر مورخان و جغرافیانویسان نامدار پس از اسلام، مانند اصطخری، یعقوبی، ابن بلخی و علی بن حسین مسعودی و... است که واژه‌ی کرد را در دوران تاریخی پس از حمله‌ی اعراب به ایران، به معنای کوچ‌نشینان ایرانی‌تبار به کار برده‌اند. و مسلما پژوهشگران و تاریخ‌نویسان معاصر با توجه به همین منابع موجود، به چنین مفهومی از واژه‌ی کرد دست پیدا کرده‌اند و نمی‌توان آنرا امری تعمدی و توهین‌آمیز دانست. البته در دوران معاصر، برخی از افراد و یا جریانهای سیاسی نیز بوده‌‌اند و هستند، که با توجه به این منابعی که ذکر شد و تاکید بر درستی این معانی و مفاهیم از واژه‌ی کرد، به صورت هدفمندانه سعی در کوچک کردن کردها داشته‌ و دارند که نمی‌توان منکر آن شد. اما با این حال این نتیجه‌گیری از مفهوم واژه‌ی کرد، چه به عمد و چه به اشتباه، باعث شده تا ما آنرا نوعی اهانت به خود تلقی کرده و آنرا برنتابیم.
البته نگارنده نیز چندان با معنی شبان و چادرنشین موافق نیستم و معنای واژه‌ی کرد را چیز دیگری می‌دانم که در ادامه به آن خواهم پرداخت. اما در مورد این نظریه‌‌ی محققین و پژوهشگران لازم می‌‌دانم که توضیح مختصری را ارائه بدهم.
همه‌ی ما می‌دانیم که انسانها‌ی اولیه ابتدا به صورت غارنشینی زندگی می‌کرده‌اند و سپس با اهلی کردن حیوانات به کوچ‌نشینی و چادرنشینی و سپس یکجانشینی روی آورده‌اند. پس اگر بر فرض مثال این معنا یعنی شبان و چادرنشین در مورد واژه‌ی کرد صدق کند، باز نیز چیزی از قدمت تاریخی و اصالت وجودی کردها کم نخواهد شد، چون در صورت درست بودن این معنی، می‌توان با صراحت چنین ادعا کرد که کردها اولین مردمانی بوده‌اند که بعد از غارنشینی به زندگی چادرنشینی و سپس یکجانشینی روی آورده‌اند و واژه‌ی شبان و چادرنشین، لقبی بوده که اولین گروه نژادی از انسانها‌ی تکامل ‌یافته برای نخستین بار برروی خود گذاشته‌اند و با این نام، خود را از مردمان غارنشین آنزمان متمایز کرده‌اند. پس می‌توان از آن به عنوان یک نوع تکامل در تاریخ بشری یاد کرد و به آن افتخار ورزید، و حتی می‌توان ادعا کرد که کردها نخستین مردمانی هستند که با پایان دادن به دوران غارنشینی و روی آوردن به زندگی دامداری و کوچ‌نشینی تحول بزرگی را در شکل‌گیری تمدن بشری ایجاد کرده‌اند.
اما بدون شک معنای واژه‌ی کرد نمی‌تواند شبان یا کوچ‌نشین باشد و معنای آن ساده‌تر و روانتر از آن چیزی است که ما ذ‌هن خود را با آن درگیر ساخته‌ایم و با جستجو کردن و کنکاش در چندین منبع تاریخی قبل و بعد از اسلام، می‌توان به راحتی به معنای حقیقی آن دست یافت.
با توجه به همین منابع موجود، می‌توان واژه‌ی کرد را به «دلیر و شجاع» معنا و تفسیر کرد و من نیز دلایل خود را برای اثبات این ادعا با ذکر این منابع در پایین خواهم آورد. هرچند در این زمینه پژوهش‌هایی قبلا به عمل آمده و در آن پژوهش‌ها واژه‌ی کرد را به دلیر و پهلوان تعبیر کرده‌اند، اما متاسفانه در این پژوهش‌ها نه تنها هیچگونه نقدی بر واژه‌ی شبان و کوچ‌نشین که برای واژه‌ی کرد توسط تاریخ‌نویسان قدیم و جدید در نظر گرفته شده‌است به عمل نیامده، بلکه حتی به آن نیز اشاره‌ای نشده است و تنها به این نکته اکتفا کرده‌اند که واژه‌ی کرد به معنای دلیر و شجاع می‌باشد. اما هدف من از این جستار آن است تا آنچه‌ را که تا به امروز آندسته از محققین و تاریخ‌نویسان غربی، ایرانی و عرب در مورد واژه‌ی کرد نوشته‌اند، نقد کرده و این نظریه‌ که گویا واژه‌ی کرد به "شبان و کوچ‌نشین" دلالت دارد را به چالش بکشانم، و در این زمینه از همین منابعی که ذکر کردم نیز بهره برده‌ام.
نخست به سراغ شاهنامه‌ی حکیم فردوسی می‌رویم چون ما در شاهنامه‌ی فردوسی چندین بار با واژه‌ی کرد به شکل امروزی برخورد می‌کنیم. هرچند دراشعار شاعران قبل‌تر از او همچون رودکی نیز واژه‌ی کرد وجود دارد، اما شاهنامه از آن جهت حائز اهمیت است که فردوسی ما را با ریشه و نژاد کردها آشنا می‌کند.
شاهنامه‌‌ی فردوسی برگرفته از اسطوره‌ها و داستانهایی است که در زمان حیات او و در بین مردمان ساکن در فلات ایران سینه به سینه حفظ شده بود، درست همانگونه که بسیاری از اشعار و آوازهای فولکلور کردی، امروزه در بین مردم کرد به صورت نسل به نسل و سینه به سینه حفظ شده‌است و ما می‌توانیم از دل همین اشعار فولکلور، رازهای بسیاری را کشف کنیم. حتی ما در مناطقی از استان کرماشان، شاهنامه‌ی کردی داریم که به برزونامه معروف است، ولی متاسفانه قدمت آن مشخص نیست و درست همانند داستانهای شاهنامه‌ی فردوسی است، با این تفاوت که به زبان کردی سروده شده‌است و جالبتر آنکه تمام آن مکانهایی که در شاهنامه‌ی فردوسی ذکر شده در این کتاب نیز وجود دارد و بسیاری از این مکانها هنوز نیز در اطراف کرماشان و با همان نامها وجود دارند و چه بسا که فردوسی همین برزونامه را در اختیار داشته و یا اگر چنین نبوده‌ باشد، می‌توان گفت که وی از زبان مردم همین مناطق در آن زمان این اسطوره‌ها را شنیده و سپس به صورت شعر آنها را سروده باشد. نام جا و مکانهایی همچون: سمنگان، آبادی کانی‌توران(چشمه‌توران)، کوه هژیر، زواره کوه، گردنه‌ی کرکسار، هفت آشیان، زویری، مرِگ (Merg)، مانِشت، گواور، تجر، سروناو، چاه بیژن و «سان روسم» یا سنگ رستم که غاری در دل آن وجود دارد و مردم آنجا اعتقاد دارند که جایگاه رستم بوده است و «کانی سهراو» یعنی چشمه‌ی سهراب و... که همه‌ی این مکانها در شاهنامه نیز آورده شده‌است.
متاسفانه برداشت برخی از ما کردها از اشعار فردوسی تنگ‌نظرانه است، گویی که او نیز مانند بسیاری از فارسهای امروزی سعی در برتر نشان دادن فرهنگ آنها نسبت به دیگر فرهنگهای موجود در ایران را داشته‌ است، در حالیکه اینگونه نیست و ما با وجود شاهنامه است که پی می‌بریم که کاوه‌ی آهنگر کرد بوده و ما کردها از نژاد او هستیم و او هیچگاه در شاهنامه به تمجید قوم خاصی نپرداخته بلکه همواره ایران اساطیری را ستایش می‌کند. فردوسی تنها راوی اسطوره‌‌هایی بوده که بازگو کننده‌ی دوران (پیشدادیان و کیانیان) است، دورانی که با اسطوره‌های ما کردها نیز مشترک است و به یقین می‌توان پیشدادیان و کیانیان را اسطوره‌های دوران ماد دانست. برای مثال کیخسرو شاه کیانی نیز یکی دیگر از شخصیتهای اساطیری و جاودانی در شاهنامه است که کردها نیز خود را از نسل او می‌دانند، به طوری که نام او را همواره در سرود ملی خود«ئه‌ی ره‌قیب» می‌آورند و به او احترام می‌گذارند:
ئێمه رۆڵه‌ی میدیاو که‌ی‌خسره‌وین ــ ما فرزندان ماد و کیخسرو هستیم
دینمان، ئائینمان، هه‌ر نیشتمـــــان ــ دین و آیینمان سرزمین ماست
این را هم باید دانست که اسطوره‌ با افسانه کاملا فرق می‌کند، چون اسطوره‌ها می‌توانند حقیقت داشته باشند ولی تاریخ وقوع آنها برای ما نامشخص است، اما افسانه‌ها خیالی و تنها زاده‌ی ذهن خلاق انسانهاست. مثلا امروزه تاریخ یونان، روم و مصر باستان را با استناد به اسطوره‌های آنها به صورت تاریخ مدون در می‌آورند و نه تنها هیچ مانعی ندارد بلکه قابل قبول نیز می‌باشد، اما جالب است که در مورد تاریخ ایران نمی‌توان چنین کاری را انجام داد و همین غربیها اسطوره‌های ایران باستان را واقعی نمی‌دانند و آنرا به عنوان منبع تاریخی معتبر نمی‌پذیرند! که این نیز مقوله‌ای دیگر است و شرح آن در این جستار نیست.
و اما فردوسی در شاهنامه‌ی خود شرح می‌دهد که آن جوانانی که توسط آشپزهای ضحاک رهانیده می‌شدند، به کوه‌ و صحرا پناه می‌بردند و با زیاد شدن تعداد آنها و با رهبری کاوه‌ی آهنگر به قیام بر علیه ضحاک برمی‌خیزند و در نهایت او را نابود می‌کنند و فریدون را به جای او بر تخت شاهی می‌نشانند. او در شاهنامه‌ی خود که آنرا با الهام از اساطیر ایرانی سروده‌است، کردها را از نژاد جوانانی می‌داند که از دام ضحاک رهانیده شده و به کوهستان پناه می‌برند، و برای از بین بردن اهریمن، دروغ و بی‌عدالتی، راه مبارزه با ضحاک ستمگر را در پیش می‌گیرند. این بدان معناست که این جوانان کرد، نه تنها شبان و چادرنشین نبوده‌اند، بلکه کسانی بوده‌اند که در جامعه‌‌ی آن روزگار نیروی متفکر و اندیشمند جامعه محسوب می‌شده‌اند و تاب و تحمل زورگویی و استبداد را نداشته‌اند، و خوردن مغز آنها توسط مارهای دوش ضحاک، به مثابه‌ی از بین بردن فکر و اندیشه‌ی آنها بوده‌است:
همی بنگرید این بدان آن بدین ــ ز کردار بیداد شاه زمین
از آن دو یکی را بپرداختند ــ جزین چاره‌ای نیز نشناختند
برون کرد مغز سر گوسپند ــ بیامیخت با مغز آن ارجمند
یکی را به جان داد زنهار و گفت ــ نگر تا بیاری سر اندر نهفت
نگر تا نباشی به آباد شهر ــ تو را از جهان دشت و کوه است بهر
به جای سرش ز آن سری بی بها ــ خورش ساختند از پی اژدها
ازین گونه هر ماهیان سی جوان ــ ازیشان همی یافتندی روان
چو گرد آمدی مرد ازیشان دویست ــ بر آن سان که نشناختندی که کیست
خورشگر بدیشان بزی چند و میش ــ سپردی و صحرا نهادند پیش
کنون "کرد" از آن تخمه دارد نژاد ــ که ز آباد ناید به دل برش یاد
جالب آنکه خود نام پارس یک واژه‌ی مادی است. واژگان آریایی "پارس" و "پرسو" به معنی "دنده" به کردی "په‌راسوو" و بطور مجاز به معنی "پهلو" و "کنار" می‌باشند و "پارس"، "پارسوآ" و "پارت" هر سه در کنار خاک ماد قرار داشتند، بطوریکه پارس در جنوب، پارسوآ در باختر و پارت در خاور، و در شمال ماد نیز در میان قبیله‌های دیگر به نام "پارسی‌ها" برمی‌خوریم.
آیا می‌توان با برداشت چنین معنایی از واژه‌ی پارس، اینگونه استنباط کرد که به فارسهای امروزی اهانت شده‌است؟! هرچند نگارنده به شخصه فارس امروزی را آن پارس دیروز نمی‌داند و این خود احتیاج به بحثی جداگانه و علمی خواهد داشت، اما مختصرا اشاره می‌کنم که پارسهای اصیل همان مردم لر خصوصا لرهای بختیاری امروز هستند که مشترکات فرهنگی زیادی با کردها دارند و می‌توان فارسهای امروز را تنها ماحصل اشتراک زبانی مردم سراسر ایران در زبانی واحد به نام زبان فارسی در ایران بعد از اسلام دانست که اگر به دنبال ریشه‌ی یک فارس‌زبان امروزی بگردیم، در می‌بایم که ریشه‌ی آنها به همین تیره‌های ایران باستان باز خواهد گشت، یعنی لر، کرد، آذری، بلوچ، مازنی و... و فارس تنها هویتی تازه‌ است که آنها برای خود پیدا کرده‌اند و ما نیز آنرا از روی نا آگاهی پذیرفته‌ایم!!!
در جغرافیای سیاسی کیهان و در بین صفحات 57 تا 63 چنین آمده‌ است:
«مشروح‌ترین شرح از عهد قدیم درباره‌ی کردان روایت گزنفون است که کردان را مردمی سلحشور و سرزمین آنان را کوهستانی صعب‌ العبور دانسته است. پس از آن استرابون جای آنان را در کشور پهناور ماد ذکر کرده و آنان را «کورتی» نامیده است. طبق روایات مورخان قدیم و شاهنامه‌ی فردوسی، دسته‌های بسیاری از کردان در فارس سکونت داشته‌اند، از آنجمله است طایفه‌ی شبانکاره. هنگام ظهور اردشیر بابکان یکی از رؤسای این طایفه به نام جوزهر شهر استخر را دردست داشت و ساسان از خاندان کردان بازرنگی که طایفه‌ای از شبانکاره بودند زنی خواست و بابک از او بوجود آمد.»
در همین رابطه «لمبرت» به نقل از «رشید یاسمی» می‌گوید: «نه تنها کردهای پارس بزرگترین پشتیبان قدرت نظامی و جنگی ساسانیان بودند، بلکه اردشیر اول، موسس امپراطوری، خود یک کرد بود. او می‌گوید: ساسان پدر بزرگ اردشیر با «رام بهشت» از کردهای مازنجان ازدواج کرد که بنا به عقیده استخری، یکی از پنج طایفه‌ی کرد پارس بود. فرزندشان بابک از خویشاوندی و پیوندهای کردی خود استفاده کرد و فرزندش اردشیر را به عنوان حاکم دارابگرد فرستاد، که مرکز چوپانان، یا شبانکاره بود. اتحادیه‌ی بزرگ عشایر که بازنجان به آن تعلق داشت، در شورش اردشیر علیه اردوان پنجم(آخرین پادشاه اشکانی)، حامی اصلی او بوده‌اند. بعد از اینکه اردشیر خود را شاه شاهان اعلام کرد، اتحادیه‌ی بزرگ عشایر به او یاری کرد. اردوان نامه‌ی توهین آمیزی به اردشیر نوشت؛ این نامه توجه ما را به اصل و نصب کردی اردشیر جلب می‌کند« یعنی تو پای از گلیم خویش بیرون نهادی و مرگ را به جانب خویش خواندی. کردنژاد که در چادر کردها پرورده شده‌ای تو را که رخصت داد که آن تاج را بر سر گذاردی.»(لمبرت،1367:102)
لمبرت ضمن اینکه کردهای فارس را با لرها و بختیاری‌ها نزدیک می‌داند، می‌نویسد: « قطعی‌ترین همه‌ی اینها، این حقیقت است که واژه‌ی کرد در زبان فارسی و متون عربی صرفاً به معنی چادرنشین است و بر هیچ نوع ویژگی نژادی دلالت نمی‌کند. در این حالت است که نامه‌ی اردوان پنجم توهین آمیزتر می‌گردد. چون در آن، وی، اردشیر را یک چادرنشین نادان خطاب می‌کند. »(لمبرت، 1367 :103)
اما در بخشی از كارنامه‌ی اردشیر بابكان كه کتابی است از دوران ساسانیان، این نظریه‌ی لمبرت که کرد بر نژاد دلالت ندارد، رد می‌شود. در این بخش چنین آمده است: «و ساسان شپان پاپك بود و همواره با گوسپندان بود و از تخمه‌‌ی دارای دارایان(داریوش هخامنشی) و اندرش خدایی الاسكندر بگریز و نهان روشی بود و با كرد شپانان بسر می‌برد ....» بنابراین منظور از این عبارت "كرد شپانان"، یعنی شپانانی كه از تبار كرد بوده‌اند می‌باشد و مسلما منظور از واژه‌ی "كرد" در متن‌های سده‌ی سوم هجری به بعد نیز چیزی غیر از نژاد كردی نیست. متاسفانه برخی از تاریخ نویسان و محققان غربی، بر این عقیده‌اند که واژه‌ی کرد بر نژاد دلالت نمی‌کند و به معنای کوچ‌گران و چادرنشنیان است، اما این به دور از منطق و استدلال درست است. زیرا همانطور که در کارنامه‌ی اردشیر بابکان می‌بینیم، کرد در واژ‌ه‌ی "کرد شپانان"، به تبار و نژادی خاص دلالت می‌کند. بعلاوه آنکه در کتب تاریخی یونان بارها به مردمانی با نام کردوک و کاردوخ اشاره شده‌است.
«استرابون» جغرافیدان و مورخ یونان باستان در چند قرن پیش از میلاد درباره‌ی چگونگی تربیت و پرورش بدنی جوانان كرد می‌نویسد: «جوانان پارسی(اینجا منظور ایرانی است، چون در آنزمان یونانیها ایران را به خاطر مرکزیت شهر پارسه یا تخت‌جمشید، پارس می‌نامیدند) را چنان تربیت می‌كنند كه در سرما و گرما و بارندگی، تاب و توان داشته،‌ ورزیده باشند. شب در هوای آزاد به حشم داری بپردازند و میوه‌ی جنگلی مثل بلوط و... بخورند، اینها را كردك (kardak) گویند. مردم کردک از غارت زندگی می کنند و کردک به معنی دلیر است».
«حشمت الله طبیبی» در خصوص واژه کرد می‌نویسد:
«آنچه اکثر محققین و نویسندگان قدیم و جدید بر آن اتفاق نظر دارند این است که قبل از آمدن قبایل کرد ایرانی به ناحیه‌ی کردستان، قوم آریایی نژاد دیگری به نام (کاردو) در این سرزمین ساکن و دارای تمدن بالنسبه مهمی بوده‌اند که با مهاجرین هم نژاد خود در هم آمیخته و در هم مستحیل شدند و در نتیجه مهاجرین نیز به همان نام نامیده شدند.»طبیبی، حشمت الله، مقاله نخست، در کتاب تحفه‌ی ناصری در تاریخ و جغرافیای کردستان، نوشته‌ی میرزا شکرالله سنندجی. ص 5.
این در حالی است که در کتیبه‌‌‌های آشوری و بابلی واژه‌‌ی کاردو به معنی نیرومند و پهلوان می‌باشد. و حتی بر فرض درست بودن این گفته‌ی استاد طبیبی(مستحیل شدن کردهای امروزی با کاردوها)، باز می‌توان ادعا کرد که واژه‌ی کرد به معنای دلیر و پهلوان است.
«بدلیسی»نیز در شرفنامه (تاریخ مفصل کردستان) در مورد لفظ کرد می‌گوید: «لفظ کرد تعبیر از شجاعت است چراکه اکثر شجاعان روزگار و پهلوانان نامدار از این طایفه برخاسته‌اند، مانند رستم زال که در ایام حکومت پادشاهی کی‌قباد می‌زیسته از طایفه‌ی اکراد بوده و چون تولد او در سیستان بوده‌، به رستم زابلی اشتهار یافته است. و کسانی چون آرش کمان‌گیر(در زبان کردی آرش به معنی آتش سیاه می‌باشد، آرش مخفف کلمه‌ی آررش است، آر به معنی آتش و رش نیز به معنی سیاه)، فریدون(فریدون در زبان کردی به‌ معنای عالم، دانشمند و کسی‌ که بیشتر می‌داند است، فری(فره) به معنی خیلی‌زیاد و دون به معنی دانستن و فهمیدن)، بهرام چوبین، میلاد و فرهاد کوه‌کن همگی کرد بوده‌اند.»
امروزه به کردهای نوحی ایلام و خانقین در کردستان عراق کرد فیلی(فه‌یلی یا فهلوی) می‌گویند، حتی لرهای لرستان را نیز لر فیلی می‌نامند. که واژه‌ی فه‌یلی دگرگون شده‌ی واژه‌ی پهلوی می‌باشد و پهلوی در لغت‌نامه‌ی دهخدا منسوب به پهله و به معنی پهلوان است:
بیاورد پس جامه‌ی پهلوی
یکی اسب با آلت خسروی

همه جامه‌ی پهلوی کرد چاک
خروشان بسر بر همیریخت خاک[
فردوسی]
با توجه به این تفاسیر و منابع موجود می‌توان اثبات کرد که واژه‌ی کرد در حقیقت صفتی بوده که به مردم این بخش از ایران باستان می‌داده‌اند و به معنای دلیر و پهلوان می‌باشد. جالب است که هنوز نیز صفت پهلوان برای مردمان زاگرس و خصوصا کردها به کار می‌رود و واژه‌‌ی "گرد" نیز می‌تواند شکل دیگری از واژه‌ی کرد باشد و اگر واژه‌ی کرد معرب واژه‌ی گرد نباشد، حداقل از لحاظ معنا و محتوا با آن هم معنی و مترادف است.

ارکان/جوانرو بازدید : 744 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)

تاریخچه کردستان بزرگ , در سایه ایران بزرگ

 

شهرهای اشغال شده ایران در کردستان ترکیه پیش از نبرد چالدران بین شاه اسماعیل صفوی و ترکان عثمانی در سال 1514 میلادی شامل زیر می باشد :

  • دیار بکر (آمد) - وان  - غازی عینتاب (دیلوک)  - بینگول (چیولیک)  - آدیامان (سمسور)  - سیواس  - اسکندرون  - ارزروم  - ارزنجان - قارص  - تاتوان  - مرعش  - الازیغ (خارپوت)  - باتمان  - تونجلی (درسیم)  - ماردین  - مالاتیا  - دوغو بایزید  - حکاری (جولامیرگ)  - شرناخ  - بوتان

متاسفانه وضعیت مردم ایرانی کردستان ترکیه نیز نامناسب است . شایسته است دولت جمهوری اسلامی  ایران نه تنها توجه بیشتری به کردستان ایران بلکه از تمامی مردم و سرزمینهای کورد نشین منطقه حمایت کند  . کردستان عراق امروزه به منطقه ای جدا از عراق تبدیل شده است . رئیس اقلیم کردستان و مجلس جدا و . . . این امر نیز مایه خوشحالی ملت ایران است که از عربها جدا شده اند و بدون شک خوشحالی نهایی ملت ایران پیوند دوباره این مناطق کرد نشین با کشور اصلی خود است . زبان کردی نیازمند گسترش و حمایت دولت ایران دارد و گسترش امکانات این مناطق نیز بسیار ضروری است . مردم آذربایجان و کردستان بیشترین نزدیکی هویتی و تاریخی را با یکدیگر دارند . تیره های آذری و کردی هر دو از مدیا یا ماد آریایی گرفته شده است و حتی زبان آنان تا چند قرن پیش بسیار نزدیک به یکدیگر بود . زبان باستانی آذری تا چند قرن پیش که به مرور زمان به ترکی آذربایجانی تغییر کرد بر طبق دهها سند معتبر تاریخی ریشه ای کاملا پهلوی باستانی داشته است . زبان کردی هم که دیگر نیازی به اسناد ندارد و ریشه اش از زبان پهلوی و اوستایی ایران باستان می باشد . منطقه بسیار زیبا - دست نخورده - شگفت انگیز و رویایی هورامانات یا اورامانات که بر فراز تپه ای در جنوب کردستان قرار گرفته خود نشان از هویت ملی کهن آنجا دارد . مردمان اورامان کردستان به صورتی باورنکردنی هنوز پس از گذشت هزاران سال به زبان پهلوی سخن میگویند . برخی از آنان زرتشتی هستند . آتشکده ای نیز از دوره های کهن آنجا موجود می باشد . لباسهای اورامان کاملا سنتی و ارزشمند است. ریشه ساخت کفشهای اورامانی به حدی قدمت دار که امروزه هرکدام با قیمتهای بالا به عنوان صنایع دستی خرید و فروش می شود . شما نیز اگر تاکنون سفری به کردستان و دریاچه زیبایش و به خصوص اورامان نداشته اید زمان را از دست ندهید و برای دیدن هنر و فرهنگ ایرانی رهسپار کردستان شوید . حال سخن به درازا نمی بریم و گوشه ای مشخصات این سرزمین کهن را یادآور می شویم  .

نقشه کردستان بزرگ ایران زمین پس از الحاق کردها - ارمنیها - گرجیها و آذریها به بدنه اصلی کشورشان ٫ ایران

نقشه تاریخی سرزمینهای ایرانی کردستان-کردستان عراق - کردستان ترکیه  - کردستان سوریه - turkey kurdistan - iraq kurdistan - iran kurdistan .azerbaijan map - armenia map - georgia map -the great iran kurds map & flag

ارکان/جوانرو بازدید : 2925 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (1)

نقشه تاریخی سرزمینهای ایرانی کردستان-کردستان عراق - کردستان ترکیه  - کردستان سوریه - turkey kurdistan - iraq kurdistan - iran kurdistan .azerbaijan map - armenia map - georgia map -the great iran kurds map & flag

اشغال کردستان ایران توسط تورکهای عثمانیها  

در قرن پانزدهم سرزمینهای ایران که کردستان در آن جای داشت پس از هزاران سال از متلاشی شد و امپراتوری عثمانی آن را کردستان نامید . در جنگ جهانی اول عثمانی ها کردستان ایران را بین عراق و ترکیه تقسیم کردند . سرزمین جزیره هم بین عراق و سوریه تقسیم شد . عده ای از کردها هم در قسمت قفقاز ساکن هستند . نام کردستان نخستین بار در قرن 12 میلادی در زمان فرمانروایی سلطان سنجر دیده شده است . کردستان از سال 612 قبل از میلاد تا قرن 15 پس از میلاد یعنی چیزی در حدود 2000 سال بخشی جدا نشدنی از ایران بود که متاسفانه با یورش سپاه عثمانی آنجا اشغال شد و از ایران جدا گشت . در کتاب کرد و کردستان ترجمه جواد هاتفی آمده است :

 

کردها از اصیل ترین نژاد ایرانی هستند که قرن ها از کرانه های بین النهرین و کشور عراق و ترکیه تا مرزهای شوروی بخشی از ایران بوده است . آنان در فلات ایران به کشاورزی و دامداری مشغولند و زبانشان بخشی از زبان ایرانیان باستانی است که هویت خود را پس از حمله سپاه اسلام حفظ نموده اند .

 

در دایره المعارف کلمبیا و ایکنیک دسک آمده است

کوردها بخشی از نژاد ایرانی هستند برخی چادر نشین هستند و برخی شهر نیشین . مردمی دلاور - جنگجو و قوی دارد

بازیل نیکیتین در کتاب تاریخچه کرد نوشته است

کردها بر خلاف اکثر ایلات و عشایر ایران سنی مذهب هستند و جماعت شافعی . برخی علی اللهی و برخی توتمیسم هستند . آنها یکی از مهم ترین و کهن ترین ایلات ایران می باشند . طوایف گوناگونی منجمله گورانی - کلهری - سنجابی - قبادی - زعفرانلو - شادلو و . . . دارند .

در کتاب ایرانشهر نوشته استاد شاپور راسخ و جمشید بهنام از انتشارات یونسکو آمده است

اگر کردان را از حیث نژادی نسبت به دیگر اقوام ایرانی مقایسه کنیم از لحاظ جسمانی و چهره ای و نیرومندی به ایرانیان باستان بسیار نزدیک هستند .

در دایره المعارفهای اینترنشنال و بسیاری دیگر جهان آمده است

کردهای نژاد کهن ایرانی هستند که امروزه در سرزمینهای بسیاری پراکنده هستند از جمله : خراسان - فارس - کردستان - کرمانشاه - لرستان - آذربایجان غربی - عراق - ترکیه - سوریه - ارمنستان

The great Kurdistan Iran - Kurdistan Nature طبیعت زیبای کردستان بزرگ ایران زمین

ارکان/جوانرو بازدید : 490 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)



كردها صاحب یكی از قدیمی‌ترین تمدن‌های مشرق زمین به شمار می‌روند. آن‌ها در منطقه‌ ی خاورمیانه سكنی دارند و به‌ عنوان بزرگترین مردمان بدون دولت (بیش از 40 میلیون نفر جمعیت) شناخته شده ‌اند.

میلان كوندرا رمان‌نویس مشهور می‌نویسد: «هیچ چیز به اندازه ‌ی غم مشترك، آدم‌ها را به این سرعت و سهولت به هم نزدیك نمی‌كند.»

زندگی كردها هم كه در غم و بدبختی خلاصه شده‌ است سبب نزدیكی بیش از پیش کردها به یکدیگر بوده و رابطه‌ ای بین جنبش‌ها و قیام‌های‌شان در چهار گوشه ‌ی كردستان برقرار کرده است. هر قیامی در گوشه‌ ای از كردستان، تأثیری دو چندان بر سایر نقاط گذاشته و قیام‌های دیگری را سبب شده ‌است.

كردستان سرزمین كهن‌سال آریایی‌ها، مهد فرهنگ‌های غنی و دارای تمدنی دیرین است و از ویژگی‌های فرهنگی متنوعی برخوردار می‌باشد. شاید همین تاریخ و فرهنگ و تمدن باشد كه كردستان را به نوعی از سایر مناطق متمایز می‌كند.

طبیعتا بررسی تاریخ كردستان به طور عام و تاریخ كردستان ایران به‌ طور خاص مستلزم مطالعات مستندی است كه لازمه‌ ی آن مشاهدات علمی و بررسی دیدگاه‌ های مختلف در این زمینه است. «بختیار علی» روشنفكر معاصر كرد مینویسد: «تاریخ ‌نگاری كرد چنان با ناسیونالیسم كردی درآمیخته كه تفكیك تاریخ كرد و ناسیونالیسم كردی سخت می‌نماید.»

«كریس كوچرا» معتقد است، تاریخ هیچ‌ ملتی به اندازه‌ ی ملت كرد مملو از تناقض نیست. كردها از عهد عتیق ملت جداگانه ‌ای را تشكیل می‌دهند كه هنوز هم ملتی بدون وطن و فاقد دولت هستند. آنها حتی موفق نشده‌ اند به ‌عنوان عضو در سازمان ملل متحد پذیرفته شوند، در حالی كه كشورهای تازه‌ ای به عنوان عضو پذیرفته شده ‌اند كه جمعیت آن‌ها از چند صد هزار نفر تجاوز نمی‌كند.

ما در تحقیق درباره‌ ی منشأ و ریشه‌ ی كردها به نظرات گوناگون برخورد میکنیم.
«واسیلی نیكیتین» ریشه‌ ی كردها را ایرانی، عرب و ترك می‌داند، در حالی که مصطفی قره‌ داغی سردبیر نشریه ‌ی «كردستان تایمز»، در مطلب تحقیقی خود چنین بیان می‌دارد: «هنگامی كه مادها به عنوان یك قبیله‌ ی مهاجر ایرانی یا آریایی از شمال شرقی به شرق زاگرس وارد شدند خود را با جوامع اسكان یافته‌ ی كردهای باستانی مواجه دیدند.» وی ادامه می‌دهد: «مادها پس از شكست، جذب جمعیت گسترده ‌تر كردهای باستان شدند كه تا آن زمان به یك ملت ماد زبان تبدیل شده ‌بودند.»

نظر قره داغی به دیدگاه شرف ‌خان بدلیسی مورخ كرد و صاحب كتاب شرفنامه، بسیار نزدیک است. فردوسی شاعر حماسه‌ سرای ایران در شاهنامه نیز در چندین جای مختلف به این نظر رای داده است. ولادیمیر مینورسكی مورخ روسی نیز كردها را از اعقاب مادها می‌داند كه همراه پارس‌ها و پارت‌ها به فلات ایران آمده ‌اند.

دیااكو كه در سال 708 ق.م توانست به فرمانروایی مادها برسد اولین حكومت كردی را بنیان نهاد و با تصرف آشور تمدنی را ایجاد كرد كه آثار باستانی باقیمانده گواه عظمت آن است.

مینورسكی حتی با اشاره به حضور كردها در ارتش ساسانی یادآور می‌شود كه آن‌ها علیه تهاجم اعراب به شرق ‌جنگیدند. کردها که به آئین زرتشت بودند، پس از این جنگها به اجبار مسلمان شدند.این پیشینه سبب شده است تا در دوره های اخیر كردهای ایران به عنوان یكی از پرجمعیت‌ترین اقوام این كشوربا جمله‌ هایی همانند «كردها از همه ایرانی‌ترند» و «هیچ‌كس حق ندارد بگوید از كردها ایرانی‌تر است»، به سكوت دعوت شوند. رفتاری که میراث رژیم پهلوی محسوب میشود هم اکنون نیز در تلاش است تا كردها را از حقوق طبیعی و شهروندی خود محروم كنند.
ساختار اجتماعی کردهای ایران در اوایل قرن بیستم به صورت ایلی ‌بود و از عشیره های مكری، اردلان، زنگنه، جاف، گوران، منگور، كلهر و شكاك تشکیل شده بود. ساختاری که هم امروز نیز با وجود ورود به عصر اینترنت هنوز کاملا محو نشده است.

گرچه كردهای ایران غالبا در استان‌های كردستان، آذربایجان غربی، كرمانشاه و ایلام متمرکز هستند، اما حضور آنها به این مناطق محدود نمیشود. بخشی از جمعیت کرد در زمان شاه عباس صفوی به منظور جلوگیری از حمله‌ ی ازبك‌ها به شمال شرق ایران (شمال خراسان) كوچانده شدند.

کردها غالبا به اهل سنت تعلق دارند اما در مناطق كرمانشاه قسمتی از "كلهرها" سکونت دارند که شیعه مذهب هستند. بخشی از آذری‌های ایران كه در قسمت شمال غربی ساكن ‌اند با كردها آمیخته‌ اند و حتی بعضا به ‌خاطر نزدیكی به كردها تحت نفوذ زبان و فرهنگ كردی قرار گرفته ‌اند.

گرایشات سیاسی كردها در ایران به شكل مدرن آن به اواسط قرن بیستم میلادی بازمی‌گردد زیرا قیام‌هایی كه قبلا علیه دولت مركزی شكل گرفته ‌بود به صورت شورش‌های قبیله ‌ای و غیر متمركز ظهور میكرد. در اوایل قرن بیستم تحولاتی كه در كشورهای دیگر بخصوص اروپای غربی و مركزی روی داده ‌بود تأثیراتی هم بر كردستان گذاشت و در نتیجه‌ هدف مبارزات کردها را به استقلال و خودمختاری تغییر داد.

«وان برونسین» درباره ‌ی تاثیر گروه های مختلف بر ساختار سیاسی معتقد است: تاریخ كردستان شاهد حكمرانی سه گروه مقتدر كرد بوده ‌است: «امرای بزرگ ایل‌هایی نظیر اردلان»، «‌آقاها یا مالكان زمین‌دار و فئودال» و «شیوخ یا رهبران مذهبی و رؤسای ایل‌های كوچك.»
این حكمرانان با توجه به پایگاه و قدرت و نفوذی كه در میان مردم داشته‌ اند توانسته ‌اند اعمال قدرت كنند. مهرداد ایزدی در این‌باره می‌گوید: «تقریبا نام خانوادگی همه ‌ی شخصیت‌های مهم در كردستان برگرفته از اسامی ایلات آن‌هاست مثل جلال طالبانی، مصطفی بارزانی، مسعود بارزانی و عبدالرحمن قاسملو. این‌ها همه نام ایلات خود را همراه اسم فامیل خودشان دارند.»


ارکان/جوانرو بازدید : 719 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)

مردم کرد


کردها
کل جمعیت

28 تا36میلیون نفر

نواحی با بیشترین جمعیت

Flag of Turkey.svg ترکیه:۱۴ تا ۱۹ میلیون [۱][۲]
[۳][۴][۵][۶][۷]
Flag of Iran.svg ایران:۶٬۵ تا ۷ میلیون[۸][۷]
Flag of Iraq.svg عراق: ۶ تا ۶٬۵ میلیون[۹][۷]
Flag of Syria.svg سوریه: ۲ میلیون[۱۰]
Flag of Azerbaijan.svg آذربایجان:۱۵۰٬۰۰۰[۱۱]
Flag of Israel.svg اسرائیل:۱۰۰٬۰۰۰[۱۲]
Flag of Armenia.svg ارمنستان:۴۵٬۰۰۰[۱۱]
 

Flag of Germany.svg آلمان:۵۰۰٬۰۰۰ تا ۸۰۰٬۰۰۰ [۱۱][۱۳]
Flag of Russia.svg روسیه:۱۰۰٬۰۰۰[۱۴]
Flag of Sweden.svg سوئد:۸۰٬۰۰۰ تا ۱۰۰٬۰۰۰[۱۱][۱۴]
Flag of France.svg فرانسه:۱۵۰٬۰۰۰٬[۱۵]

Flag of the United Kingdom.svg انگلستان:۱۰۰٬۰۰۰[۱۶] ||align="right"| ||style="padding-left:1em;"|

زبانهای رایج
کردی
ادیان و مذاهب
سنی، شیعه، یزیدی، اهل حق، یهودی و مسیحی

مردم کُرد، اقوام آریایی تباری هستند که در بخش‌هایی از خاورمیانه و آسیای مرکزی و در ایران به ویژه در شمالشرق و غرب ایران زندگی می‌کنند.

کردها در سراسر ایراندر استان‌های ایلام، آذربایجان غربی، بلوچستان، کردستان، کرمانشاه، همدان، لرستان، خراسان شمالی، خراسان رضوی، گیلان، مازندران و استان‌های قم، قزوین، کرمان، و استان فارس زندگی می‌کنند.[نیازمند منبع] بخش کردنشین جداشده از ایران (در جنگ چالدرانکردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه هم اکنون جزئی از خاک سه کشور ترکیه، عراق، و سوریه می‏باشند، این سه کشور پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی با توافق انگلستان، درسال ۱۹۲۳ تاسیس شدند. در جمهوری آذربایجان، جمهوری ارمنستان، جمهوری ازبکستان و جمهوری تاجیکستان، نیز کردها زندگی می‌کنند

جمعیت کردها در سال ۲۰۰۹، ۲۸٬۵[] تا ۲۹٬۸۶۳٬۰۰۰ میلیون  تن برآورد شده است که ۶٫۵ تا ۷ میلیون تن از آنها در ایران زندگی می‌کنند.

زبان کردی اخص[نیازمند منبع]بسیار متنوع(بادینی . کرمانجی . سورانی . لکی . زازا...) بوده و لهجه های[نیازمند منبع] متعدد دارد مانند: حرکی، مکری، سلیمانیه‌ای، اردلانی، کرمانشاهی، بایزیدی، عبدویی، زندی. زبان کردی با دسته شمالی لهجه‌های ایرانی غربی بعض مشابهات دارد، و از زبانهای مهم دسته غربی بشمار میرود وصاحب اشعار و تصانیف، قصص و سنن ادبی است.

بیشتر کردها مسلمان هستند و سایر آنان نیز یزیدی، یارسان (اهل حقمسیحی و یهودی هستند. کردها اعیاد نوروز، قربان، فطر و جشنهای مولودی را گرامی می‌دارند. نامدارترین فرد کرد، صلاح الدین ایوبی فاتح جنگهای صلیبی و فرمانروای مصر است. از شاعران نامدار کرد مستوره اردلان و مولوی کرد را می‌توان نام برد. امیرنظام گروسی دانشمند و سیاست‌مدار دوره ناصرالدین شاه قاجار نیز کرد بوده‌است.وهمچنین سردار عزیزخان مکری وزیر جنگ ناصرالدین شاه قاجار بوده است. درودگری، قالی و جاجیم و گلیم بافی (به ویژه قالی بیجار) از صنایع دستی عمده کردها است.




پیشینهٔ واژه کرد

واژه کرد به صورت (کورت) در متون پارسی میانه دیده میشود و از پارسی میانه به زبان عربی به صورت "کرد" انتقال یافته است. [۳۰]. از لحاظ کاربرد، واژهٔ کرد در دوران تاریخی پس از حمله اعراب به ایران به معنای رمه گردانان و کوچ‌نشینان ایرانی‌تبار غرب فلات ایران به کار رفته‌است.

پس از حمله اعراب به ایران، ایرانیان دست به شورش‌های متعدد و مقاومت زدند. مثلا محمد بن جریر طبری مینویسد:

…در همین روز خبر رسید که «موصل» بشوریده و کردان در آن‌جا پراکنده‌اند. مُسَیب‌بن زُهیر، حاکم کوفه، که دوست یحیی‌بن خالد برمکی بود، به منصور خلیفه عباسی پیشنهاد کرد که کار خواباندن شورش کردان را به خالد برمکی واگذارد که «او برای خواباندن آن شورش تواناست». منصور این پیشنهاد را پذیرفت و خالد را به حکومت موصل برگماشت… [۳۹]. [۴۰] غالب مورخان و جغرافیانویسان قدیم مانند اصطخری و ابن بلخی و مسعودی مورخ نامدار پس از اسلام، واژهٔ کرد را در دوران تاریخی پس از حمله اعراب به ایران به معنای کوچ‌نشینان ایرانی‌تبار به کار برده اند.[

شرف‌الدین بدلیسی حدود کردستان را در روزگار صفوی و در کتاب شرف نامه خود ذکر می‌کند و در شرفنامه سرزمین کردستان و حكام كرد را برمی‌شمارد. 

احمد کسروی، در شیخ صفی و تبارش، تاریخ تبار و زبان مردم آذربایجان می‌نویسد: پیش از صفوی هیچ شاعر ترک گویی در آذربایجان پیدا نشد و همگی مردم هر که ماد و آریایی تبار بودند به زبان پهلوی آذری گفتگو می‌کردند که همانند فارسی و لری و کردی بود.

در دوران اسلامی واژه کرد به معنای رمه گردانان و کوچ‌نشینان ایرانی‌تبار بکار رفته است و طوایف دیگر ایرانی‌ را نیز "کرد" نامیده اند.ز دوران سلجوقیان، مناطق وسیع کوهستانی غرب فلات ایران کردستان نام میگیرد. اما معنای اجتماعی واژه کرد هنوز ادامه دارد و شرف خان بدلیسی کردها را بر اساس شیوه زندگی و اجتماعی نزدیک، به چهار نوع بر اساس زبان تعریف میکند: کلهر، گوران، لر و کرمانج اما او مردمان رعیت که چنین شیوه زندگی را نداشتند یا جزو قبیله ای نبودند را کرد حساب نمیکند. مینورسکی نیز در رابطه با این عبارت شرفخان بدلیسی بر این نظر است که تنها کرمانجی و شاید کلهری را امروز بتوان جزو زبانهای کردی دانست، اما لری و گورانی از زبان کردی جدا هستند. آنچه که روشن است، تحول واژه کرد از یک معنی اجتماعی و شیوه زندگی گروه های مختلف ایرانی تبار به معنی قومی امروز آن بسیار طول کشید

ارکان/جوانرو بازدید : 515 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)
علی عجمی آذرابادگانی

این پیکره نشان گر ارزشمند ترین، دیر پا ترین و تفصیلی ترین کتابی است که پیرامون کردها و کردستان نگاشته شده است. نویسنده این اثر دیر پا و ارزنده، شرف خان ابن شمس الدین بدلیسی است و در سال 1597 میلادی، 1005 هجری به زبان ادبی-تاریخی آن روزگاران، فارسی به نگارش در آمده است. ارجمندی شرفنامه و سترگی کوشش بدلیسی از ان روی است که پیش از او هیچ کتاب جامعی پیرامون تاریخ کردها نوشته نشده بود. چنانکه در زمان ساسانیان و اوایل اسلام چادرنشینان کوهستان‌های فارس را کرد می‌خواندند. اگر تاریخ اقوام کرد در پیش از اسلام تاریک و مبهم است، تاریخ آنان در پس از اسلام در پرتو تألیفات مورخان، تا اندازه‌ای روشن‌تر است، اما در این دوره هم، چون از کرد به‌طور فرعی و ثانوی -ضمن اخبار ممالک اسلامی- سخن به میان آمده، درباره تاریخ این قوم به‌طور اساسی و مستمر مطلب کاملی نوشته نشده و بایستی گفت تنها در دوره صفوی نخستین کتاب مهم درباره قوم کرد به زبان فارسی تدوین شده که همان شرفنامه بدلیسی است. شرافنامه بدلیسی به صورت خطی در بسیاری از کتابخانه های معتبر ایران و هند و عثمانی بود. به دلیل نیاز پیرامون آگاهی از تاریخ کردان، در سالهای میانی سده نوزدهم میلادی مورد توجه مورخان و خاور شناسان برجسته اروپایی قرار گرفت و سرانجام به کوشش ولادیمیر ولیامینوف زرنوف، عضو آکادمی فرهنگستان علوم روسیه -سن پترزبورگ- در سال 1860 در نسخه های کم شمار برای نخستین بار به چاپ رسید. ولادیمیر زرنوف در مقدمه ای که برای این کتاب نگاشته چنین می گوید: «این کتاب معتبر ترین، مهم ترین و قابل ملاحظه ترین بخش تاریخ کرد است و از این بابت منبعی است که ارزش و اهمیت ان در وصف نمی گنجد. شهرت و ماندگاری نام بدلیسی، نه به سبب رخدادهای سیاسی و نظامی زندگی او، که بیشتر به دلیل تألیف کتاب شرفنامه است که آن را به نام سلطان عثمانی محمد سوم نوشته است.» (بدلیسی ، چاپ عباسی ، ص 5، 9) این کتاب تاریخ مفصل امیران و حاکمان کرد و تاریخ مختصر صفویان و عثمانیان است. تعیین تاریخ دقیق آغاز و پایان نگارش اثر به طور قاطع دشوار است، زیرا گرچه 1005 آخرین تاریخ مذکور در کتاب است (همان ، ص 584)، به نسخه ای از شرفنامه که کتابت آن در اواخر محرم 1007 پایان یافته و به نظر مؤلف رسیده اشاره شده است (شرفنامه ، چاپ قاهره ، مقدمة ولیامینوف زرنوف ، ص 16) که معلوم نیست نسخه ی اصلی و نخستین اثر است یا کتابت دیگری از آن، اما همین امر به اعتبار متن موجود می افزاید.

شرفنامه به فارسی و با نثری ساده و روان نوشته شده و در آن فراوان به اشعار فارسی و به ویژه شاهنامه فردوسی استشهاد شده است. این اثر به مقدمه، چهار صحیفه و یک خاتمه تقسیم می شود: مقدمه، در باب نسب طوایف کرد؛ صحیفه ی اول، در پنج فصل درباره ی تاریخ فرمانروایان دیار بَکر و جزیره، والیان دینوَر و شهرِ زور (حَسَنْویه )، امیران لر بزرگ یا فَضلویَه، لر کوچک و سلاطین مصر و شام مشهور به آل ایوب؛ صحیفه ی دوم، در پنج فصل درباره ی تاریخ حاکمان اردلان ، حَکّاری (شنبو)، عمادیه (بهدینان * )، جزیره (بُختی )، حِصن کَیفا (ملکان )؛ صحیفه ی سوم، فدرباره ی تاریخ سایر حاکمان و امیران کردستان در سه رقه؛ صحیفه ی چهارم درباره ی تاریخ امیران و حاکمان بدلیس، و ذیلی در باب سرگذشت مؤلف کتاب؛ خاتمه، مشتمل بر تاریخ سلاطین عثمانی و صفوی. با وجود پیشکش شدن کتاب به سلطان عثمانی بدلیسی در شرح سرگذشت قوم کرد از اسطوره شاهنامه فردوسی مدد گرفته و حکایت ضحاک و فرستادن جوانان را به دیار ی مورد بحث قرار می دهد که کردستان نام گرفت. بدلیسی در صفحه 12 چنین می نگارد: «در زمان ضحاک ماران که پنجم سلاطین پیشدادیان است و بعد از جمشید بر سریر سلطنت ایران و توران و بل جهان متمکن شد.. چو جمشید ازین وحشت آباد رخت.. برون برد بگرفت ضحاک تخت.. قضا کرد ملک اقالیم سبع...» بدلیسی اشاره به مغز خوری ماران دوش ضحاک می کند و بر این باور است که شخصی که بر سر مقتولان بوده بغایت مرد کریم طبع رحیم.. هر روز یک شخص را بقتل آورده مغز سر گوسفند داخل مغز او می نمود و شخص دیگر را بپنهانی آزاد می کرده بدان شرط که ترک اوطان نموده در قلال جبال که اصلا اثر آبادانی نبوده باشد توطن نموده ساکن باشند. آهسته آهسته جمعی کثیر مجتمع گشته ازدواج نمودند و اولاد و احفاد ایشان را کرد لقب کردند. بدلیسی پیرامون سرگذشت نسب حاکمان بدلیس نیز نگاشته ای جالب توجه دارد و آشکارا آنان را ایرانی و از نسل ساسانیان دانسته است. در صفحه 362 کتاب چنین نگاشته است: «نسب حکام بدلیس به اکاسره می رسدو بین الناس از اولاد انوشیروان اشتهار دارند.. اما اصح آن است که در زمان انوشیروان جامسب ابن فیروز که پنجم سلاطین کسریست به نیابت از قباد به حکومت و دارایی ارمن و شیروان قیام می نمود و..» کتاب شرفنامه اگر چه از نظرگاه بررسی آداب و رسوم، فولکلور و زبان نوشتاری و گویشی کردها واجد ارزشهای بسیار درخوری است، اما من بر این باورم که ارجمند ترین ویژگی شرفنامه دو دو چیز است: نخست آشنایی با نام های اصیل و جغرافیایی ایران و ترکیه کنونی و دوم دیگر شناخت دقیق از آدب و رسوم ایرانی قوم کرد. اگر چه در این کتاب می توان شرح نسبتا دقیق و روایت های بیطرفانه ای را پیرامون تاریخ روابط ایران و عثمانی شاهد بود. قلم بدلیسی با وجود اهدای کتاب به سلطان عثمانی نسبت به پادشاهان ایرانی همواره با ادبانه و منصفانه است. اگر چه کفه داوری هایش به دلیل تعلق به اهل سنت چربش مختصری به عثمانیان دارد. اما رنگ روایات و تمثیل ها همه ایرانی است و هیچ گرایشی به ترکان عثمانی به جز حوزه تعلقات مذهبی در آن دیده نمی شود. از نظر گاه جغرافیای تاریخی کتاب بدلیسی همچون دایره المعارفی پرده از نامهای واقعی شهر ها، آبادی ها، رودها و کوه ها بر می دارد. نامهایی چون اران و شیروان و ارمنیه و آذربایجان و خوزستان صد ها بار در کتاب مورد استفاده قرار گرفته است. کتاب روایت های درخوری پیرامون فولکلور اقوامی چون لر ها و عرب ها و ترک ها دارد. کتاب شرفنامه کتابی سترگ و بس ارجمند است و سندی مهم در فرهنگ مداری و ایرانی بودن کرد های تمامی گیتی و چه زیبا و ارجمندانه و فاخر بدلیسی ایرانیت دیر پای کردها را اثبات می کند و بر تعلق این قوم سلحشور و ازاده بر ایران این گونه تاکید می ورزد. در صفحه 15 بدلیسی پیرامون کردان این گونه می نگارد: «لفظ کرد تعبیر از شجاعتست، چرا که اکثر شجاعان روزگار و پهلوانان نامدار از این طایفه بر خاسته اند و لذا پهلوان پیلتن و دلاور تهمتن رستم زال که در ایام حکومت پادشاه کیقباد بوده از طایفه اکراد است و چون تولد او در سیستان بوده به رسم زابلی اشتهار یافته است و صاحب شاهنامه فردوسی طوسی رحمه الله علیه صفت او را رستم کرد کرده و در زمان ملوک عجم هرمز بن انوشیروان سپهسالار نامدار و پهلوان روزگار بهرام چوبین، او نیز از طبقه اکراد است و اعنی پهلوان فرهاد که در زمان خسرو پرویز ظهور کرده از طایفه کلهلر است.» بدلیسی پادشاهان ایرانی را با عبارت پادشاهان دی شوکت عجم یاد کرده است. اینک که دروغزنان و جاعلان تاریخ و فرهنگ دیر پای ایرانی برآنند تا با توسل به خدعه و فریب و تزویر از ملتی یکپارچه و دیرپا چون ایران، به خیال خام خود کشوری چند ملیتی بیافرینند بر فرزندان شایسته ایران و به ویژه هم میهنان کرد بایسته است که کتاب سترگ بدلیسی را بخوانند و با توسل به سرچشمه های اصیل و مستند تاریخی بر ایرانیت دیرپای خویش و پهلوانی و شلحشوری کردی خویش ببالند و کیست که نداند کتاب بدلیسی چون جواهری، اندیشه باژگونه و دروغین صد ها فریبکار ضد ایرانی را بر باد می دهد و رسوا می سازد.

ارکان/جوانرو بازدید : 527 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)

كزازی: كرمانشاه بهشت زبان‌شناسی ایران است

دكتر میرجلال‌الدین كزازی استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبیات كهن گفت:« كرمانشاه بهشت زبان‌شناسی ایران است و گویش‌های محلی مناطق مختلف آن باید بیشتر مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد.» کزازی پژوهشگر نامی کرد ومتولد کرمانشاه وساکن تهران است...

كزازی: كرمانشاه بهشت زبان‌شناسی ایران است

دكتر میرجلال‌الدین كزازی استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبیات كهن گفت:« كرمانشاه بهشت زبان‌شناسی ایران است و گویش‌های محلی مناطق مختلف آن باید بیشتر مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد.» کزازی پژوهشگر نامی کرد ومتولد کرمانشاه وساکن تهران است...

به گزارش میراث خبر،وی که در چهاردهمین جشنواره یك هفته با كانون سخن می‌گفت افزود:« در سرزمین‌های دیگر اگر نشانی از گویش‌های دیگری می‌یابند -كه حتی از چند واژه بیشتر تشكیل نشده است- تمام دانشجویان و محققان خود را برای پژوهش در باره آن زبان بسیج می‌كنند و در باره آن ده‌ها كتاب می‌نویسند، در حالی كه اگر در كرمانشاه از دهستانی به دهستان دیگری بروید با زبان و گویشی دیگر روبرو می‌شوید، زبان‌هایی یادآور فرهنگ نیاكان، در عین حال زنده و روزآمد كه مردم هنوز آن را به كار می‌برند.»


كزازی توضیح داد كه در زبان كرمانشاهیان واژه‌هایی هنوز به كار می‌رود كه ریشه در تاریخ و فرهنگ این كشور دارد و حتی در كتاب‌ها و افسانه‌های كهن ایرانی از این واژه‌ها استفاده شده است.
این پژوهشگر ادبیات كهن ایران در عین حال از كرمانشاه به عنوان بهشت باستان‌شناسان و سرزمین شعر و هنرهای ناب بومی ایران یاد كرد و گفت:« در كمتر شهر یا دهستانی از این استان پای می‌گذارید كه در آن نتوان یادگاری گرانمایه از تاریخ و فرهنگ ایران یافت كه سنگ نبشته ارجمند داریوش هخامنشی بر سینه ستبر بیستون از آن جمله است.»
وی موسیقی كرمانشاه را بخشی از زندگانی ناگزیر مردم این سامان دانست و تأكید كرد: « خنیا و موسیقی در كرمانشاه، هنری برای سرگرمی و نوجویی نیست تا اگر كاری برای انجام دادن نداشته باشیم به آن بپردازیم بلكه مردم به هنگام بزم و رزم و سور و سوگ از این موسیقی استفاده می‌كنند كه از كهن‌ترین این ترانه‌ها «هوره» است كه خاستگاه موسیقی آیینی ایران به شمار می‌رود و ریشه در هزاران سال قبل دارد.»

ارکان/جوانرو بازدید : 615 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)

محمد اوزون نویسنده و رمان نویس مشهور کردستان ترکیه: آثار و فعالیتها

محمد اوزون Mehmet uzun در سال ۱۹۵۳ میلادی در سیورک در جنوب شرقی ترکیه زاده‌ شد. اگرچه‌ زبان کردی در فاصله‌ ۱۹۲۰ تا ۱۹۹۰ در ترکیه ممنوع بود ولی او نوشتن به‌ زبان مادری خویش را آغاز نمود. از سال ۱۹۷۷ تا کنون وی به‌ عنوان یک پناهنده‌ سیاسی در کشور سوئد زندگی می‌کند...

به عنوان یک نویسنده ، او سهم بزرگی در شکل گیری و ایجاد زبان ادبی مدرن کردی داشت و رسم سنتی داستان سرایی کردی را احیا کرده است. از سال 1977 تا سال 2005 او به صورت تبعید به عنوان پناهنده سیاسی در سوئد زندگی کرد.در طی این مدت در اسکاندیناوی ، او یک نویسنده رسما با کتابها و تالیفات بسیار شد و تعداد زیادی رمان و مقاله به زبان کردی نوشت، که او را عضو بنیان گذارزبان و ادبیات مدرن کردی به لهجه کورمانجی کرد. در ماه ژوئن سال 2005 او به استانبول ترکیه برگشت او عضو کلوب "اهل قلم " و انجمن نویسندگان سوئد است.

در ماه مه سال 2006 اعلام شد که محمد اوزون مبتلا به بیماری سرطان است. .[۱] بعد از معالجه در کارولیسکا یا بیمارستان دانشگاه کارولیسکای استکهلم ، در سوئد ، او دوباره به ترکیه برگشت و در حال حاضر تحت معالجه در دیاربکر اقامت دارد.

فعالیتها

او هفت رمان در زبان کردی چاپ ومنتشر کرده است. بعد ا او مجموعه قوانین شعر و نثر ادبیات کردی را اصلاح و ویرایش کرد که در نوع خود اولین مورد بود. موفقیت مهم و حساس او با رمان " در سایه آخرین عشق" (Siya Evînê)بدست آمد. داستان افسانه شده در سال 1920 ، که اندیشمندان کرد نتوانستند درباره مبارزه و تلاش او بخاطر عشق او به یک زن ووظیفه او برای مبارزه با جمهوری جدید التاسیس ترکیه تمایز قائل شوند. در سال 1990 رمانهای او به زبانهای اروپایی ترجمه شد.دوتا از کتابهای او در زبان سوئدی چاپ شد ، و مجموعه ای از مقالات توصیفی اوGranatäppelblomning'(گل انار) و رمان 'I skuggan av en förlorad kärlek( درسایه آخرین عشق) هم به زبان سوئدی ترجمه شدند.با همکاری با مادلین گرایو ، همچنین او مجموعه قوانین شعر ونثر بین المللی را منتشر کرد، Världen i Sverigeجهان به زبان سوئدی، درباره یک پیشقدم مجموعه قوانین شعر ونثرکه در سوئد زاده نشده بود اما در آن کشور زندگی کرده و کار نویسندگی را انجام داده بود. او همچنین اثرات خود را در انستیتوی کردی پاریس ، به لهجه کورمانجی چاپ و منتشر می کند . او بخاطر کار جدید و نوی خود در داستان سرایی سنتی هم به سبک جدید و هم در سبک قدیمی شد و برای ماجراها و مشکلات زندگی اخلاقی خود و اعتقاد بی پروا و نیرومند خود به قدرت کلمه در سال 2001 برنده جایزه Torgny Segerstedt شده است.

تلاش و تحقیق برای حفظ زبان مادری

محمد اوزن چندین بار به علت فعالیت های خود در زمینه ادبیات کردی در ترکیه بازداشت شده است. او در 21 ماه مارس سال 1976 به علت ویرایش مجله کردی- ترکی بازداشت شد و به عنوان جدایی خواه محکوم شد و در زندان مرکزی آنکارا زندانی شد. در طی دوره بازجویی و محاکمه خود در تابستان سال 1976 ، او سعی کرد موجودیت کردها و زبان کردی را ثابت کند. بیانیه دادستان حاکی از آن بود که کردها و فرم زبان کردی وجود ندارد. اگرچه با این ادعای خود برخلاف رای دادستانی به عنوان جدایی خواه تلقی شد و به مجازات محکوم شد. او به هشت ماه زندان محکوم شد. بعد از آزادی از زندان او هنو تحت محکومیت برای مسئولیت و نقش خود در ویرایش مجله ای که قبلا ذکر شد ، قرار داشت و در نتیجه او پناهندگی را انتخاب کرد و در سال 1977 به سوئد رفت مقررات اعمال شده و قانونی درآن زمان بازگشت او را به سرزمین مادی ترکیه غیر ممکن نمود. در نتیجه ، در سال 1981 با تصمیم دولت نظامی وقت ترکیه و همانند بسیاری از اندیشمندان و متفکران ترک و کرد ، او ملیت خود را ترک کرد. او کار تحقیق زبانشناسی را در استکهلم دوباره شروع کرد و کمکهای مالی از طرف دولت سوئد دریافت کرد. برای جمع آوری لغات وواژه ها و فولکلورو فرهنگ خود او رهبر کردهای عراق را در دره کوههای مرکز شورش عراق ملاقات کرد که تا عصر در کلبه ای به شنیدن اشعار کردی و گوش کردن به داستانهای داستا سرایان در نور چراغ نفت سوز پرداخت.او برای این الفبای عربی را یاد گرفت تا بتواند اشعار کردی قرنهای شانزدهم و هفدهم را بخواند. بعدا او چند نسخه کمیاب از مجلات چاپ شده توسط پناهندگان کرد را دریافت کرد. ماجراهای مریض گونه و مرگ آور و کشنده این پیشگامان در اساس و بنیه دو رمان او ، درباره مبارزات کردها در طی سالها و دهه ها در همه اثرها و داستانهای او ، قرار دارد. او همچنین هیئت ویرایش اندیشمندان و متفکران ، که به کردها کمک مالی می کردند تا به اروپا پرواز کنند تا این لغات وواژه های مبهم و ناشناخته رابرای جهانیان روشن کنند.

بعد از زندگی به عنوان پناهنده برای سالیان متمادی ، او به ترکیه برگشت تا درباره ادبیات کردی ، هفت کتاب خود ، شش تا به زبان کردی و یکی به زبان ترکی که توسط دادخواست شماره 39/2000 چهارمین دادگاه امنیتی ایالتی دیار بکر در ماه فوریه سال 2000 ممنوع شده بود.

قابل ذکر است که عبدالله اوجالان در آخرین میتینگ خود گفت که "محمد اوزون یک فرد بی مانند برای ما است" و درباره سلامت او پرسید.

کتابها

  1. Tu (You), Novel, 1985.
  2. Mirina Kalekî Rind (Death of a Nice Old Man), Novel, 1987.
  3. Siya Evînê (Shadow of Love), Novel, 1989. Translated into Swedish as "I skuggan av en förlorad kärlek" ,Översättning av Ingmar Björkstén, Ordfront förlag, 241 s., Stockholm, 2001, ISBN 91-7324-716-2, Pris: 303 SEK
  4. Ji Rojên Evdalê Zeynikê (From the days of Evdal Zeynikê), Novel, 1991.
  5. Destpêka Edebiyata Kurdî (The Beginning of Kurdish Literature] ,Research, 1992.
  6. Mirina Egîdekî (Death of a Hero), Poetry, 1993.
  7. Hêz û Bedewiya Pênûsê (The Strength and Beauty of the Pen), Essays, Nudem Publishers, 203p., 1993.
  8. Bîra Qederê : Roman (Memory of Destiny: A Novel), Istanbul, Avesta Publishers, 1995, 260 p. (Re-published by Nefel, Sweden, 2002, ISBN 91-89687-11-6).
  9. Världen in Sverige (Anthology, in Swedish)
  10. Dinya Li Swêdê (The World in Sweden), same anthology, in Kurdish, with Madliene Grive, 1995.
  11. Antolojiya Edebiyata Kurdî (Anthology of Kurdish Literature] (anthology, 2 vols., 1995).
  12. Ronî Mîna Evînê Tarî Mîna Mirinê (Light like Love, Dark like Death), Novel, Avetsa Publishers, 350 p., 1998.
  13. Hawara Dîcleyê I, Novel, Nefel Publishers, Sweden, 230 pp., 2003, ISBN 91-89687-13-2.

 مقالات

  1. Mehmed Uzun, "Words Washed by the Waters of the Euphrates", International Journal of Kurdish Studies, Vol.14, No. 1&2,pp.36-40, 2000.
  2. Mehmed Uzun, The Kurdish Renaissance in Exile, The Journal of the International Parliament of Writers, Vol. 1, Jan. 2001, pp.67-78.
  3. Mehmed Uzun, The Nature of Fiction, Index on Censorship Journal, vol.4, 2001.
  4. Mehmed Uzun, Diyarbakir: the slap in the face, International Journal of Kurdish Studies, Jan. 2003.

 نکته ها

 اشارات

  1. Mehmed Uzun, An Introduction
  2. Mehmed Uzun, Unionsverlag, in German
  3. The Reykjavík International Literature Festival 2005, Find Uzun
  4. The Pomegranate Flowers, International Journal of Kurdish Studies, Jan. 2003, English translation
  5. Diyarbakir: the slap in the face, International Journal of Kurdish Studies, Jan. 2003, An artcile by Mehmet Uzun about his life and works
  6. Works by Mehmet Uzun
  7. Mehmed Uzun’s defense offered in the Diyarbakir State Security Court No. 4. (19.04.2002)
  1. NFFE(Norwegian Forum for Freedom of Expression) protest confiscation of Mehmed Uzun´s books in 2000
  2. Writer and publisher face charges for literary works, International Freedom of Expression eXchange, March 2001

محمد اوزون نویسنده نامدار کرد پس از ماهها دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان، در شهر دیاربکر، زادگاهش، درگذشت.

شهردار و مسئولان شهر دیاربکر

ارکان/جوانرو بازدید : 1827 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (1)
     

 زنده‏یاد حشمت‏اله لرنژاد سالها هنر خویش را صادقانه به مردم ما پیشكش كرد و حدود بیش از 200 ترانه‏ی محلی را با گویش‏های مختلف اجرا كرد كه هركدام در یك برهه از زمان مورد توجه مردم قرار گرفت. آثارش همانند بهارستان سرسبز و با طراوتی است كه هیچگاه رنگ خزان به خود نمی‏گیرد.

 در دستگاه‏های موسیقی ایرانی تبحر كاملی داشت و به گوشه‏های موسیقی محلی به خوبی آشنا بود. به شهادت دوستان و آشنایان حشمت نیازی به میكروفن نداشت، چرا كه اوج صدایی كه از دل سوخته‏اش به گلو می‏رسید حنجره‏اش راتسكین می‏داد و آنچنان رسا بود كه می‏شد ازپشت دیوارهای دور صدایش را شنید. او در بین دوستانی چون محمود مرآتی، اكبر ایزدی،علی ناظری و مسعود زنگنه و... هنر خود را به كمال رسانید.

 از ترانه‏های بسیار معروف او می‏توان به «خداحافظ عزیزم»، «دلم زندانی درده»، «گلاریزان»، «ظالم ظالم»، «گلبانگ عاشقانه»، «رفیقانی طریقت » و ترانه‏ی بسیار زیبا و معروف «جشن شادی»اشاره كرد. سرود«بازهوای وطنم آرزوست»را برای اولین بار در ایران اجرا نمود، كه بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفت و بعدها خوانندگان زیادی دركشورمان با اشتیاق این سرود را بازخوانی كردند. هم اینك این شعر به همراه نت آن بر آرامشگاه جاوادانه‏اش حك شده است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی دامنه‏ی فعالیت‏های خود را گسترش داد و تا سال 1368 با صدا و سیمای مركز كرمانشاه همكاری داشت و جزء‌كسانی بود كه در زمان جنگ تحمیلی توسط مركز صدا و سیمای استان همراه گروهی از نوازندگان به سرپرستی مسعود زنگنه به مناطق و خط مقدم جبهه‏ها رفته و سرودهای حماسی از جمله«باز هوای وطنم آرزوست» و سرودهای بسیار زیاد دیگری را با عشق به ایران و اسلام خالصانه به رزمندگان پیشكش كرد. در سال 1367 كنسرتی را در تالار شهید بهشتی كرمانشاه به مناسبت سالگرد تأسیس رادیو كرمانشاه با اركستر صدا و سیما اجرا نمود، و از سال 1368 به بعد همكاری  خود را با گروه مشتاق به سرپرستی سیاوش‏نورپور آغاز كرد ،كه حاصل آن اجرای كنسرت‏های متعددی در كرمانشاه و تهران و دیگر نقاط كشور بود. آخرین كنسرتش در فروردین 1374 در سازمان هواشناسی كشور بود. تمام برنامه‏ها و كنسرت‏هایش با موفقیت و استقبال با شكوهی اجرا می‏شد.

 روانشاد حشمت‏اله لرنژاد مدت 25 سال به عنوان یك كارمند متعهد و صدیق در اداره‏ی هواشناسی انجام وظیفه نمود و علاقه‏ی زیادی به شهرش داشت كه نشانه‏ی این علاقه ،خواندن ترانه‏ی‏«كرماشان كرماشان» است كه با شور و شوق خاصی اجرا نموده است.

 زنده‏یاد حشمت‏اله لرنژاد معتكف كوی دوست بود و سائل بی‏قرار درگاه آن یكتای عشق آفرین و نغمه‏های آواز او تضمیدی بود بر دردهای عشاق. مناعت طبع و علو همتش سبب بود تا هنرش را به بی‏هنران نفروشد. همیشه این شعر ورد زبانش بود كه:

 نام نیكو گر بماند روزگار

به كز او ماند سرای زرنگار

 وی ارادت و عشق خاصی نسبت به خاندان حضرت علی(ع) داشت و نوحه‏های زیادی را با لهجه‏ی كردی كرمانشاهی و فارسی به مناسبت شهادت حضرت امام حسین(ع) در استودیو صدا و سیمای كرمانشاه و حتی با حضور در دسته‏های سینه‏زنی و زنجیرزنی با صدای پرتأثیر خود خوانده است .(آقامی‏روـ شیرین شمامه‏ی نوبرم ـ اكبر رو اكبرم ـ یا علی امشب و ...و از این نوحه‌هاست .

 شیدا می‏گوید:«نوحه‏های او با سوزی حسینی بر زبان می‏آمد و اگر صدای حشمت اثر و خاطره‏ای دارد ریشه در ایمان و اعتقاد عمیق او را دارد».

 وی از اشعار پرمغز شعرای كُرد چون(طاهر بگ جاف، مولوی كرد، سید یعقوب ماهیدشتی) و خیلی‏های دیگر مخصوصاً برادرش شیدا كرمانشاهی كه یكی از شعرای به نام كرمانشاه است، استفاده می‏كرد. وی دارای سه فرزند، یك دختر و دو پسر می‏باشد كه حسام‏الدین فرزند بزرگ ایشان در زمینه خوانندگی فعالیت دارد .

 زنده‏یاد استاد حشمت‏اله لرنژاد مروارید پرارج دریای موسیقی فولكلور كردی  ،انسانی با صفا، وارسته و یك رنگ بود و اهل هیچگونه شكسته نفسی‏های ریاكانه نبود .عمری را در طلب لقمه‏های راز و جرعه‏ای نسیم تقرب به سر برد. سالها روح تعهد را در وجود مردم این دیار دمید . در بامداد روز شنبه 25 شهریور 1374 در اثر عارضه‏ی قلبی بود كه دعوت حق را لبیك گفت. فوت ایشان ضایعه‏ی جبران‏ناپذیر و اسفناكی بود بر پیكره‏ی موسیقی كردی ایران.

 حشمت رفت، اما هیچگاه صدایش در مناطق اورامان و كردستان و كوچه پس كوچه‏های كرمانشاه وتمام نقاط كردنشین فراموش نخواهد شد.

برخی از اهنگهای زنده یاد لرنژاد را می توانید در سایت زیر بشنوید                                          ایلام امروز

 روحش شاد و یادش جاودان باد

« حشمت غم مرگت به جگرخواهد ماند

 زین داغ به سینه‏ها اثر خواهد ماند

 آن ناله‏ی جانسوز كه در نای تو بود

 در خاطره‏ی اهل هنر خواهد ماند»

ارکان/جوانرو بازدید : 3044 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (2)
پیغام علی مردان خان بیرانوند به فرمانده ارتش انگلیس که اجازه عبور از تنگه زاهد شیر خرم آباد را میخواستند:
اینجا لرستان است در تنگه زاهد شیر اگر عقابی بخواهد برفراز آسمان پرواز کند باید پرهایش را باج دهد!


علی مردان خان فرمانده بزرگ لرستان در زمان رضاخان که توانست لرستان را به مدت ۳ سال از حکومت مرکزی جدا کند 

ارکان/جوانرو بازدید : 919 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (1)

میشل التمو ...

نویسنده: ارکان |:

میشل التمو یکی از چهره های برجسته کردهای سوریه و سخنگوی "جنبش آتیه کرد در سال 1958 در شهر درباسیه‌ در جنوب غربی کوردستان به‌ دنیا آمد.التمو مهندس کشاورزی، متاهل و شش فرزندان دارد. وی به‌ مدت 20 سال رهبر حزب ملت سوریه‌ بوده‌ است. پس از تحولات جهانی برای تحقق خواسته های ملت کرد "جنبش آینده‌ کورد را تاسیس کرد. یک جنبشی لیبرالی که بدور از ایدئولوژی و حرکت های ایدئولوزی کردی سابق جای برای تمام مبارزان کرد با هر گرایش سیاسی و مذهبی باشند که درد انها آزادی و احقاق حقوق ملت کرد باشد. برای تمو داشتند یک حرکت فراگیر کردی بالاتر از منافع حزبی و فردی بود.

نقش وی در حرکتهای ملی باعث شد که در ماه‌ مارس 2008 توسط رژیم سوریه‌ دستگیر و به‌ اتهام اغتشاش روانه زندان شود. وی در دادگاههای غیر قانونی سوریه به 3 سال و نیم زندان محکوم شد و ماه‌ جولای 2011 از زندان آزاد شد. به خاطر نقش تمو و داشتن پایگاه مردمی وی پس از آزادی از زندان، دولت بشار اسد به وی پیشنهاد نمود که با حکومت وارد دیالوگ شود اما وی این پیشنهاد را رد کرد و به صف مخالفین سوری که خواهان سقوط رژیم بودند پیوست و در کنگره‌ اپوزسیون سوریه‌ در استامبول شرکت کرد و در آنجا وی خواهان اتحاد ملل سوریه‌ برای مبارزه تا سقوط رژیم اسد شد. تمو به خاطر شخصیت سیاسی نقش به‌ سزای در تشکیل انجمن ملی سوریه‌ داشت و وی یکی از چهره‌های سرشناس در تشکیل این انجمن بود.میشل التمو در پی حمله گروهی از مردان مسلح رژیم اسد به خانه اش در شهر قامشلی در شرق سوریه به ضرب گلوله کشته شد

موضوع:

 

ارکان/جوانرو بازدید : 510 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)



دانیه‌ل میته‌ران 29ی ئۆکتۆبری ساڵی 1924 له‌ دایک بووه‌ و له‌ گه‌ڵ فه‌رانسو میته‌ران ژیانی هاوسه‌ری پێک هێناوه‌.

ساڵی 1981 دوابه‌دوای هه‌ڵبژاردنی فه‌رانسوا میته‌ران وه‌ک سه‌رۆک کۆماری فه‌ره‌نسا، ناوی میته‌رانیش که‌وته‌ مێژووی فه‌ره‌نساوه‌ و شان به‌شانی مێرده‌که‌ی له‌ شانۆی سیاسه‌تی جیهانی دا ده‌رکه‌وت.

دانیه‌ل میته‌ران به‌ دۆستێکی نزیکی گه‌لی کورد ده‌ناسرا و زۆر جار و له‌ زۆر بۆنه‌ دا پشتگیری خۆی بۆ گه‌لی کورد دووپات کردۆته‌وه‌.

به‌ هۆی ئه‌و پشتیوانیه‌ی دانیال میته‌ران له‌ گه‌لی کورد له‌ هه‌ر چوار پارچه‌ی کوردستان کردویه‌تی به‌ "دایکی کورد" ناسراوه‌.

میته‌ران ساڵی 1986 ده‌زگای فرانس لیبرتێی دامه‌زراند. مانگی ئۆکتۆبری ئه‌مساڵ به‌شداری له‌ یادی بیست و پێنج ساڵه‌ی دامه‌زراندنی رێکخراوه‌که‌ دا کرد.

خاتوو دانیا‌ل میته‌ران سه‌رۆکی بونیادی فرانس لیبرتێ به‌ بۆنه‌ی ساڵیادی مه‌راسیمه‌که‌ رایگه‌یاندبوو "25 ساڵ پاش دامه‌زراندنی ئه‌و بونیاده‌، خه‌بات له‌ پێناو ده‌ستڕاگه‌یشتنی یه‌کسانی هه‌مووان به‌ ئاو و دابه‌شکردنی یه‌کسانی سامانه‌ گشتیه‌کان درێژه‌ی هه‌یه‌ و ئامانج گه‌یشتنه‌ به‌ جیهانێکی دادپه‌روه‌رانه‌تر."

خاتوو میتران دانیه‌ل میته‌ران

نویسنده: ارکان | ساعت: 21:45

خاتوو میتران گوتیشی: رێکخراوی فرانس لیبرتێ به‌ داکۆکی له‌ گه‌له‌ چه‌وساوه‌کان وه‌ک تبێتیه‌کان و گه‌لی کورد ده‌ستی پێکرد. ئاشکرایه‌ ده‌رئه‌نجام هه‌میشه‌ به‌ شێوه‌یه‌ک نه‌بووه‌ که‌ ئێمه‌ چاوه‌ڕوانی بووین. به‌ڵام به‌ گشتی سه‌رکه‌وتنی به‌رچاومان هه‌بووه‌.

خاتوو میتران هه‌روه‌ها گوتبووی له‌و کارانه‌ی بۆ کورده‌کان و خه‌بات دژی ئاپارتاید کردویه‌تی، هه‌ست به‌ به‌خته‌وه‌ری ده‌کا.
خاتوو دانیه‌ل میته‌ران چه‌ند جار سه‌فه‌ری کوردستانی کردوه‌، تاجه‌ گوڵینه‌ی بۆ یادی شه‌هیدانی هه‌ڵه‌بجه‌ داناوه‌. ساڵی 1989 نزیکه‌ی 200 کوردی په‌نابه‌ری گواستۆته‌وه‌ بۆ وڵاته‌که‌ی و له‌ ناوچه‌ی دژه‌ فڕین له‌ باشووری کوردستان دا رۆڵی هه‌بووه‌.

ساڵی 1999 کاتێک عه‌بدوڵا ئۆجه‌لان رووی کرده‌ ئه‌وروپا، پشتیوانی خۆی له‌ خه‌باتی باکوور ده‌ربڕی و گوتی عه‌بدوڵا ئۆجه‌لان تیرۆریست نیه‌ به‌ڵکو شه‌ڕڤانی ئازادییه‌.

له‌ ده‌سپێکردنی خولی نوێی په‌رله‌مانی کوردستانیش له‌ ساڵی 2009، خاتوو دانیال میته‌ران روو له‌ ده‌سه‌ڵاتدارانی حکومه‌تی هه‌رێم رایگه‌یاند ئه‌ركى ئێوه‌یه‌ كه‌ هاوكاریه‌كی چالاكی كورده‌كانی پارچه‌كانی ترى كوردستان بكه‌ن. زۆر جار ڕۆشنبیران و هونه‌رمه‌ندانی كوردی توركیا بوونه‌ته‌‌ هۆی ناساندنی كێشه‌كه‌تان به‌ ده‌ره‌وه‌، خۆم یه‌كێكم له‌ شاهیده‌كانى ئه‌و میواندارییه‌‌ گه‌رم و گوڕ و برایانه‌ی كه‌ كورده‌كانی توركیا و ئێران له‌‌ په‌نابه‌رانی كوردی عێراقیان كردووه‌. له‌ كامپه‌كانی توركیا بینیم چۆن كورده‌كان هه‌موویان به‌ یه‌كه‌وه‌ بۆ یارمه‌تیدانی ئه‌و كوردانه‌ی له‌ شاڵاوه‌كانی ئه‌نفال رزگاریان ببوو كۆ بوونه‌ته‌وه‌ و توانیمان هه‌ندێكیان به‌رینه‌‌ فه‌ره‌نسا. ئێستا نۆره‌ى ئێوه‌یه‌ برایه‌تی و هاوكاریتان به‌رامبه‌ر به‌‌وان بسه‌لمێنن.
 


 

ارکان/جوانرو بازدید : 599 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)

بوت نوسیوم بوت به نوسم من کیم

دوندی قندیل گورپانی هه لگورد نیم

به ره و به رزی ده چم گه رچی وردم

خاکی به رپی تی کوشه ریکی کوردم

 


محمدامین شیخ‌الاسلامی مُکری ملقب به‌ هیمن (به‌ معنی متین) و یا هیمن موکریانی (زاده‌ بهاروی در روستای شیلان آباد از توابع مهاباد در شمال غرب ایران) دیده‌ به‌ جهان گشود. پس از به پایان تحصیلات  در خانقاه شیخ برهان در شرفکند، هیمن در سال 1942 همراه با دوست خود هژار به‌ جمعیت احیای کرد (کومه‌لهٔ ژیانه‌وهٔ کورد) پیوست. در جمهوری مهاباد (ژانویه تا دسامبر ۱۹۴۶) به‌ عنوان شاعر ملی جمهوری کردستان ملقب شد و منشی حاجی بابا شیخ، نخست وزیر آن جمهوری گشت.

پس از سقوط جمهوری، هیمن به‌ شهر سلیمانیه در کردستان عراق پناهنده‌ شد و در آنجا اقامت گزید. در آنجا دستگیر شد ولی مخفیانه به لاچین بازگشت. پس از قرارداد آشتی ۱۱ مارس ۱۹۷۰ میان مبارزه‌گران کرد و حکومت عراق، هیمن به بغداد رفته و در آنجا اقامت گزید و عضو فعال فرهنگستان علوم کرد شد.

هیمن پس از سرنگونی پادشاهی پهلوی (۱۹۷۹) به‌ صفوف پیشمرگان حزب دموکرات کردستان ایران پیوست و تا کنگره‌ چهار در حزب باقی ماند و بعد از آن خود را به حکومت جمهوری اسلامی ایران تسلیم کرد و در ایران یک انتشاراتی کردی به نام انتشارات صلاح‌الدین ایوبی در شهر ارومیه برپا کرد. آن انتشاراتی از بهار ۱۹۸۵ یک فصلنامه فرهنگی به نام سروه (نسیم) به چاپ می‌رساند که هیمن تا زمان درگذشتش مسئول آن فصلنامه بود.او قبل از انقلاب مردم ایران در سال 1357 در روزنامه کردستان که در تهران منتشر می‌شد، همکاری می‌کرد.

 

آثار هیمن

*       "تاریک‌ و‌ روون"، مجموعه‌ اشعار 1974

*       "نالهٔ جودایی"، مجموعه‌ اشعار 1979

*    "پاشه‌روکی ماموستا هیمن"، مجموعه‌ مقالات، مهاباد 1983

*       "چه پكیك گول و چه پكیك نیرگز"

هیمن در روزنامه‌های:

 کوردستان، هه‌واری کورد (فریاد کرد)، هه‌واری نیشتمان (فریاد میهن)، گروگالی مندالان (قیل‌وقال کودکان)، آگر (آتش) و هه‌لاله (لاله) نیز می‌نوشت.






ارکان/جوانرو بازدید : 540 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (1)

خواننده پاپ سوئدی در یک برنامه تلویزیونی: "بژی کرد" 

لارس دیمیایین خواننده پاپ سوئدی در یک برنامه شبکه تلویزیونی STV ضمن معرفی آخرین آلبوم خود که عکس روی جلد آن وی را در لباس فضانوردان و با نقش پرچم کردستان بر بازویش نشان می دهد، گفت: زنده باد کرد...

به گزارش سایت خبری "کردستان وب" آلبوم لارس دیمایین که یکی از خواننده های مشهور سوئد است "Valkommen hit 2007" نام دارد.

وی در برنامه تلویزیونی شبکه STV سوئد که برای معرفی آخرین آلبومش ترتیب داده شده بود، در پاسخ به سوال مجری برنامه در خصوص علت بستن پرچم کردستان بر بازوی خود گفت: این پرچم ملت کردستان و من از آنها حمایت می کنم.

دیمایین گفت : پس آنکه برای اولین بار با کردها در کوههای آگرین آشنا شدم، با مساله ملی آنها آشنایی کامل پیدا کردم.

وی درباره روابط خود با کردها اظهار داشت که در نظر دارد در مراسم نوروز سال 2008 با همراه با کردهای مقیم سوئد شرکت نماید.

وی در برنامه گفت "بژی کرد" (زنده باد کردستان)

ارکان/جوانرو بازدید : 684 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)

ییلماز گونی : «جنوبِ تسلیم ناپذیر»

ییلماز گونی (به ترکی: Yılmaz Güney) در سال ۱۹۳۷ در خانواده فقیری در یکی از روستاهای اطراف شهر آدانا در ترکیه در خانواده‌ای کرد تبار به دنیا آمد. وی در کودکی مجبور به کار در مزارع شد...

ییلماز گونی : «جنوبِ تسلیم ناپذیر»

ییلماز گونی (به ترکی: Yılmaz Güney) در سال ۱۹۳۷ در خانواده فقیری در یکی از روستاهای اطراف شهر آدانا در ترکیه در خانواده‌ای کردتبار به دنیا آمد. وی در کودکی مجبور به کار در مزارع شد. وی در دانشکده حقوق دانشگاه آنکارا مشغول به تحصیل بود که با آشنایی با نمایشنامه نویس مشهوری مسیر زندگیش تغییر می‌یابد. او چهره‌ای شناخته شده در میان هنرمندان چپ جهان است و با فیلمهایش سعی بر نشان دادن تفاوتهای فاحش بین شمال و جنوب ترکیه به طور کلی و مناطق کردنشین آن با دیگر نقاط ترکیه به طور اخص بود. بعد از کودتای راستی ارتش وی به زندان افتاد و با استفاده از مرخصی فرار کرده و به فرانسه پناهنده شد. در پی این امر تابعیت ترک وی از او سلب شد. در سال ۱۹۸۴ در سن ۴۷ سالگی بر اثر سرطان در گذشت.

نام واقعی او یلماز پوتون Yilmaz Pütün است. اما وی خود را ییلماز گونی (به فارسی «جنوبِ تسلیم ناپذیر») نامید. برخی واژه جنوب در این لقب را اشاره‌ای به کردستان ترکیه که منطقه‌ای عمدتاً محروم است و برخی آن‌را اشاره‌ای به مناطق فقیر و قشر محروم آن کشور بطور کل می‌دانند.

ییلماز در آخرین مصاحبه خود که با «کریس کوچراًی ژورنالیست انجام داده‌است در مورد فیلم  »رمه" (Sürü) می‌گوید: «در حقیقت این فیلم سرگذشت خلق کرد است اما حتی اجازه نداشتم (از جانب حکومت) در ساخت فیلم از زبان کردی استفاده کنم و اگر ما چنین می‌کردیم همه کسانی که در ساخت فیلم مشارکت داشتند بازداشت و روانه زندان می‌شدند... »


 آثار ییلماز گونی

ییلماز آثار متعدد و ارزشمندی از خود برجای گذاشت که از این میان می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

  1. Duvar ۱۹۸۳ دیوار
  2. Yol ۱۹۸۲ راه
  3. ۱۹۷۸ Sürü رمه
  4. Arkadaş ۱۹۷۴ دوست
  5. Zavallılar ۱۹۷۴ بدبختها
  6. Baba ۱۹۷۳ بابا
  7. Ağıt ۱۹۷۱ تعذیه
  8. Umutsuzlar ۱۹۷۱ نا امیدها
  9. Acı ۱۹۷۱ زجر
  10. Vurguncular ۱۹۷۱ اختلاس کنندگان
  11. İbret ۱۹۷۱ عبرت
  12. Kaçaklar ۱۹۷۱ فراریها
  13. Yarın Son Gündür ۱۹۷۱ فردا آخرین روز است
  14. Canlı Hedef ۱۹۷۰ هدف زنده(مستقیم)
  15. Umut ۱۹۷۰ امید
  16. Piyade Osman ۱۹۷۰ عثمان پیاده نظام
  17. Yedi Belalılar ۱۹۷۰ شرورها
  18. Aç Kurtlar ۱۹۶۹ گرگهای گرسنه
  19. Bir Çirkin Adam ۱۹۶۹ یک مرد زشت
  20. Pire Nuri ۱۹۶۸ پیر نوری(اسم خاص)
  21. Seyyit Han (Toprağın Gelini) ۱۹۶۸ سیدخان(عروس سرزمین)
  22. ۱۹۶۷ Bana Kurşun İşlemez من ضد گلوله هستم
  23. Benim Adım Kerim ۱۹۶۷ اسم من کریم
  24. At Avrat Silah ۱۹۶۶ اسب، زن، اسلحه (سه عنصر ناموسی)

ارکان/جوانرو بازدید : 1020 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)

زندگینامه مستوره‌ی کردستانی

نویسنده: ارکان | ساعت: 20:27

ماه شرف خانم متخلص به «مستوره» شاعره سنندجی در سال 1220 هـ . ق در سنندج تولد یافته است وی دختر ابوالحسن بیگ، فرزند آقا ناظر کردستانی، ناظر صندوقخانه‌ی والیان کردستان و برادرزاده میرزا عبدالله رونق، مؤلف تذکره ی حدیقه امان اللهی و همسرش خسروخان، والی کردستان بود. خانواده‌اش معروف به قادری و پدرش از مقربین ان خاندان و از محترمین مردم کردستان بود. به نوشته‌ی تاریخ کرد و کردستان خسروخان پدرمستوره را که دایی او نیز بود به زندان انداخت و مبلغ زیادی از وی به عنوان جریمه گرفت و بعد به عنوان دلجویی و مصالحه دخترش را (مستوره) به زنی گرفت او چهار سال پیش از آن، حسن جهان خانم متخلص به والیه، دختر فتحعلی شاه قاجار را به همسری خود درآورده بود

مستوره به علت استعداد فطری و ذوق سرشار و علاقه و عشق زیاد به تحصیل، در عصری که بیش‌تر طبقه‌ی مردم از حداقل سواد محروم بوده‌اند، به فراگرفتن مقدمات اکتفا نکرده و با جد و جهد زیاد کوشیده است، معلومات ادبی و دینی خود را تا حد امکان افزایش دهد و بر حسب سعی و پشتکار خود، توفیق حاصل کرده و از هر جهت زنی بافضل و کمال شده و خطوط را استادانه می‌نوشته است. مستوره از زنان خوشنویس، عارف و شاعر بوده است. وی بیش‌تر به فارسی شعر گفته و اشعارش لطیف و روان و دلنشین است غالباً با همسرش والی که او هم طبع شعر داشته، به مشاعره و مغازله نشسته‌اند. دیوان مستوره حدود بیست هزار بیت بوده که بسیاری از آن نابود شده و فقط قسمتی از اشعار وی در حدود دو هزاربیت در سال 1304 هـ . ش به همت شادروان حاج شیخ یحیی معرفت کردستانی (رئیس معارف وقت کردستان) به چاپ رسیده است. مستوره با جمعی از شعرای معاصر خود نیز ارتباط شعری داشته که از آن جمله یغمای جندقی از شعرای فارسی گو و ملاخضرنالی (شاعر کرد) می‌باشد. وی علاوه بر دیوان اشعار، تاریخی درباره‌ی ولات کردستان به نام تاریخ اردلان به فارسی نوشته است که البته این کتاب را در کمال سلاست و روانی با سبکی مطبوع و دلکش نوشته است که به همت دانشمند مرحوم ناصر آزاد پرور در تاریخ 1328 هـ . ق در چاپخانه‌ی بهرامی سنندج به چاپ رسیده است از دیگر آثار او کتابی بوده است در عقاید و تعلیمات اسلامی که متاسفانه نسخه‌ی آن نایاب است و دیگری کتابی به نام مجمع الادباء است که به قرار معلوم نسخه‌ی منحصر به فرد آن در کتابخانه‌ی یکی از فضلای سلیمانیه‌ی عراق تا این اواخر موجود بوده است.

 

خسرو خان همسر مستوره مردی عیاش بود از همین رو مستوره در اشعارش از بی مهری و بی وفایی او شکوه کرده است. به نوشته‌ی مجمع الفصحاء مستوره زنی نجیب، عفیف، زیبا و دارای خصایل مردانه بود. میرزا علی اکبر صادق الملک، از عمو زادگانش، در کتاب حدیقه‌ی ناصریه می‌نویسد: «مستوره صاحب فضل و کمال و خط و ربط و شعر و انشاء بوده است». مستوره بانویی بوده است دارای علو نظر و مناعت طبع چنانکه از ابیات خود او پیداست:

 

من آن زنم که به ملک عفاف صدر گزینم زخیل پردگیان نیست در زمانه قرنیم

 

به زیر مقنعه من را سری است لایق افسر ولی افسوس که دوران نموده زار چنینم

 

مرا زملک سلیمان بسی است ننگ همیدون که هست کشور عفت همه به زیر نگینم

 

اشعار او در مدح اهل بیت (ع) بوده و دارای مضامین عرفانی و اجتماعی است و بیشتر به صورت قصیده، قطعه و رباعی است.

 

خسرو خان همسر مستوره در سال 1250 هـ . ق درگذشت و مستوره نیز تا سال 1263 هـ . ق در کردستان ماند و در همین سال بر اثر اختلال اوضاع ترک وطن کرده به همراهی عمویش رونق و پسرعمه‌اش حسینقلی خان حاوی اردلان به سلیمانیه‌ی عراق که مقر حکمرانی بابانیها بود، رفت و سال (1264 هـ . ق) پس از 44 سال زندگی در آن شهر حیات فانی را بدرود گفت اما یاد و خاطره‌ی وی هنوز هم در قلب مردم کردنشین مخصوصاً ساکنان سنندج باقی مانده است. مستوره برای زنان کرد می‌تواند الگوی یک زن موفق باشد که در حین اینکه عفت و پاکی خود را حفظ نموده توانسته است در زمینه‌های شعری و عرفانی نیز پیشرفت کرده و نام خود را در تاریخ کرد و کردستان بر جای گذارد. شنیدن نام وی به عنوان یک زن کرد موفق برای تمامی زنان کرد مایه‌ی افتخار و مباهات است.

 

یک غزل کردی سورانی از مستوره اردلان کردستانی:

 

گرفتارم به نازی چاوه کانی مه ستی فه تتانت

 

بریندارم به تیری سینه سوزی نیشی موژگانت

به تالی په رچه می ئه گریجه کانت غاره تت کردم

 

دلیکم بوو ئه ویشت خسته نا و چاهی زه نه خدانت

 

به قوربان! عاشقان ئه مرو هه مووها تونه پابوست

 

منیش هاتم بفه ر مو بمکوژن بمکه ن به قوربانت

 

ته شه ککور واجیبه بومن ئه گه و بمرم به زه خمی تو

 

به شه رطی کفنه که م بد رووی به تای زولفی په ریشانت

 

له کوشتن گه رده نت ئا زاد ده که م خوت بتیه سه رقه برم

 

که روژی جومعه بم نیژی له لای نه عشی شه هیدانت

ئه توئه مرو له مولکی دلبه ری دا نا دره ی ده هری

 

به ره سمی به نده گی «مه ستوره» واهاتووته دیوانت


موضوع:

 

ارکان/جوانرو بازدید : 635 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)
محمد قاضی شاعر و نویسنده بزرگ کورد ستان و ایران
 
محمد قاضی فرزند میرزا عبدالخالق قاضی در ۱۲ مرداد ۱۲۹۲ در شهر مهاباد به دنیا آمد. میرزا عبدالخالق، امام جمعه مهاباد بود. محمد قاضی آموختن زبان فرانسه را در مهاباد نزد شخصی به‌نام آقای گیو، از کردان عراق، آغاز کرد. قاضی در سال ۱۳۰۸ با کمک عموی خود میرزا جواد قاضی که از آلمان دیپلم حقوق گرفته‌بود و در وزارت دادگستری آن‌زمان کار می‌کرد، به تهران آمد و در سال ۱۳۱۵ از دارالفنون در رشته ادبی دیپلم گرفت. او در مهرماه ۱۳۲۰ به استخدام وزارت دارایی درآمد. در ۱۳۵۴ به سرطان حنجره و از دست دادن تارهای صوتی دچار شد و بازنشسته شد. او چندی با کانون پرورش کودکان و نوجوانان در تهران نیز همکاری داشت. قاضی در سحرگاه چهارشنبه ۲۴ دی‌ماه ۱۳۷۶ در بیمارستان دی در سن ۸۴ سالگی درگذشت و پیکر این استاد بزرگ را در مهاباد به ‌خاک سپردند.
آثار ترجمه‌شده توسط محمد قاضی
از آثار مهم ترجمه‌شده توسط محمد قاضی می‌توان از این کتب نام برد:
جزیره پنگوئن‌ها (اثر آناتول فرانس)
چهل روز موسی داغ اثر فرانتز ورفل (ترجمه‌شده در ۱۳۷۳ خ.)
درد ملت (ترجمه به همراه احمد قاضی از رمان کردی «ژانی گه‌ل»‌ نوشته ابراهیم احمد)
دن کیشوت اثر سروانتس (ترجمه‌شده در ۱۳۱۶ خ.)
زوربای یونانی اثر نیکوس کازانتزاکیس
شازده کوچولو، سنت اگزوپری، ۱۳۳۳ خ.
صلاح‌الدین ایوبی اثر آلبر شاندور.
قلعه مالویل
کمون پاریس
مسیح بازمصلوب
نان و شراب
آدم‌ها و خرچنگ‌ها
آزادی یا مرگ
ایالات نامتحد (اثر ولادیمیر پوزنر)
باخانمان
بردگان سیاه
پولینا چشم و چراغ کوهپایه
تاریخ ارمنستان
تاریخ مردمی آمریکا
خداحافظ گری کوپر
داستان کودکی من
در زیر یوغ
در نبردی مشکوک
ساده‌دل از ولتر، ۱۳۳۳خ.
سپیددندان (جک لندن)، ترجمه در ۱۳۳۱ خ.
سرمایه‌داری آمریکا
سمرقند
شاهزاده و گدا اثر مارک تواین، ترجمه ۱۳۳۳ خ.
غروب فرشتگان اثر پاسكال چاكماكیان
فاجعه سرخپوستان آمریکا
کرد و کردستان، نوشته واسیلی نیکیتین
کلود ولگرد (اثر ویکتور هوگو)، ترجمه در ۱۳۱۷ خ.
کوروش کبیر اثر آلبر شاندور.
ماجراجوی جوان
مادر (اثر ماکسیم گورکی)
مادر (اثر پرل باک)
کتاب‌های نوشته‌شده توسط قاضی
خاطرات یک مترجم
سرگذشت ترجمه‌های من
زارا

ارکان/جوانرو بازدید : 461 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)

Portrait

شعر كردی با وجود محاصره‌ی فرهنگی، هرگز هویت ملی خود را از دست نداده و شاعران كرد بخاطر تشخیص امتیاز انسانی و مسیر متعهد خود، هرگز تسلیم تخیل بی بار و پروسه زیبایی كلام نمی‌شود. آنچه خط همبستگی زبان و جان خلاق این شاعران را به وجود می‌آورد، زبان مشترك آنها از یك حلقوم خونین است.

یكی از عمده عواملی كه تاكنون سبب حفظ و حراست فرهنگ ملت كرد شده است همین همسویی اندیشه‌ی قومی است. شاعران كرد به آن نكته فروزش و فراگیر اندوه و شادمانی مشترك انسانی رسیده‌اند و زبانشان ... همبسته‌ی بغض‌ها و بیم‌ها و دردها و عشق‌ها و عاشقانه‌های آدمی را در بر می گیرد.

شاعرانی كه رسوب، فرهنگ، دردها و ناعدالتیها و ادبیات این ملت را به گوش دنیا رسانده و خود نیز جهانی شده اند . یكی از این شاعران جهانی و معاصر كرد استاد شیركو بی‌كس می باشد.

شیرکو بیکه س از شاعران برجسته ی کردستان عراق که در سال ۱۹۴۰ میلادی در شهر سلیمانیه به دنیا آمد . در سال ۱۹۶۸ اولین مجموعه شعر خود را به نام ) مهتاب شعر ( به چاپ رسانید .او جزو شاعران نسل دوم کردستان عراق و از هم نسلان عبدالله په شیو ،لطیف هلمت و رفیق صابر است. شیركو بی‌كس فرزند «فایق بی‌كس» كه پدرش یكی از شاعران بزرگ و ملی كرد می باشد. شیركو بیكس‌ در سال 1940 میلادی (1319) شمسی در شهر سلیمانیه به دنیا آمد و در دامن مادری فرهنگ دوست و پدری دانا بزرگ شد.

او بعد از استاد عبدالله گوران، یكی از شاعران و معماران پیشرو شعر آزاد كوردی است. شیركو بی‌كس پر كار و خستگی ناپذیر كه بیشتر به مفهوم ادبی جهانی در اذهان اهل فن جایی گرفته است و با آنكه در نقد ، داستان و ترجمه تواناییهایی در خور و شایسته می باشد، اما كار شعر ، سرنوشت محوری قلم او را رقم می زند . استاد شیركو بی‌كس هر چند وابستگی به احزاب و گروههای فعال سیاسی كورد را داشت اما از راه ادبیات و سرودن شعر به مبارزه علیه ظلم و زور روا شده به ملت كورد پرداخت و سالها در این زمینه به فعالیت پرداخت كه می توان به مبارزات او در این مهم بر علیه رژیم فاسد و اشغالگر بعثی صدام حسین و سرودن شعر برای شخصیتهای مبارز كورد و شهیدان این راه اشاره كرد.

سخت كوشی و پیگیری این شاعر جهانی در سیطره فرهنگ، ادبیات و شعر كوردی ، به او شخصیتی غول آسا و عاصی بخشیده است. شاعر چیره دست فارس زبان روزگارمان سید علی صالحی سالها پیش شیركو بی‌كس را امپراتور شعر دنیا نامیده است .

شیركو بی‌كس در جامعه فرهنگی كورد، هم وزن احمد شاملو در پهنای ادبیات معاصر فارس می باشد. آثار شیركو غنی و بسیارند، در سال 1968 میلادی اولین مجموعه‌ی شعر وی با عنوان «درخشندگی شعر» منتشر شد و صاحب آثاری چون: آئینه‌های كوچك «شعر» ، بامداد «شعر»، من عطشم را با آتش فرو می نشانم «شعر»، كاوه‌ی آهنگر «نمایشنامه منظوم»، سپیده دم «شعر»، پیرمرد و دریا «همینگوی – ترجمه»، دو سرود كوهی «شعر»، رودخانه‌ها «مجموعه داستان»، عقاب «شعر»، كجاوه گریه‌ها«شعر»، صلیب و مار و روزشمار شاعر «شعر بلند» و... مجموعه مقالات ، ترجمه‌ها و ... می باشد. شیركو بی‌كس در سال 88-1987 میلادی از دست «انگوار كارلسن» نخست وزیر سوئد جایزه جهانی «توخولسكی» مدال افتخار در ادبیات را دریافت كرد و همچنین در فلورانس ایتالیا، بزرگترین انجمن مدنی به او لقب «همشهری» داده است.

اشعار شیركو تاكنون به زبانهای آلمانی، فرانسه، ایتالیایی، سوئدی، نروژی، عربی، فارسی و... ترجمه شده است و بعضی از اشعار او انتخاب شده و در كتابهای درسی چند كشور برای تدریس گنجانده شده است.

شیركو بی‌كس بی‌شك مانند حلقه‌ای گره خورده در زنجیره‌ی خدایگان تاریخ ادبیات دنیا چفت شده است، خدایگانی مانند: لوركا، محمود درویش، نرودا، ریتسوس، داستایوسكی، شاملو، جبران خلیل و... كه چنان بتی ستودنی در معابر استوره‌ای ملل دنیا جاودانه خواهند ماند

ارکان/جوانرو بازدید : 691 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)

یاشار کمال: محمد اوزون نزدیکترین دوست من بود.

یاشار کمال نویسنده و بزرگترین رمان نویس کردتبار ترکیه در مراسم تشییع جنازه محمد اوزون نویسنده فقید کرد، وی را خالق رمان کردی خواند و گفت که هر چند اصل و تبار من کرد است اما من نمی توانم به کردی بنویسم و از این رو نویسنده کردها محمد اوزون است...

مراسم تشییع جنازه محمد اوزون رمان نویس برجسته کرد امروز شنبه با حضور هزاران نفر از دوستاران او در شهر دیار بکر، مرکز کردستان ترکیه، برگزار شد.

به گزارش سایت خبری "نت کرد" یاشار کمال در مراسم تشییع جنازه اوزون در مسجد بزرگ دیاربکر سخنرانی کرد.

یاشار کمال از محمد اوزون به عنوان نزدیک ترین دوست خود یاد کرد و گفت: نزدیکترین دوست من از میان ما رفت.

وی از محمد اوزون به چشم و چراغ یک ملت یاد کرد و با اشاره به حضور گسترده مردم در این مراسم افزود: اولین بار است که در مراسم خاکسپاری یک نویسنده جمعیتی چنین بزرگ از مردم شرکت می کنند.

یاشار همچنین ابراز امیدواری کرد که سایه جنگ و خشونت به زودی از فراز کردستان ترکیه کنار رود و محمد اوزن در گور خود آسوده بیارامد.

محمد اوزون نویسنده نامدار کرد روز پنجشنبه گذشته پس از ماهها دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان، در شهر دیاربکر، زادگاهش، درگذشت.

ارکان/جوانرو بازدید : 496 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)


جایزه‌ی ادبی «هیلده دومین» (Hilde Domin) امسال به شیرکو فتاح، نویسنده کرُدتبار تعلق گرفت. فتاح از ابزار زبان برای بازگویی تخیلاتش در کردستان، سرزمین‌ پدری‌اش، سرزمینی محصور میان مرزها استفاده می‌کند...

جایزه‌ی ادبی «هیلده دومین» (Hilde Domin) به ارزش ۱۵ هزار یورو که هر سه سال یک بار در آلمان به یک نویسنده‌ی تبعیدی اهداء می‌گردد، این بار به یک نویسنده‌ی کرد تعلق گرفت. نامش شیرکو فتاح است، پدرش از کردهای عراق بود و مادرش آلمانی است. جایزه در سه‌شب، بیست و پنجم سپتامبر، در شهر هایلدبرگ ‌آلمان اعطا شد.

 

شیرکو فتاح در سال ۱۹۶۴ در برلین متولد شد، نخستین سال‌های زندگی‌اش را در آلمان شرقی سپری کرد، بعدها همراه با خانواده‌اش راهی وین شده و سرانجام به برلین غربی بازگشت. فتاح در همین شهر به تحصیل در رشته‌ی فلسفه و تاریخ هنر پرداخت. او این جایزه‌ را به پاس نگارش دو رمانش، «در سرزمین مرزی» و «عموی کوچک» دریافت کرد.

 

پیشینه جایزه

 

جایزه‌ی ادبی ‌هیلده دومین، نامش را از هیلده دومین، شاعر آلمانی، بر گرفته است. نخستین بار در سال ۱۹۹۲ بود که در هشتاد سالگی این بانوی شعر ‌آلمان جایز‌ه‌ای به نام «ادبیات تبعید» در شهر هایدلبرگ بنیاد نهاده شد.

 

هیلده دومین که خود نخستین دریافت‌کننده‌ی این جایزه بود در سال ۲۰۰۶ چشم از جهان فرو بست. از آن پس به نکوداشت نام او، جایزه‌ نام امروزین، یعنی جایزه‌ی «هیلده دومین برای ادبیات تبعید» را به خود گرفت.

 

ستایشی از نویسندگان مهاجر

 

نویسندگان خارجی‌ مقیم آلمان که آثار خود را به زبان آلمانی می‌نویسند، بر اساس انتخاب هیأت داوران، می‌توانند به پاس خلق یک اثر یا کلیه‌ی آثار خود به دریافت این جایزه نائل آیند. حتی مترجم‌ها در صورت برگردان شایسته‌ی کتابی به زبان آلمانی می‌توانند یک‌سوم جایزه‌ی هیلده دومین‌ را از خود کنند.

 

این بار شیرکو فتاح بر دیگر نویسندگان خارجی مقیم آلمان چیره گشت. او نویسنده‌ای است که نخستین کتابش «در سرزمین مرزی» پیش از این نیز با اقبال عمومی مواجه شده بود. فتاح در سال ۲۰۰۱ برنده‌ی جایزه‌ی مجله‌ی فرهنگی «آسپکته‌»‌ی شبکه‌ی دوم تلویزیون آلمان شد. این جایزه، جایزه‌ای ۷۵۰۰ یورویی است که در ماه اکتبر هر سال به بهترین نویسنده‌ی کتابی آلمانی‌زبان اهداء می‌گردد.

 

رمانی غیرعادی

 

رمان «در سرزمین مرزی» ماجراهای یک قاچاقچی را بازگو می‌کند. او نیز همچون خالق رمان، پدری کرد دارد. ماجراهای داستان در منطقه‌‌ای محصور میان مرزهای ایران، عراق و ترکیه اتفاق می‌افتد. خواننده‌ی رمان همراه با تخیل نویسنده وارد منطقه‌ای از خاورزمین می‌شود که در هر رگه‌اش اثری از جنگ را می‌توان دید. منطقه‌ای که از جنگ، کویر، شکنجه و استبداد حکایت می‌کند و ساکنانش را به طور عمده داوطلبان شرکت در جنگ یا نظامیان تشکیل می‌دهند.

 

رمان، رمانی عادی نیست، رمانی که کمتر می‌توان ‌آفرینش آن را از یک خارجی مقیم آلمان که هرگز سرزمین پدری‌اش را ندیده،‌ انتظار داشت. خود شیرکو نیز با این نظر موافق است:‎ «در نقدهایی که از این کتاب شد، صحبت بیشتر بر سر این موضوع بود که خانواده‌های مهاجر اقلیمی جدید را وارد ادبیات آلمان کرده‌اند. من از یکی از همین خانواده‌ها هستم. من راجع به سرزمینی نوشتم که در آن زندگی نکرده‌‌ام، اما آن را به خوبی می‌شناسم.»

 

تغییر در فضای ادبی آلمان

 

در سال‌های گذشته فضای ادبی آلمان دستخوش تغییراتی شد. در سال‌های دهه‌ی ۷۰ و ۸۰ به آثار ادبی نویسندگان ترک‌تبار مقیم آلمان به عنوان آثار‌ کارگران مهمان این کشور نگاه می‌شد، نه آثار مهاجران. در آن سال‌ها مهاجران از دید آلمانی‌ها خارجیانی بودند که در این کشور به طور  موقت اقامت می‌گزیدند. نه تنها مردم آلمان، بلکه خود نویسندگان خارجی مقیم این کشور نیز از این زاویه به موضوع می‌نگریستند. فتاح می‌گوید: «نمی‌شد، غیر از این نگاه کرد. حتی خود نویسندگان هم آن را باور داشتند. اما این درست نیست که به طبقه‌بندی باور داشته باشیم که ادبیاتی از این دست را بخصوص در قیاس با ادبیات آلمانی با معیاری متفاوت می‌سنجد.‌‌»

 

تحول در مفهوم مهاجر

 

در سال‌های دهه‌ی ۹۰ اوضاع تغییر کرد. در این سال‌ها واژه‌ی «مهاجر» تنها کارگری مهمان را تداعی نمی‌کرد که باید برای بازگشتش تبلیغ می‌شد. مهاجر، فردی بود خارجی که می‌توانست در آلمان ریشه بدواند و به کشور خود بازنگردد. این بار باید برای پیوند او با جامعه‌ی جدید تلاش می‌شد. ادبیات خارجیان مقیم آلمان از آن پس تنها یادآور رنج‌های کارگری خارجی نبود، فصلی دیگرگونه بود که نگاهی نو را می‌طلبید.

 

امروزه در آلمان نزدیک به ۱۵ میلیون خارجی زندگی می‌کنند. در ایالت‌هایی مانند هسن و نوردراین‌ وست‌فالن ۴۰ درصد از نوزادان، پدر یا مادری خارجی دارند. بر بستری اینچنین بود که هنرمندانی مانند فاتح آخین کارگردان و شیرکو فتاح نویسنده پای به قلب فرهنگ آلمان گذاشتند و با خود پیشینه‌ای به همراه آوردند که از مهاجرت و سرزمین پدری‌شان سخن می‌گوید.

 

فتاح از ابزار زبان برای بازگویی تخیلاتش در کردستان، سرزمین‌ پدری‌اش، سرزمینی محصور میان مرزها استفاده می‌کند. خود او می‌گوید: من اینگونه عمل می‌کنم، از سرزمین پدری‌ام، به عنوان سرزمینی ادبی استفاده می‌کنم که ماجراهای داستان‌هایم در آن رخ می‌دهند. «در اینجاست که می‌توانم بگویم، من نویسنده‌ای آلمانی‌ام که به آلمانی می‌نویسد، به آلمانی فکر می‌کند، در آلمان زندگی می‌کند، اما سعی می‌کند از طریق ادبیات به میراثش قدم‌ بگذارد، میراثی که چه از آن دور باشم و چه نزدیک، به سادگی هست و وجود دارد.»

 

ارکان/جوانرو بازدید : 1058 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)


علامہ مفتی زاده (در مناطق کُردزبان: کاکه ئه حمدی موفتی زاده) (زادهٔ بهمن‌ماه ۱۳۱۱ در سنندج-۲۰ بهمن ۱۳۷۱ در تهران) متفکر مسلمان، اسلام‌شناس و مجتهد اهل سنت ایران بود که در کردستان فعالیت داشت. او از رهبران و شخصیت‌های مذهبی سیاسی ایران به حساب می‌آید که مدتی طولانی را در زندان‌های حکومت محمد رضا شاه پهلوی و جمهوری اسلامی سپری کرد. از بارزترین خواسته‌های او اصلاح در قانون اساسی و احیا نمودن حکومت شورایی[۱] در جوامع اسلامی و جامعه ایران بود.


شرح حال]

احمد مفتی زاده در بهمن ماه سال ۱۳۱۱ ه. ش در خانواده‌ای معروف به خانواده مفتی‌ها در سنندج چشم به جهان گشود. وی فرزند محمود مفتی و او نیز فرزند علامه عبدالله دشه‌ای است که وی نیز اهل روستای دشه از توابع شهرستان پاوه بوده که بعدها در سنندج اقامت گزیده‌است. علامه ملا عبدالکریم مدرس در کتاب «علماءنا فی خدمة العلم و الدین» از وی به عنوان عالمی بزرگ یاد می‌کند. مفتی زاده در مدارس سنتی آن دوره در کردستان ایران و عراق از جمله در شهرهای سنندج، مریوان، بیاره، سلیمانیه و... تحصیل نمود. وی عضو حزب دموکرات ایران بود و در سال ۱۳۴۱ ه.ش به همین دلیل روانه زندان شد.اتهامات وی در این دو مورد خلاصه می‌شد:
۱. مسؤلیت حزب دموکرات در شاخه مرکز (تهران) ۲. رابط حزب دموکرات کردستان ایران و ترکیه.
وی در طی سالهای زندان به گفته خودش موفق به تجربه حالات عرفانی خاصی می‌گردد که منشأ تغییرات اساسی فکری بعدی وی می‌گردد. او خود در این باره چنین می‌گوید:

« در آن جا یکی درس آموختم

کز آن یک جهان فهم اندوختم

شدم زان به وضع جهان آشنا

به صدها رموز نهان آشنا

بفهمیدم امراض این نسل چیست

فریبنده مردم ساده کیست [۳]

 »
Ahmad Moftizadeh(Young).jpg

و در زندان به این نتیجه می‌رسد، که ایمان تنها راه نجات انسان و عامل رستگاری اوست و بزرگترین درد بشریت به طور عموم دور شدن از قرآن و سنت است.پس از مدتی از زندان آزاد می‌شود و فعالیت دینی خود را از سال ۱۳۴۲ ه. ش در مسجد سید مصطفی سنندج آغاز می‌کند.خود او در این باره می‌گوید:

« پس از سالها شرایطی فراهم آورد که به بی محتوایی و سطحی بودن اقدامات گذشته‌ام پی بردم و از سال ۱۳۴۲ تصمیم گرفتم همان خط سبز اصلی انقلاب اسلامی را که پیامبر بزرگ، حضرت محمد (ص) ترسیم فرموده بود پیش گیرم.[۴]  »

پس از مرخصی از زندان در سال ۱۳۴۳ ﻫ.ش، به سنندج بازگشت و سالهای طولانی را در شرایطی سخت و در محاصره سیاسی و اقتصادی به سر برد؛ به طوری که از تهیهٔ حداقل مایحتاج خانواده و تأمین کم‌ترین خواستهٔ تنها پسر خردسالش عاجز بود. در چنین شرایطی، بی اعتنایی و مقاومتش در برابر ساواک و وعده‌هایش، شخصیت او را در جامعه موجه و قابل اعتماد ساخته بود. مدتی بعد برای معالجهٔ همسرش به تهران عزیمت کرد که بعد از چندی اقامت در تهران و پس از فوت همسر، برای همیشه به دیار خود، سنندج، مراجعت نمود. در سال۱۳۵۶ ﻫ.ش، با تأسیس مدرسهٔ قرآن - که بعدها به مکتب قرآن تغییر نام یافت - حرکت دینی را به صورتی جامع ادامه داد. با شروع انقلاب مردم ایران، به منظور هم جهت نمودن اهل سنت ایران با انقلاب و همچنین جلوگیری از ایجاد تفرقه میان صفوف مبارزات مردم، کار اصلی خود را موقتاً تعطیل کرد و تا پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ ﻫ.ش، رهبری اهل سنت را در این مبارزات به عهده گرفت. چند ماه پس از پیروزی انقلاب و عبور از این گذرگاه، از صحنهٔ سیاست حاکم بر ایران کناره گیری کرد و به کار اصلی خویش در مکتب قرآن پرداخت. در سال ۱۳۵۸ ﻫ.ش، به سبب جلوگیری از برادرکشی و همچنین اعتراض به تحمیل جنگ و خونریزی در کردستان، به کرمانشاه نقل مکان و پس از مدتی به تهران رفت. سرانجام در سال ۱۳۶۱ ﻫ.ش، در تهران از جانب حکومت وقت زندانی شد و پس از ده سال تحمل سخت‌ترین شرایط زندان، با تنی رنجور و بیمار مرخص شد که سه ماه پس از بستری شدن در بیمارستان آسیا در تهران و انجام یک عمل جراحی، در روز سه شنبه بیستم بهمن ماه سال ۱۳۷۱ ﻫ.ش، درگذشت. پیکر او پس از انتقال به زادگاهش، با تکریم و احترام، در میان حزن و اندوه هزاران نفر تشییع و به خاک سپرده شد.

جایگاه مفتی زاده در اندیشهٔ دینی

مفتی زاده به لحاظ حضور در صف اول جبههٔ درگیری حق و باطل زمان خودش، و خِرد و بیانش در اشاره به حقانیت‌های نادیده انگاشته شده در باورهای دینی عامه و نوع تفکرات و تزهایش در باب مسائلی چون تحکیم نظامهای شورایی در حکومت اسلامی، کفر در برابر ایمان-نه در برابر اسلام[۵]؛ در برخورد با خشونت‌های اسلامی و کاهش در گیریها و تنش‌های تاریخی اسلام و غرب، طرح و مقایسه تسنن نبوی و تسنن اموی همسو با دو دیدگاه متفاوت تشیع علوی و تشیع صفوی از شریعتی؛ در اهتمام به وحدت تسنن و تشیع، پرداختن به دیالکتیک اسلامی در تقابل با بیماری ماتریالیسم، عوامل عقب ماندگی و تفرق در بین مسلمانان و دادن الگوهای ایده آل در روابط بین‌المللی جوامع اسلامی، در حد توان و محدودیت‌هایش به بازسازی اندیشهٔ دینی به مفهوم عمیق انسان شناسنه پرداخت و او را به عنوان یکی از شاخص‌ترین متفکران اسلامی در بین دگر اندیشان و رهبران دینی قرار داده‌است.

مفتی زاده

به نظر می‌رسد در سیر تفکرات مفتی زاده کسانی چون سید قطب، ابوالعلا مودودی و علی شریعتی تاثیراتی داشته‌اند اما باید تمامی آثار و نتایج حرکت دینی وی را مورد بررسی قرار داد تا اوج بینش روشنفکری و ضربه‌های بیدار کنندهٔ تعهدآمیزش که حاکی از استنباطی قوی از انسان، جامعه و دین است در مبانی اعتقادی وی برای دردمندان نسل دینی بازشناسی کرد. یکی از رویکردهای خاص و متدولوژیک مفتی زاده استفاده از زبان و ادبیات غنی کردی و ذوق فوق العاده در خلق شعر، برای قدرت تاثیرپذیری در آموزه‌های عمیق اخلاق دینی در بین هزاران نفر از پیروان و شاگردان خود بوده‌است که خوانندگان را در اشعارش به پیچیدگی و دقت معانی عرفانی می‌کشاند و از قله‌های بلند تعبیراتش که نشان از دریافت های آفاقی و انفسی داشته به آرامشی خاص می‌برد که در نوع خود در آموزهای دینی اسلوبی الگوشِکَن و ستودنی است. با آغاز دوران مبارزات انقلاب ایران و به طبع همسو نمودن اهل سنت ایران با انقلاب به تعبیر وی :«زود رَس» و عبور از این گذر و دوران ده سالهٔ زندان و شکنجه‌های به غایت سخت، عملاً او را از تشنگان و محققان اهل دین و حقیقت دریغ کردند که با آزار و تبعید، زندانی صدها نفر از شاگردان برجسته اش و اعدام و قتل برخی از آن ها ضربه‌های بیرحمانه‌ای بر پیکرهٔ مهندسی خیزش فکری وی که عمر کوتاهی از حرکتش را می‌گذراند وارد نمودند. در شناختن و پیمودن راهش شورایی به نام مدیریت مکتب قرآن از طرف مسلمانان فعالیت دارند که قسمتی از کلیات آن در باب مسائل مهم اعتقادی، فکری، اخلاقی و عملی و نیز تبین اصول کلی حرکت دینی و وظایف و موارد مربوط به هر مرحله را از منظر مفتی زاده به بحث و اجرا می‌گذارند.[۶]


بخشی از اندیشه‌ها و آراء

□ نفوذ وسیطره سیاستها وآمال ضد اسلامی، حکومت اسلامی را دستخوش تحولی ارتجاعی بسیار خطرناک گردانید، واز همان روز که بجای حکومت شوری ودولت خلافت، حکومت خود کامه سلطنتی امویان قدرت را در دست گرفت، زمینه اوج گیری حکومت شوری ودولت خلافت ومنتهی شدن این اختلافها به تفر ق وچند دستگی فراهم شد و عملاً، هم دین به صورت مذهب، درآمد و هم امت واحد به فرقه‌های مذهبی، تقسیم شد.[۷]
□ هر مذهب ترکیبی است ازبعضی موازین دینی با بعضی مطالب دیگر.یعنی: امرزو یک فرد مسلمان پیرو مذاهب موجود، پیرو مجموعه‌ای است که قسمتی ازاین مجموعه، از«اسلام» است، و قسمتی دیگر ازآن، خارج ازاسلام :و هم چنین گفته‌ایم : که استنباط احکام گوناگون در هر زمان باید با تلاش واجتهاد دانشمندان ذیصلاح و به طریق شورائی، صورت پذیردکه در آنصورت خداوند، آنرا بعنوان حکم دینی می‌شناسد و می‌پذیرد.
□ اکنون مردم، بحکم ضرورت، بجز پیروی از مذاهب چاره‌ای ندارند و اصولاً افراد در هر حد علم و آگاهی، توانائی آن را ندارند که از اینهمه سدها و مانعهای مذاهب بگذرندو اسلام راستین را باز یابند. و تکلیف مسلمانان در عین پیروی از مذاهب تحریک و وادار کردن دانشمندان به تلاش برای بوجود آوردن«شورای اسلامی»، می‌باشد..[۸]
□ وحال که اسلام با مفهوم کامل آن در دسترس نیست، بدیهی است، هیچکدام از مذاهب موجود، بجای اسلام بحساب نمی‌آیند. بلکه شاخه هائی هستند با ترکیب از اسلام وغیرآن. و معنی اسلام شبهه و مسلمانی شبهه همین است.زیرا شبهه در مکتب ما یعنی:«موضوعی، یا مطلب یا حادثه‌ای باشدکه مطلوب وپسندیده مکتب است.اما یا ضرورت، ویا اشتباه وامثال اینها، موجب آن شود، که یک مسلمان، آنرا بجای صورت اصلی مطلوب بپذیرد.»
□... ازاین توضیح، به طور خلاصه واشاره وار، این نتیجه را هم می‌گیریم، که: تکفیر بعضی از فرقه‌های اسلامی پایبند و معتقد به اصول عقاید اسلامی ( هرچند به طور آشفته )، خلاف موازین اسلامی است، واگر مسلمانی بدون عمد، حتی توحیدش هم، آلود به انواع عقاید و طرز تفکرهای شرک آمیز باشد نه میتوایم عقیده اش را کفر شماریم، و نه خود اورا کافر.زیرا متوجه شدیم که : کفر(یا نفاق و شرک وامثال اینها) عدم پذیرش قلبی وآگاهانه‌است، پس از حصول شناخت و معرفت . به هیمن ترتیب، می‌توانیم این نتیجه را هم بگیریم، که : ارتکاب رفتار و عملهای خلاف موزاین اسلام راستین، اکر آگاهانه و عمدی واز روی قصور نباشد؛ ومرتکب نیز، گناهکار به حساب نمی‌آید...[۹]

□ تنها در صورتی می‌توانیم کسی راًکافر"بخوانیم که دریابیم به نسبت او، حجت، تمام شده؛ یعنی آن اندازه، به اسلام و به مکتب ونظام مقابل آن آگاهی و شناخت یافته باشد، که مجموعاً، درستی اسلام و نادرستی نظام یا مکتب مخالف آن را درک کرده باشد، وبا اینحال، آگاهانه و با سوء نیّت، و به خاطر آمال و تعلّقات و روابطی که دارد، به مقابله با اسلام برخیزد، تا اینکه نور روشنگر وبیدار کننده آنرا خاموش کند؛ و در تاریکی و جهل و ناآگاهی مردم، راه نادرست خود را ادامه دهد، اگر در شناساندن اسلام راستین به جامعه، و یا حصول شناخت خصوصی برای فرد، تردید باشد، مخالفت اشخاص با اسلام- که به علّت نشناختن اسلام راستین است- کفر، بحساب نمی‌آید.[۱۰]

گفتگوهای مفتی زاده با شاگردانش به قلم خود

اولین دست خط احمد مفتی زاده از زندان، آبان 67
ملاقاتهای عمومی،68
« خدا را حمد و سپاس فراوان که فرصتی کوتاه یافتم تا دعا و آرزویم برایتان را برایتان بنویسم که: سلام الله تعالی علیکم و رحمه و برکاته.

برادران عزیزم خواهران ارجمندم فرزندان دلبندم! آنچه در دل دارم از اشتیاق وآمال و مسائل، با فرصتی که پیش آمده نسبتی ندارد. چند جمله‌ای انتخاب می‌کنم آنهم اجمالی: در بلادی سخت ناسالم، از شرایط فراوان هدایت خلق، تنها به آرزویی ره یافتم. کوشش کم ارزشم مثمر ثمراتی ارجمند شد که شما عزیزانم هستید. اما همچنانکه معایب خودم عامل نرسیدن یکایک به رشد مقدور است، مشکلات بیشمار و غالباً پر فشار سالهای اخیر هم آفاتی فتنه آفرین بوده. دربارهٔ آرزو و نگرانیم برای شما و نسبت به شما، به شعر «باخه نه مامه» که کاکه امین با اشعاری دیگر برایتان آورد، مراجعه کنید. امّا مسائل پیش آمده، نگرانیم را خیلی بیش از آنکه احتمال می‌رفت، شدّت بخشید. متأسّفانه فرصت ندارم هم حسرتم را و هم تذکّراتم را بنویسم. پس اکتفا کنم به اینکه: ارزش هر یک از شما به خلوص نیّت تقوی آفرینتان است؛ و به مقدار مفید بودنتان برای مردم محروم و مظلوم و سر گردان جامعه تان. و اگر از آن نیّت، بهره‌ای لازم داشته باشید، هرگز منافذی در ذهن و قلب خود برای ورود وسوسه‌های شیطان باز نمی‌کنید تا اختلاف آراء و نظرهایتان، به اختلاف جهات و تفرّق بینجامد. و اگر فردی، ناتمام بود و موجب شقاق، فرد دیگر که سالم تر باشد می‌فهمد که «تحمّل» و حذر از جدل مرضیّ تر است تا برخوردی که در نتیجهٔ آن، امکان خدمت به بندگان خدا کمتر گردد. در اوضاعی که اکنون شما گرفتار ودرگیر آن هستید، محبوبتر در نزد خدا تنها کسی یا کسانی است که بخاطر رضای خدا با خدمت به دین و بندگانش، تحمّل و گذشتش بیشتر باشد حتی نسبت به اشتباهات و خطاهای مسلّم دیگران؛ و برای کم ضرر شدن اشتباه‌ها و و خطاها، راه دعوت با حکمت و موعظهٔ حسنه پیماید؛ و خوشوقت و شاکر باشد از تنها کم ضرر بودن غیر برای دین و خلق؛ هر چند از او بیگانه یا حتّی نسبت به او کینه ورز باشد. چنان در اطرافم شرایط حضور نا فراهم است که نمی‌توانم جمله‌های نوشته را بازخوانم و درست دریابم چه نوشته‌ام فَأَوصیکُم وَ إِیّایَ بِتَقوی اللهِ وَ الحَذَرَ مِن خِداعِ الهَوی وَ الشَّیطان (وَ حاذِرِ النَّفسَ وَ الشَّیطانَ وَاعصِهِما و إِن هُما مَحَّضاکَ النُّصحَ فَاتِّهِمِ و...).

قبل از اینکه با رحمت الهی همدیگر را ببینیم، مجموعه‌ای از اشعار و نظم‌های سه چهار سال اخیر را - که تعبیرهای کوتاه‌اند از سخنان طولانی دلم با شما - برایتان فرستادم. شاید با رحمت الهی، مطرح شدن تدریجی آنها در جمع قلوب «زیغ زده»، عاملی باشد، برای رسیدن - یا برگشتنتان - به آن صفایی که شما هم مانند من آرزویش دارید، یا اگر - خدا ناکرده - هواها و القاءات دشمن دیرین قسم خورده مان، مجال آن اندازه را ندهد، بر کنترل احساسهای خود تا زمانی که به امید خدا همدیگر را ببینیم، تسلّط یابید. اگر تا این حدّ هم پیش نیاید، به خدایی که عیلرغم همهٔ خطاهایم در نیّتم در خدمت به بندگانش زیفی نبوده، در آخرت آن روز نهانیها رو شوند، قبل از دشمنان معلوم سابق و لاحق، به شکایت از شما در حضور خدا و شاهد اوّلمان - صلوات الله وسلامه علیه و آله - خواهم پرداخت که چنان کردید که برای دین و امّتش کم خیر گردید. وَ لاحَولَ وَ لاقوَّه إِلّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیم. برادر دلسوز و دلسوخته تان: احمد[۱۱]


 »

مواضع 

□ از اعضای موسس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بود که پس از نوشتن آن در حسینیه ارشاد اعلام کرد:“قلم و دستتان بشکند برای آن قانون تصویب کردنتان “.[۱۲]
□ آقایان با این رویکردتان مدتی به اسلام ضربه می‌زنید اما بعد تشیع را چنان می‌کنید که تا قیامت قد علم نخواهد کرد.[۱۳]
□ تنها مجتهدی بود که فتوای ارتداد و سنگسار را قبول نداشت.[۱۴]
□ طولانی‌ترین ایام را در انفرادیهای زندان اوین به مدت ۶ سال و ۳ ماه را داشته‌است.[۱۵]

نگارخانه

ارکان/جوانرو بازدید : 579 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)



این یك خودكشی نیست، بلكه حمله‌ای جدی و عملیاتی نمونه است، انجام عملیاتی چنین دقیق و طرحریزی شده كار هر كسی نیست. این عملیات یك فرمان است، یك سمبل است، یك عملیات نیست بلكه یك شیوه است. اولین عملیاتی كه دیگر نظیر آن وجود نخواهد داشت


برگرفته از تحلیلات عبدالله اوجالان

گفته‌ها و نامه‌های رفیق زیلان مانیفستی است

كه ما نمی‌توانیم چیزی بر آن بیافزاییم، اما پاسخگویی

 به این نامه‌ها مسئولیتی معنوی بر عهده من می‌گذارد. بیان

    

مسئولیتی كه این پیام‌ها بر عهده خلق، حزب و من گذاشته‌اند، از لحاظ ایدئولوژیكی‌ـ سیاسی و نظامی، اهمیت ویژه‌ای دارد.عملیات زیلان آنچنان كه پنداشته می‌شود عملیاتی انتحاری نیست، بلكه عملیاتی جسورانه، تاریخی، طرحریزی شده و بر اساس ضرورت مرحله است كه بسیار خونسردانه و فداكارانه انجام گرفت. حمله‌ای كه شاید گروهان و یا گردانی از گریلا، می‌توانست انجام دهد، ایشان به تنهایی به انجام رساندند. چه‌بسا گردان‌هایی كه در مناسب‌ترین شرایط و با تعداد زیاد، تلفات بسیاری را متحمل شدند. نیروهایمان نه تنها خود را سازماندهی ننموده و عملیات طرحریزی شده و بجایی را انجام نداده‌اند، بلكه تلفات بسیاری را نیز متحمل شده‌اند. می‌توان گفت كه شیوه اغلب عملیات‌هایی كه انجام گرفته‌اند، چنین است. عملیاتی چنین طرحریزی‌ شده تا كنون از طرف هیچ شخص و یا گردانی صورت نگرفته‌ است، این عملیات در جنگ مسلحانه PKK دارای جایگاه ویژه‌ای بوده و عملیاتی تاریخی، راستین، همه‌جانبه و شایسته PKK است دیگر عملیات‌های انجام شده را شاید بتوان انتحاری نامید، اما این عملیات را هرگز!اگر از كسانی كه خودكشی می‌كنند بحثی به میان آید و از ما بپرسند چه كسانی دست به خودكشی می‌زنند؟ خواهم گفت این شمایید كه خودكشی می‌كنید. شمایی كه از عملیات می‌گریزید، یا بدون آن‌كه ضربه‌ای به دشمن وارد كنید، رفقای بسیاری را همراه با خود نابود می‌سازید، دارای طرز فكری هستید كه می‌توان آن‌را خودكشی نامید. عملیات این رفیق مبارز، فاصله بسیاری با عملیات انتحاری و طرز فكر آن دارد. انجام عملیاتی چنین طرحریزی شده، با اراده آزاد و در شرایطی چنان خطرناك تنها می‌تواند عكس‌العملی برگرفته از شیوه نظامی PKK باشد

عملیات رفیق زیلان ضربه‌ای مهلك بر طرز فكر عملیات انتحاری و پادزهری برای آن بوده و می‌باشد. اگر می‌میرید، درست بمیرید! اگر هجوم می‌برید، درست هجوم برید! عملیات زیلان، پیام‌های آتشینی به همراه داشت. كاری را كه گریلا در درسیم و همه كردستان نتوانست انجام دهد، زیلان شیوه انجام درست آن‌را به ما نشان داد. پیام ایشان مفهوم و روش ایدئولوژیك و سیاسی PKK را به تمامی و بر اساس حقیقت آن بیان نمود. ـ لازم است كه بگویم پیام‌های ایشان مرا سیراب نموده است. ـ ایشان هرگز نمی‌گویند كه:« من چیزی از جوهر ایدئولوژیكی سیاسی PKK نمی‌دانم، من تنها عملیاتی را انجام خواهم داد و دارای طرز فكر انتحاری هستم.» نباید فراموش كرد، عملیاتی را كه نیروهای‌مان انجام می‌دهند، فاصله زیادی با مبانی ایدئولوژیكی و سیاسی ما دارند. عملیات زیلان از این جهت نیز طبیعی‌بودن عملیات PKK و طرز فكر آن‌را به خود اختصاص داده است. ایشان می‌گویند: «همچنان‌كه اراده‌ای راسخ و پیوندی ناگسستنی دارم، بسیار مصمم و پرتوان نیز می‌باشم». و بعد از آنكه تصمیمی خدشه‌ناپذیر می‌گیرند، حقیقت PKK را تحلیل می‌نمایند

ارکان/جوانرو بازدید : 490 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)

ژیاننامه‌

موراد قه‌ره‌یلان له‌ ساڵی 1954 له‌ شارۆچکه‌ی بێره‌جووگی سه‌ر به‌ شاری ئورفا له‌ باکوری کوردستان له‌ دایک بووه‌. ده‌رچووی په‌یمانگه‌ی ته‌کنیکه‌ به‌شی میکانیک. له‌ ساڵی 1979 په‌یوه‌ندی به‌ ڕیزه‌کانی پارتی کرێکارانی کوردستان کردووه‌، له‌ ساڵی 1980 تورکیا به‌ جێده‌هێلێت و تاوه‌کو ساڵی 1992 له‌ سوریا کاری ڕێکخستنی پارته‌که‌ی به‌ڕێوه‌ده‌بات. له‌ ساڵی 1992 دێته‌ شاخ و وه‌ک فه‌رمانده‌یه‌کی کاریگه‌ری گه‌ڕیلا ده‌رده‌که‌وێت. دوای ده‌ستگیرکردنی عه‌بدوڵڵا ئۆجه‌لانی سه‌رۆکی په‌که‌که‌ بۆ ماوه‌ی ساڵێک ده‌بێته‌ به‌رپرسی ئه‌م پارته‌ له‌ ئه‌ورووپا، دواتر جارێکی تر ده‌گه‌ڕێته‌وه‌ شاخه‌کانی کوردستان. دوای دا‌مه‌زراندنی کۆنگره‌ی گه‌ل له‌ ساڵی 2000 و دواتریش دامه‌زراندنی که‌جه‌که‌ کۆما جڤاکێن کوردستان له‌لایه‌ن په‌که‌که‌ه‌وه‌ له‌ ساڵی 2003 بوو به‌ سه‌رۆکی کۆنسه‌ی سه‌رۆکایه‌تی کۆما جڤاکێن کوردستان و په‌که‌که‌.  

موراد قه‌ره‌یلان به‌ که‌سی دووه‌می په‌که‌که‌ ئه‌ژمار ده‌کرێت له‌ دوای عه‌بدوڵڵا ئۆجه‌لانی سه‌رۆکی ده‌ستگیرکراو و دامه‌زرێنه‌ری پارته‌که‌، ئه‌و جیاواز له‌ سه‌رکرده‌ به‌ کۆمۆنیست ناسراوه‌کانی دیکه‌ی په‌که‌که‌ زیاتر وه‌ک که‌سێکی ئاراسته‌ و بۆچوون نه‌ته‌وه‌یی ده‌ناسرێت. له‌ په‌یوه‌ندی دروست کردنیشدا سه‌رکه‌وتووه‌ وهه‌روه‌ها که‌سێکی خۆشه‌ویستیشه‌ له‌ نێو گه‌ڕیلادا به‌ هۆی به‌شداری دیاری له‌ شه‌ڕه‌کاندا.

ارکان/جوانرو بازدید : 832 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)


معصوم کرکماز عگید اولین شهیدخلق کرددرترکیه

نویسنده: ارکان | ساعت: 19:38


نام و نام خانوادگی: معصوم کرکماز

نام سازمانی: عگید

تاریخ و محل تولد: فرقین ( از توابع آمد) 1956

تاریخ و محل ملحق شدن به حزب: باتمان

تاریخ و محل شهادت: کوه گابار 28 / 3 / 1986

این خلق به دنبال پاسخ پرسش «چگونه باید زیست؟» بود. عامل اصلی دستیابی خلق کرد به این سطح رستاخیز, شهیدان بوده و می‌باشند. شهیدانی که از افکار و اندیشه‌های والایی برخوردار بودند. جای شکی نیست که سردار و سالار ارتش گریلا و تمام شهیدان, رفیق عگید است. رفیق عگید در سال 1977 توسط رفیق مظلوم دوغان با افکار و ایدئولوژی حزب آشنا شد و به گروه آپوئیست‌ها ملحق شد. ایشان همانند یکی از اعضای گروه ایدئولوژیک به فعالیت در راه آزادی گام می‌نهد. سال 1982 به کنگره‌ی دوم PKK راه می‌یابد. و در نتیجه‌ی انتخابات کنگره موظفاً به عنوان بنیانگزار HRK (نیروی آزادی کردستان که بعدها به ARGK تغییر نام داد) منصوب گردید. او شخصیتی انقلابی و توانا بود. حتی در شرایط بسیار دشوار هم, نماینده‌ی واقعی افکار حقیقی حزب بود رفیق عگید به عنوان فرمانده‌ای جسور, وظیفه‌ی تاریخی خود را در 15 آگوست سال 1984, که رهبری حزب بر عهده‌اش گذاشته بود بجای آورد و در جنگ مسلحانه علیه سلطه‌گران,  اولین گلوله‌ی انقلاب را شلیک می‌نماید. این اولین گلوله, عامل بیداری و قیام خلق کرد شد. عبدالله اوجالان در اهمیت عملیات 15 آگوست, به فرماندهی رفیق عگید می‌گوید:«15 آگوست میلاد و زندگی‌ای نوین برای خلق کرد است و تنها به معنای آغاز جنگ گریلایی نیست؛ اعلام جنگی مقدس است. 15 آگوست هویت بقای خلق‌مان است. جنگ زنده ساختن ارزشهای مادی و معنوی خلق کرد است».

     فرمانده‌ی بزرگ؛ رفیق عگید, در فاصله‌ی سالهای 1984 تا 1986 صدها گریلا را به کوهستانهای وطن فرا خواند. هم در جنگ و هم در زندگی, رهبر و پیشاهنگ شان شد. در مدت مبارزات انقلابیش در قلب هزاران کرد را گشود و در میان قلب گریلاهای ARGK جای گرفت.

     عاقبت روز 28 مارس 1986 درست هنگام برگزاری کنگره‌ی سوم حزب به دام کمین دشمن افتاد و به شهادت رسید. نقش رفیق عگید, در آغاز مبارزات مسلحانه آنقدر مهم بود که در کنگره, به عنوان پیشوای ارتش آزادی خلق کرد انتخاب می‌شود. رهبری حزب بعد از شهادت ایشان, می‌گوید: «چگونه می‌توان از مرگ کسی حرف زد که او خود مغز و دل شهیدان گردیده و نیز عظمت خلقی را در درونش جا داده بود».


برچسب‌ها: عگیدسالار ارتش گریلاگروه ایدئولوژیک فرمانده‌ی بزرگ

ارکان/جوانرو بازدید : 556 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)

امید کردستانی

سال ۱۳۴۳ در پیرانشهر به دنیا آمد. در سن ۱۴ سالگی پس از فوت پدرش براثر سرطان همراه با مادر و برادرش ابتدا به انگلستان و سپس به آمریکا مهاجرت کرد و در شهر سن‌خوزه واقع در ایالت کالیفرنیا سکنی گزید. امید، موفق به دریافت لیسانس مهندسی برق از دانشگاه ایالتی سن‌خوزه شد و به‌عنوان مهندس مدتی را در شرکت HP کار کرد.
چند سال بعد، به‌منظور تعقیب اهدافش در عرصه تجارت وارد دانشگاه استانفورد شد و توانست در سال ۱۹۹۱ مدرک فوق‌لیسانس مدیریت بازرگانی را کسب کند. بد نیست بدانید که دانشگاه استانفورد محل فارغ‌التحصیلی بنیانگذاران گوگل و یاهو است.
او در سال ۱۹۹۹ کار در کمپانی Netscape را رها کرد و به‌عنوان نفر دوازدهم به کادر اجرائی ۱۱ نفره گوگل پیوست و دیری نپائید که به سمت مدیر ارشد بازاریابی و توسعه بین‌الملل منصوب شد، و فروش آن را از تقریباً صفر به ۳ میلیارد دلار رسانید.
مایک هومر؛ رئیس سابق وی در Netscape ادعا دارد که کار مداوم و آموزش سخت در این کمپانی کمک شایانی به موفقیت امید در گوگل کرده است. در زمان حضور امید در این کمپانی، وی توانست بازده مالی آن را ظرف مدت ۱۸ ماه از ۸۸ میلیون دلار در سال به ۲۰۰ میلیون دلار در سال برساند!
او کارش را در Netscape در بخش فروش OEM آغاز کرد و در طی دوره چهار ساله حضور خود در آن شرکت مسئولیت برقراری ارتباطات تجاری با شرکت‌هائی چون سیتی‌بانک، اسکایت، ebay، اینتل، تراولاسیتی، آمازون و AOL را عهده‌دار بود.وی قبل از Netscape در بخش‌های بازاریابی، توسعه تجاری و مدیریت تولید شرکت‌هائی نظیر HP فعالیت می‌کرده است.

از اینكه به سایت ما امده اید تشكر میكنیم و امیدوارم كه لحظات خوشی را با ما سپری كنید.

امید کردستانی مدیر ارشد بازاریابی و توسعه بین‌الملل معاون ارشد رئیس گوگل

نویسنده: ارکان | ساعت: 19:4


امید ۴۳ ساله از خودنمائی در رسانه‌ها اجتناب می‌ورزد و همواره بدون این‌که بخواهد جلب توجه کند به وظایف خطیرش می‌پردازد و امپراتور گوگل است. او همواره می‌گوید که خوش‌بینی و امیدواری به آینده؛ که از ویژگی‌های بارز مهاجران است، نقش مؤثری در دستاوردهای شغلی‌اش داشته است.
مصاحبه شغلی کردستانی در گوگل برای تصدی‌گری مدیر فروش و توسعه دور یک میز پینگ‌پونگ در اتاق کنفرانس توسط سرگی‌برین؛ از بنیانگذاران گوگل، انجام شد. او ابتدا سئوالات خود را مطرح کرد و بعد با اعتراف به ناتوانی‌اش در مصاحبه با فردی بسیار متبحر، تمام ۱۱ نفر پرسنل آن‌جا را به پای میز مصاحبه فرا خواند. این ماجرا ۵ ساعت تمام به طول انجامید و در خاتمه، امید تمام کارمندان را برای صرف شام به یک رستوران دعوت کرد و آن‌گاه رسماً استخدام شد.
امید را در گوگل به‌خاطر لباس پوشیدن رسمی و استقبال بسیار گرم از همکاران و رؤسایش می‌شناسند. او نیمی از ساعات کارش را در مسافرت به‌سر می‌برد. روزی معاون فروش و خدمات آنلاین گوگل در آلمان با امید به سفر کاری می‌رود و وقتی در ماشین از خواب بیدار می‌شود، می‌بیند که امید پشت فرمان با گوشی موبایل بر گوش و لپ‌تاپ بر زانو، مشغول رانندگی با سرعت ۱۵۰ کلیومتر در ساعت است! امید به آرامی به او می‌گوید: دارم تلفن مهمی رو جواب می‌دم.
کردستانی در اولین نگاه به گوگل فهمید که ترافیک زیاد این سایت مهم‌ترین دارائی آن است. از این ترافیک استفاده کرد و آگهی‌های تکی و کوچکی را که یکی‌یکی با کارت‌های اعتباری، به گوگل پرداخت می‌شدند، به میلیون‌ها دلار رساند، طوری‌که امروزه ۹۹ درصد درآمد گوگل از همین آگهی‌ها است. به‌تدریج همکاران سابقش در Netscape را هم به همکاری در گوگل طلبید.
با صاحبان آگهی‌های Netscape هم تماس گرفت و به آنها گفت بیائید یک آگهی کوچک در گوگل بگذارید و امتحان کنید ببینید خوشتان می‌آید یا نه. آنها هم پذیرفتند و به‌تدریج با نتایج بسیار خوبی که از گوگل گرفتند اکثراً مشتری پر و پا قرص گوگل شدند.
کردستانی امروزه، در دنیای میلیارد دلاری رقابت تبلیغات تلویزیونی، نه‌تنها با صاحبان کوچک آگهی، بلکه با انواع آژانس‌های بازاریابی ـ تبلیغاتی که برای مشتریان خود حسابی چانه می‌زنند هم قرارداد می‌نویسد.
امید در میان مدیران ارشد گوگل یک دیپلمات به تمام معناست.
یکی از مدیران می‌گوید: وقتی در سطح اجرائی گوگل هر از چند گاهی بحرانی پیش می‌آید، امید به نوعی نقش میانجی را بازی کرده و غائله را به نوعی خاتمه می‌دهد. حضور او در موقعیت‌های بحران‌زده نعمت است. کردستانی بر این باور است که در عرصه تجارت درصدد برقراری ارتباط، اعتمادسازی و پایبندی به وعده‌ها است.
او وقتی می‌خواهد کسی را استخدام کرده یا با کسی همکاری کند؛ از وی آزمون فرودگاه می‌گیرد. کردستانی در توصیف این روش می‌گوید: اگه مجبور بشم همراه این شخص چند ساعتی رو در فرودگاه بگذرونم. دلم می‌خواد هم از این چند ساعت لذت ببرم و هم گفت‌وگوی روشنفکرانه مثبتی با او داشته باشم. بعد از خودم می‌پرسم که آیا این آدم دارای چنین ویژگی هست یا نه؟
او درباره نخستین ملاقاتش با لری و سرگی (بنیانگذاران گوگل) چنین می‌گوید: احساس کردم که این دو آدم اعتمادبه‌نفس، اراده بالا و ایده‌های بلندپروازانه بسیاری دارند و حتی اگر به‌جای اینترنت می‌خواستند لحاف‌فروشی هم راه بیندازند، موفق می‌شدند! به همین خاطر بود که به آنها ملحق شدم.
محله تایم در ۸ می سال ۲۰۰۶ از او به‌عنوان یکی از صد نفری که دنیای ما را شکل دیگری بخشیده‌اند، نام برده است.
امید یکی از ثروتمندترین ساکنان منطقه شمال کالیفرنیا است. مجله سن‌خوزه ارزش خالص ثروت او را ۹/۱میلیارد دلار برآورده کرده است.
● گوشه‌هائی از سخنرانی امید کردستانی در مراسم فارغ‌التحصیلی دانشجویان دانشگاه ایالتی سن‌خوزه در سال ۲۰۰۷
در زندگی من باورهای مهمی وجود داشتند که هم‌چون تکه‌های پازل کنار یکدیگر قرار گرفتند و چراغی الهام‌بخش را برای من روشن کردند. اولین‌بار بود که دریافتم باید برای حفظ برتری خود مثل یک مهاجر فکر کرده و رفتار کنم. شما به‌عنوان مهاجر به این‌جا می‌آئید و معتقد نیستید که هیچ‌کس یا هیچ‌چیز بتواند شکستتان بدهد. اطمینان بالای شما به‌عنوان یک مهاجر شگفت‌انگیز است. یک مهاجر ذاتاً صاحب رویا بوده و مبارز است. مهاجر وارد کشور بیگانه می‌شود تا ثابت کند که با حداکثر تلاش در عرصه تحصیل و کار می‌تواند یک زندگی موفق بسازد.
شما باید با برخورداری از اراده‌ای قوی و تزلزل‌ناپذیر هم‌چون یک مهاجر کارهای زیادی انجام بدهید. بنابراین توصیه میظکنم مثل یک مهاجر اندیشیده و رفتار کنید. نگذارید هیچ‌کس به شما بگوید که فلان مانع تسخیرناپذیر سر راهتان قرار دارد یا نمی‌توانید به فلان رویا جامه عمل بپوشانید.
اما دومین باور: پیرو الهامات درونی خود باشید، نه پول. توجه داشته باشید که شما زمانی می‌توانید تصمیمات خوبی بگیرید که پیرو ندای درونی خود باشید و تصمیمات خود را بر مبنای پول اتخاذ نکنید. شکی نیست که من یکی از مشاغل دنیا را دارم و عاشق آن هستم، چون لذت‌بخش است. گوگل مکان فوق‌العاده‌‌‌‌ای برای بودن است. اما کاملاً مطمئنم اگر به ندای درونم گوش نمی‌دادم یا می‌گذاشتم که پول مانع راهم شود به این‌جا نمی‌رسیدم.
باور سوم این‌که مسیر از هرچیز مهم‌تر است. شما که الان در لباس و کلاه فارغ‌التحصیلی هستید؛ همه کلاس‌ها و امتحانات را پشت سر گذاشته‌اید. شاید موفقیت و حضور خود را در این‌جا و در این لحظه باور نکنید. فعلاً دانشگاه را تمام کرده‌اید، اما لازم است بدانید که آموختن و فهمیدن زندگی را هنوز به پایان نرسانده‌اید. خودتان را با اولین گام‌هائی که در زندگی برداشته‌اید و مقطع تحصیلی که انتخاب کرده‌اید تعریف نکرده و محدود نسازید.
ممکن است فلسفه خوانده باشید، اما عملاً بهترین مدیر هنری یک گروه باله بین‌المللی شوید. نگران نباشید که نمی‌دانید بعد از این چه کنید. دست به کار شوید، اما با خودتان خیلی روراست باشید. به ندای درونتان گوش دهید. به استقبال خطر بروید. از اشتباهات نهراسید و به آموختن و رشد کردن ادامه دهید. همواره مرزهای خودتان را فراتر قرار دهید. مثل یک مهاجر فکر کنید. خود را خارج از منطقه امن ببینید.

ارکان/جوانرو بازدید : 655 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (1)


ا

BahmanGhobadi.JPG
زمینه فعالیت کارگردان
زاده ۱۳۴۸
۱ فوریهٔ ۱۹۶۹ ‏(۴۲ سال)
بانه، استان کردستان
ملیت ایرانی
وب‌گاه رسمی [۱]
صفحه در وب‌گاه IMDb
صفحه در وب‌گاه سوره
فستیوال کن

نیمه‌مستند کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره جایزه ویژه «نوعی نگاه» و جایزه منتقدان فرانسوی ۲۰۰۹

بهمن قبادی (زاده ۱۳۴۸ در بانه) کارگردان ایرانی است.


زندگی‌نامه 

او در سال ۱۳۴۸ در شهر مرزی بانه در کردستان به دنیا آمد. او چهارمین فرزند خانواده هفت نفری‌شان است و اولین پسر خانواده. تا ۱۲ سالگی در بانه زندگی کرد و بعد از آن جنگ‌ها و آشوب‌های منطقه او و خانواده‌اش را راهی سنندج کرد.

تحصیلات متوسطه‌اش را در سنندج به پایان برد و سال ۱۳۷۱ برای ادامه تحصیل در دانشگاه، به تهران آمد و در رشته سینما در دانشکده صدا و سیما مشغول به تحصیل شد، ولی دانشگاه را رها کرد و به انجام نرساند. او معتقد است هر آنچه در سینما دارد حاصل تجربیاتی است که با ساختن فیلم‌های کوتاهش به دست آورده.

قبادی در سال‌های پایانی دهه ۶۰ به عکاسی هنری و صنعتی روی آورد. تأثیر عکاسی در نگاه او به جهان تصویر گرش انکار ناپذیر است. پس از آن، با ساخت فیلم‌های هشت میلی‌متری به فیلم‌سازی روی آورد. حاصل آن دوران، تعدادی فیلم داستانی و مستند هشت میلی‌متری است. فیلم‌های کوتاه قبادی از نیمه دهه ۱۳۷۰ مورد توجه قرار گرفتند و توانستند جوایز داخلی و خارجی متعددی را نصیب قبادی کنند.

با فیلم زندگی در مه، مسیر تازه‌ای در کارنامه او گشوده شد. این فیلم جوایز متعدد بین‌المللی را به دست آورده و عنوان «پر افتخارترین مستند تاریخ ایران» را نیز به خود اختصاص داده‌است. وی با ساخت فیلم بلند زمانی برای مستی اسب‌ها به جرگه فیلم‌سازان حرفه‌ای پیوست. این فیلم، نخستین فیلم مستند کردی زبان تاریخ سینمای ایران است.

آوازهای سرزمین مادری‌ام دومین فیلم بلند اوست. فیلمی با زبان و ساختاری یکدست که امکانات بصری را نیز به تصویر می‌کشد.

لاک‌پشت‌ها هم پرواز می‌کنند سومین فیلم قبادی‌ست که به نحوی مهم‌ترین اثر او نیز هست. فیلمی که بیش از هر اثر دیگری توانست مرزهای سرزمین کردستان را بر روی جهان بگشاید.

بهمن قبادی در انجمن سینمای جوانان سنندج به عنوان عکاس فعالیت دارد.

نظرات سیاسی 

بهمن قبادی خواهان دموکراسی برای ایران است و از جنبش سبز حمایت می‌کند.[۱] وی هم‌چنین خواهان یکپارچگی همه ایرانیان از جمله کردها برای دستیابی به یک حکومت مردمی در ایران است. وی در سخنرانی خود در شصت‌ودومین جشنواره فیلم لوکارنو گفت: «به عنوان یک کرد ایرانی حاضر نیستم حتی یک وجب از خاک کشورم جدا شود.»[۲]

بهمن قبادی در روز یکم اردیبهشت ۱۳۸۸ با نوشتن نامه‌ای سرگشاده به مقامات دولتی ایران، اعلام کرد که رکسانا صابری -خبرنگار ایرانی آمریکایی- «نامزد، دوست و همراه» اوست و از آنان خواست که وی را رها کنند.[۳]

حضور در جشنواره‌ها به عنوان داور 

۱. جشنواره بین‌المللی فیلم کن، بخش دوربین طلایی، ۱۳۸۱

۲. جشنواره بین‌المللی فیلم روتردام، هلند، ۶ الی ۱۷ بهمن ۱۳۸۴

۳. جشنواره بین‌المللی فیلم جونجو، کره‌جنوبی، ۶ الی ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۵

۴. جشنواره بین‌المللی فیلم ویلادوکنده، پرتغال، ۱۲ الی ۲۰ تیر ۱۳۸۵

۵. رئیس هیئت داوران بخش مسابقه سومین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم آنونی مال، ۲۳ الی ۲۸ مرداد ۱۳۸۵

۶. جشنواره بین‌المللی فیلم سائوپائولو، آبان ۱۳۸۵

جوایز

بهمن قبادی با فیلم نیمه‌مستند کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره با موضوع موسیقی زیرزمینی ایران جایزه ویژه «نوعی نگاه» و جایزه منتقدان فرانسوی در جشنواره کن ۲۰۰۹ را دریافت کرد.[۴]

مصاحبه‌ها

بهمن قبادی در حال صحبت دربارهٔ فیلم کسی از گربه‌های ایرانی خبر ندارد در جشنوارهٔ سان‌سبستیان درسال ۲۰۰۹

فیلم‌شناسی

فیلم بلند

فیلم کوتاه

ارکان/جوانرو بازدید : 1066 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)

احمد کایا (به ترکی: Ahmet Kaya)، (ترانه سرا/خواننده/آهنگساز/نوازنده) در سال 1957 در شهر مالاتیای کشور ترکیه به دنیا آمد. در یک خانواده کردتبار شش نفره. پدر او کارگر کارخانه نساجی بود. بعد از چند سال خانواده با رویای یک زندگی بهتر به استانبول می کوچند و در محله فقیر نشین کوجامصطفاپاشا ساکن می شوند. کایا در همان کودکی علاقه وافری به باقلاما نشان می داد و در ضمن طبع شاعری هم داشت.از اولین اشعار او درسن 5 سالگی که در مدح برادر بزرگتر خود یاشار سروده بود این است:

فولکسی خواهم خرید نامش را یاشار خواهم گذاشت

روزی پدر در روز تولدش باقلامایی برای او تهیه کرد که پول آن را با چند روز اضافه کاری بدست آورده بود. کایا در سن 9 سالگی اولین برنامه رسمی تکنوازی باقلامای خود را در روز جهانی کارگر اجرا کرد. پدرش با کوچ به استانبول چندان به هدفش نرسید و شغلی نازل تر مثل شستشوی ماشینهای نمایشگاه نصیبش شد . احمد هنگام بازگشت از دبستان پدر را در حال حمالی برای ترک زبانها می دید و با خود می گفت وقتی بزرگ شدم یک نمایشگاه می خرم تا پدرم ارباب خود باشد. اما این رویایی بیش نبود و پدر با مرگش آنها را با کوله باری از درد و تنهایی رها کرد.

کایا در سن 14 سالگی تحت تاثیر جو سیاسی آن زمان ترکیه که ناشی از دو کودتای پی در پی به نام کونان اورن اولین اشعار رسمی خود را سرود. همزمان شغلهایی از قبیل رانندگی کامیون ، فروشندگی و ...را تجربه می کند. در سال 1985 تصمیم به انتشار آلبومی از کارهایش را می گیرد و راهی خیابان اون کاپی (محله هنری استانبول) می شود.به خاطر اینکه موسیقی او در قالب هیچ کدام از سبکهای موجود در ترکیه قرار نمی گیرد بلکه بیشتر به موسیقی ایرانی شبیه بود ، کسی حاضر به سرمایه گذاری نمی شود.در آخر با کمک تعدادی از دوستان خودش آلبوم نخست خود را با نام گریه نکن کوچولو را ضبط و منتشر می کند. این آلبوم به سرعت از طرف دولت توقیف و جمع آوری می شود.اعتراضهای مکرر کایا نتیجه می دهد و کار به جراید کشیده می شود و دادگاه رای لغو توقیف آلبوم را صادر می کند.استقبال فوق العاده از این آلبوم ، کایا را در راهی که انتخاب کرده مصمم تر می کند. از آن تاریخ به بعد کایا به عنوان صدای مردم پایین دست جامعه و کردهای لگدمال شده کشور ترکیه در می آید. آواز خوانی را به عنوان سلاحی برای مبارزه با نا عدالتیهای اجتماعی و کردستیزی حاکم بر سرزمینش برمی گزیند و بارها دستگیری وحبس وتوقیف آلبومها و لغو کنسرتهایش را تحمل می کند. کنسرتهایی که گهگاه مجوز اجرایشان را دریافت می کند در سرتاسر کشور با استقبال بسیار بالایی مواجه می شود. او همواره پا برهنه بر صحنه کنسرتهایش ظاهر می شود و انگشتانش را به نشانی پیروزی بالا می گیرد. سبکهای مختلفی را در موسیقی تجربه می کند.از موسیقی محلی وسنتی گرفته تا رپ و راک که البته در همه آنها موفق بود.

به غیر از ترانه های خودش از سروده های شاعران و ترانه سرایان معتبر و ترک زبان مانند ناظم حکمت، اورهان ولی، احمدعارف، انور گوکجه، حسن حسینی گیل، نواز چلیک، آتیلا ایلهان، اولکو تامیر، یوسف هایال اوغلو، جان یوجل، علی چینار، اورهان اکوتان و همسر وفادارش گلتن هایال اوغلو هم استفاده می کند.

آلبومهایش در ردیف پرفروشترین آلبومهای سال قرار می گیرد. سرانجام آلبوم چهاردهم وی با نام (ترانه ام برای کوهها) رکورد فروش را در سال 1994 می شکند و با 1.5 میلیون کاست فروش ، پرفروشترین کاست قرن می شود.

هر ترانه ای که اجرا می کند به یک حادثه بدل می شود و از دادگاهها برایش اقامه دعوا می شود.به قول خودش نشانی دوم او اداره امنیت و ملی ترکیه است. با وجود این فشارها بیش از 16 آلبوم به نامهای:

عصیان میکنم،نام کد بختیار،دچار درد سر شدم،ترانه صبح،دیوار عشق،دموکرات خسته،زمانی می رسد، ترانه ام برای کوهها،دست نزن آتیش می گیری،رو در روی دوست و دشمن و مرا دریاب و ...

رامنتشر می کند و برای بسیاری از خوانندگان ترک ترانه و آهنگ می سازد.حکومت ترکیه رفته رفته مجبور می شود مزاحمی به نام احمد کایا را بپذیرد و ترانه های گزنده و ظلم ستیز او را تحمل کند.با حضور در هر برنامه تلویزیونی آمار تماشاگران آن برنامه به شکل حیرت آوری بالا می رود و مصاحبه اش با هر روزنامه فروش آن روزنامه را تضمین می کند. با استفاده از حروف اول نام خود و همسرش شرکت تولید آلبومی را با نام (جی.ای.کی) راه اندازی می کند و درهای آن را رو به آثار متعهد و با کیفیت هنرمندان تازه کار باز می گذارد.در سرتاسر جهان اقدام به برگزاری کنسرت می کند و همواره برآرمان اولیه خود تاکید دارد.در این سالها چندین جایزه از فستیوالهای مختلف داخلی و خارجی دریافت می کند.


فاجعه مراسم اهدا جوایز برترینهای سال 1998 ترکیه
.احمد کایا در سال 1998 در آلبوم هفدهمش با نام مقابله دوست و دشمن ، ترانه ای با نام (giderim) یا می روم اجرا کرد که در ترکیه غوغایی به راه انداخت. به همین دلیل درمراسم اهدا جوایز برترین های ترکیه در سال 1998 از احمد کایا برای دریافت جایزه بهترین آهنگ سال دعوت به عمل آمد.

مراسم به روال عادی پیش می رفت که نوبت به احمد کایا رسید.احمد بعد از در یافت جایزه این جملات را در سالن فریاد می زند:

من یک ترانه کردی (کاروان) در آلبوم جدیدم خوانده ام،برای اینکه خواننده ای هستم با ریشه کردی! شک ندارم کمپانی های موسیقی فراوانی در ترکیه مایل به پخش این آلبوم من هستند!ترکیه مشکلی با نام کردستان دارد و من هیچ وقت از بازگو کردن این مشکل برای کسانی که منکر حقیقتند ، خسته نمی شوم.

این جملات آغاز جنجالی بزرگ می شود.بعد از کایا، نوبت سردار ارتاج بود.او برای دریافت پروانه طلایی بهترین خواننده حضور داشت.سردار بعد از گرفتن جایزه به بالای جایگاهی برای اجرای موسیقی رفته و اشعاری با مضمون مدح و ستایش کمال آتا تورک خواند و کاملا مشخص بود که این اشعار را در جواب جملات کایا خوانده است.بعد از این اشعار شروع به خواندن مارش نظامی دولت ترکیه می کند.

وبا این کار جو سالن را کاملا علیه کایا می شوراند. نا گهان عده ای از هنرمندان حاضر در سالن با فریاد زدن کلمات خائن برو گمشو به سمت کایا یورش بردند.کایا در آنجا بسیار تنها بود.تنها یارانش در آن واقعه همسرش و آزادی بودند. دسیسه به وضوح چهره خود را نشان می داد. سرا نجام پلیس کایا را برای حفظ جانش به بیرون برد. و کایا با چشمان گریان و چهره ای در هم شکسته با یک تاکسی به خانه برگشت.

فردای آن واقعه روزنامه ها تیتر های مختلفی علیه کایا تنظیم کردند.روزنامه حریت با تیتر (vay serefsiz) وای بر تو بی شرف و این عادلانه نبود، نقش مهمی در مسموم شدن افکار نسبت به احمد کایا داشت.

داد گاه امنیت ملی ترکیه جهت رسیدگی به اتهامات احمد کایا چه در آن شب و جه در سالهای قبل از آن کایا را در ساعت 4 صبح زیر باران شدید بازداشت کردند.وکلای کایا بعد ار چند ساعت او را با قید وسیقه آزاد کردند قرار شد احمد کایا در 30 آوریل 1999 در دادگاه امنیت حاضر شده و به اتهامات وی رسیدگی شود. چیزی که واضح به نظر می رسد این است که آن واقعه دسیسه ای بیش نبود و دادگاه امنیت فقط به دنبال بهانه ای برای محاکمه کایا می گشت.

موارد اتهام کایا از این قرار است:

برگزاری کنسرتی در برلین آلمان در سال 1993 با مضمون حمایت از حزب پ.ک.ک!!!

خواندن ترانه ای کردی!!!!!

بالا بردن دستها و نشان دادن علامت پیروزی در اکثر کنسرتها!!!! و....



احمد کایا و دادگاه امنیت ملی ترکیه (D.G.M)
احمد کایادر طول زندگی بارها از سوی دادگاه امنیت ملی جلب و بازداشت می شود.این اتفاق به قدری با زندگی وی درآمیخته شده بود که در مصاحبه ای گفت: (آدرس دوم من اداره امنیت ملی ترکیه است) 30آوریل موعد دادگاه بود.جلسه دادگاه به طور مستقیم در سرتاسر ترکیه پخش شد و مردم دفاعیه طولانی اورا می شنوند.او این بار نمی خواند اما کلماتش به امواج اقیانوس می مانند که گاه آرامند و گاه اوج میگیرند و صخره ها را درهم می کو بند.همه شاهد صلابت سخنان او هستند.بخشهایی از دفاعیه او چنین است:


من برلبه چاقو ایستاده ام!کسی که برای مردمش می جنگد.این دفاعیه را به خاطر بسپارید...از سال 1985 یک موسیقیدان حرفه ای بوده ام.ازدواج کرده ام و دو دختر 17و12 ساله دارم.صدها ترانه تصنیف کرده ام و برای بسیاری از آهنگهای خوانندگان دیگر ترانه نوشته ام.هفده آلبوم منتشر کرده ام که میلیونها عدد از آنها تکثیر و به فروش رفته است.کنسرتهای زیادی در سرتاسر جهان(آلمان-فرانسه-بلژیک-کوبا و ....)اجرا کرده ام و بارها به عنوان خواننده سال از طرف دستگاههای مختلف انتخاب شده ام. چهل و دو ساله و ساکن ترکیه ام.به ترکی اندیشیده ام ، به ترکی ترانه نوشته ام ، به ترکی خوانده ام.من یک موسیقیدانم و یک شهروند جهان که خود را متعلق به هیچ قسمت جغرافیایی نمی داند و احساساتش نوع بشر را مخاطب قرار می دهد ، نه گروه و قبیله ای خاص را.قلبم آنقدر بزرگ است که پذیرای خوبی های تمام زبانها فرهنگها و باورها و ترانه های جهان باشد. به من اتهامی زده شده است که زندگی مرا دگرگون کرده است.اتهام خیانت . مرا یک آدم تفرقه انداز ، یک غلام حلقه به گوش و بی ادب و بی عقل و دیوانه ویک دلقک لودهخطاب کرده اند.این صفات را دسته جات سرشناسی به من نسبت داده اند.نگرش و کلام یک انسان که اساس تمام این اتهامات است در هیچ کشور متمدن و قانونمندی جنایت و اتهام به حساب نمی آید. من در آلبوم جدیدم ترانه ای کردی خوانده ام به این دلیل ساده که یک کردم.ویدئویی هماز آن تهیه کرده ام.اعتقاد دارم مردمانی در میان ما هستند که دل پخش کردن آن را از شبکه هایشان داشته باشند.اگر چنین نکنند باید در کرد بودن و انسان بودنشان شک کرد . آیا اشخاصی که با خائن و تفرقه پراکن و دشمن دانستن من ، احساسات منفی علاقه مندانم را تحریک می کنند و باعث جدایی طبقاتی و نژادی می شوند در اقلیت نیستند؟آن میلیون ها نفری که به حرفهای من گوش می دهند جزو مردم نیستند؟ من در آن سالن «محل اهدا جوایز»از شنیدن جمله خائن برو بیرون به خشم آمدم چون این جمله را ار دهان افرادی شنیدم که تا کلمه کرد را می شنوند ناسزا می گویند.از همین جا به آنها می گویم که کوتاه نخواهم آمد تا آنها واقعیت وجود کرد را بپذیرند.به اعتقاد من دقیقا همین افراد بودند که عبارت برادری را لگدمال کردند و باعث به وجود آمدن شکاف در فرهنگ مشترک کشور ما شدند.بزرگترین سلاح یک خواننده ترانه اوست و من اجازه نخواهم داد ترانه هایم رااین گونه تفسیر کنند و معانی دیگری به آنها ببخشند. تصور کنید که اعلام می کردم ترانه ای به زبان ایتالیایی ، عربی یا انگلیسی خواهم خواند ، آیا باز هم چنین جنجالی به راه می افتاد؟ من همیشه ترانه اجتماعی خوانده ام و با هر چیزی که در کشورم رخ داده و دلالت بر بدی داشته مخالفت آشکار کردم. هر وقت هم که رشد و توسعه ای دیدم نظرم را در مورد آن بیان کردم.ترانه هایم نیز همین ها را در خود داشته اند. این اتهام و کیفر خواست به اعتقاد من تلاش تعدادی از کانالهای تلویزیونی برای پیدا کردن چیزی در جملاتم بوده تا با آن سریال تلویزیونی بسازند.اگر من در تمام کنسرتهای چند هزار نفری ام چیزی گفته بودم که باعث ایجاد تفرقه در بین مردم میشد ، می توانستم قبول کنم که این اتهامات حقیقت دارند...ولی چنین نیست.وقتی ضبط ویدئویی اجرای آن شب به وسیله یک ذهن روشن و منصف بررسی وتحلیل شود می بینیم که توطئه ای علیه من شکل گرفته. فکرش را بکنید که خواننده ای در هر کجای جهان اعلام می کرد که از این به بعد بلوز یا جاز خواهد خواند آیا از این جمله برداشت میشد که او مردم را تحریک کرده است؟موسیقی یک زبان جهانی است و هیچ ترانه ای نمی تواند مردم جهان را جدا و دشته بندی کند.اگر آنانی که در آن شب به من حمله کردند یک لحظه به وجدانشان رجوع کنند و دست از تقسیم کردن انسانها به ما و آنها بردارند ، جامعه سالم تری خواهیم داشت. من به عنوان یک مرد 42 ساله با دو بچه که تنها از طریق موسیقی امرار معاش می کند در کارم حرفه ای هستم و مالیات هم پرداخت می کنم.درامد سالیانه ام از طریق یک آلبوم وبرگذاری چند کنسرت تا مین می شود و درامد دیگری ندارم.من مسئولیت زیادی نسبت به آینده فرزندانم دارم و هیچ وقت اجازه نمی دهم که کسی به حرفه من توهین کند.تا به حال حتی یک پنی هم برای حمایت از هیچ سازمانی پرداخت نکرده ام«منظور پ.ک.ک است»و تمام اتهامات این گونه را رد می کنم. هنرمندان در همه جای دنیا یک زبا ن و یک سبک اجرای خاص دارند کهاز طریق آن احساسات خودشان را بیان می کنند.من این خاطر که اشتیاق مخاطبینم را در کنسرتها نشانه موفقیتم می دانستم با علامت پیروزی به آنان خوش آمد می گفتم.این علامت مشخصه من شده که لابد در تمام شوهای تلویزیونی ام هم آن را دیده اید. تازه این علامت یک خوش آمد تکراری و قالبی است که در سراسر جهان توسط سیاست مداران ، هنرمندان و قهرمانان ورزشی به کار می رود.این علامتv که در ابتدای کلمه victoria به معنای پیروزی است و نباید در آن پی معنای دیگری بگردند. در بخشی از ترانه «دچار درد سر شدم» گفته بودم:«یه کمیسر تو بارونیش/داره میاد سراغ من/با گوله های قانونیش»در کنسرتم «آن را این گونه خواندم:«ترکیه باز با جمهوریش/داره میاد سراغ من/با گوله های قانونیش» . فکر نمی کردم چنین تغییر کوچکی جرم به حساب بیاید چون همه کمیسرها واقعا از گلوله استفاده می کنند حتی پلیسهای جمهوری ترکیه!!! در بخش دیگری از این ترانه گفته بودم: «آدمکشی با ریش چرک مشغول گشت رو سینمه» و در اجرای زنده به جای آدمکش ، کلمه کمیسر را جایگزین کردم.چون واقعا هر دوی آنها «آدمکش» و «کمیسر» می توانند ریش چرک داشته باشند...تازه کل این سطر یک شوخی ونیش طنزآلودی بیش نیست.سالها پیش در ترانه ای از من عبارت «شاهزاده مسخره »آمده بود...وقتی می خواستم آن را در آلبومی اجرا کنم به اشکال برخوردم وتنها وقتی که آن را به «شاهزاده ژولیده» تغییر دادم ، مجوز اجرا دریافت کرد!!!به عقیده من نویسندگان قانون ترکیه هم باید پاسخ گوی نکات طنز آمیز موجود در نوشته هایشان باشند!مردم ما باید بفهمند که چقدر از جهان امروز به دور هستند تا دیگر نگران تجزیه کشور آن هم به وسیله یک ترانه کردی نباشند. چنین نگاهی به هنر باید از بین برود.به یک هنرمند باید فضای تنفس داد.هر سیستم قانونی که بر اساس وجدان بنا شده باشد نمی تواند یک موسیقی دان را که سالها مخالفت خود را با تجزیه کشور اعلام کرده است متهم کند. من آنچه که دیگران زمزمه می کنند را فریاد می زنم.ما در این کشور زندگی می کنیم و اگر حقایق را بفهمیم زندگی و کشور بهتر و پیشرفته تری خواهیم داشت. به نظر می رسد که من هم باید از این به بعد در تغییر دادن ترانه هایم محتاط تر باشم و در واقع دیگر اجازه چنین تغییرات کوچکی را هم نخواهم داشت.ولی آیا شما انتظار دارید من تحت این شرایط احساس آزادی کنم؟!

این دادگاه با تشکیل خود دلایل و منطق و قضاوت عادلانه را نادیده گرفته و تمام قوانین جهانی را نقض کرده است.««من هم ترک می کنم کشوری را که در آن مرا تفرقه انداز و خائن خطاب کرده اند آن هم بر اساس قضاوت در مورد آثاری که در کنسرتهای سالها پیشم اجرا کرده ام...»»


بعد از پایان دفاعیه دادگاه در سکوت فرو می رود و بعد از 5 دقیقه تنفس ممنوع الخروج بودن کایا لغو وادامه دادرسی به 16 ژوئن همان سال موکول میگردد


مرگ مشکوک در غربت
احمد کایا چند روز بعداز دادگاه برای برپا کردن تور کنسرتهایش در اروپا به فرانسه سفر می کند و تا موعد جلسه بعدی دادگاه به ترکیه برنمی گردد.دادگاه امنیت ملی ترکیه او را به صورت غیابی به تحمل 10 سال زندان محکوم می کند غافل از اینکه این هنرمند بزرگ هرگز به سرزمینی که به آن عشق می ورزید باز نخواهد گشت.

در 16 نوامبر 1999جسد احمد کایا را در اتاق هتلی در پاریس پیدا می کنند. علت مرگ او ایست قلبی اعلام می شود . اما عاشقان آزادی و صلح و خیل دموکراتهای مسکوت شده جهان علت مرگ او را می دانند. پیکرش را در گورستان معروف پرلاشز دفن می کنند.کیلومترها دورتر از مردمی که عمر خود را به آفرینشگری برای آنها گذرانده است

ارکان/جوانرو بازدید : 618 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (1)


ا
شناسنامه
معروف به احمد توفیق
زادروز ۱۳۱۰
زادگاه مهاباد،
اطلاعات سیاسی
حزب سیاسی حزب دمکرات کردستان

سید عبدالله اسحاقی فرزند سیدمحمدامین اسحاقی در سال ۱۳۱۰ شمسی در محله ارمنیان شهر مهاباد ازخانواده‌ای معتمد دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی ومتوسطه را در شهر مهاباد گذارانید وی در دوران متوسطه در شهر مهاباد با یاری چندی از دوستان نزدیک خود که همگی از اعضای رسمی یا هواداران حزب توده و... بودند از جمله (غنی بلوریان و دکتر عبدالله مولوی...) جمعیت جوانان حزب دموکرات کردستان ایران را تشکیل دادند. بعد از پایان عمر جمهوری کردستان از بقایای حزب دمکرات کردستان ایران دو بخش مهم پا گرفت، یکی کمیته مرکزی و دیگری کمیته اجرایی. در کمیته مرکزی عبدالرحمان قاسملو و افراد سیاسی فعاّل بودند و در کمیته اجرایی مبارزینی از قبیلِ سیدعبدالله اسحاقی (احمد توفیق) و قادر شریف و سلیمان معینی و... این افراددر دهه ۱۳۴۰ در بخش‌های کردنشین ایران و گاه عراق، حضور فعال داشتند.

با روشن شدن همکاری یکی از افراد خانواده دکتر قاسملو با ساواک و اخراجش از کمیته مرکزی، اختلاف بین دو جناح حزب بالا می گیرد و کمیته اجرایی رو می‌آید. درسال ۱۳۴۳ با کمک ژنرال مصطفی بارزانی کنگره دوم حزب دموکرات کردستان ایران در روستای سونی کردستان عراق به صورت مخفی برگزار می‌شود و عبدالله اسحاقی با نام مستعار ( احمد توفیق ) به عنوان دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران انتخاب می‌شودو بدین صورت کمیته اجرایی جای پای خود را محکم می‌کند. در کمال تعجب تاریخچه حزب دمکرات کردستان ایران امروز به این مورد مهم اشاره‌ای نمی‌کند!

احمد توفیق سیاستمداری زیرک وبسیار مورد اعتماد بارزانی بود ودر دهه شصت میلادی حماسه‌های زیادی را در جریان قیام اکراد درشمال عراق بوجود آورد با این وصف بعلت نزدیکی تاکتیکی ژنرال بارزانی به دولت وقت ایران بنا به توصیه بارزانی به منطقه بادینان فرستاده می‌شود ایشان بعد از مدتی از پارت دمکرات کردستان عراق جداشده وبرای احیاء مجدد حزب دمکرات کردستان ایران از طریق آمیدی به بغداد می رود . درآن زمان دولت حسن البکر پشتیبانی از او را منوط به جنگیدن با بارزانی مینماید که ایشان قویا مخالفت می‌کند و وی بوسیله دولت مرکزی عراق دستگیر میگردد در نهایت احمد توفیق بعداز تحمل هشت ماه شکنجه در سال 1973 در زندان ابوغریب بغداد کشته می‌شود. رهبران بعدی حزب دمکرات کردستان ایران بعدها به تبع سیاست کهنه حذف نام احمد توفیق را از تاریخ معاصر خود پاک نمودند.

ارکان/جوانرو بازدید : 650 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)


 ناوبانگ:
پێشه‌وا
دانیشتووی: مه‌هاباد
به‌رپرسایه‌تی:
سه‌رۆک کۆمار
ساڵی شه‌هید بوون:


له‌ به‌ره‌به‌یانی‌ 10ی‌ خاكه‌لێوه‌ی‌ ساڵی‌ 1326ی‌ هه‌تاوی (1947.3.30 زایینی) ‌دا پێشه‌وا قازی‌, حه‌مه‌حوسێن خان‌ سه‌یفی‌ قازی‌(ئامۆزای‌ پێشه‌وا) ‌و ئه‌بولقاسم‌ سه‌دری‌ قازی‌( برای‌ پێشه‌وا) به‌ دوای‌ حوكم دران له‌دوو دادگای‌ ناعادلانه‌‌و فه‌رمایشی‌دا به‌ده‌ستی‌ چه‌په‌ڵی‌ دوژمنانی‌ گه‌لی‌ كورد له‌ چوارچرای‌ شاری‌ مه‌هاباد, واته‌ هه‌ر له‌و شوێنه‌ی‌ كه‌ 2ی‌ رێبه‌ندانی‌ 1324هه‌تاوی(1946.1.22زایینی) دا كۆماری‌ كوردستانی‌ لێ‌ راگه‌یه‌ندرابوو, له‌ سێداره‌ دران و شه‌هید كران‌و هه‌ر ئه‌و رۆژه‌ له‌سه‌ر شان‌و پیلی‌ خه‌ڵكی‌ به‌ شه‌ڕه‌فی‌ مه‌هاباد له‌ گۆرستانی‌ مه‌لا جامی‌ به‌ خاكی‌ پیرۆزی‌ نیشتمان سپێردران.

حیزبی‌ دێمۆكراتی‌ كوردستان له‌ 10ی‌ خاكه‌لێوه‌ی‌ 1358هه‌تاوی (1979.3.30 زایینی) ئه‌و رۆژه‌ی‌ وه‌ك رۆژی‌ شه‌هیدانی‌ كوردستانی‌ راگه‌یاند. ئه‌گه‌ر پێش ئه‌و ده‌م, له‌به‌ر زه‌خت‌و زۆری‌ به‌كرێگیراوانی‌ شای‌ دیكتاتۆر مه‌جالی‌ به‌ڕێوه‌بردنی‌ رێوره‌سم به‌و بۆنه‌یه‌وه‌ نه‌بوو, به‌ڵام به‌ دوای‌ رووخانی‌ حكوومه‌تی‌ پاشایه‌تی‌دا به‌ تایبه‌تی‌ دوای‌ ئه‌وه‌ی‌ كه‌ حیزب ئه‌م رۆژه‌ی‌ به‌و ناوه‌ ناودێر كرد, هه‌موو ساڵێ‌ له‌ وه‌ها رۆژێك دا رێز له‌ شه‌هیدان‌و سه‌رقافله‌یان پێشه‌وا قازی‌ ده‌گیرێ‌.
راسته‌ پێشه‌وا قازی‌ سه‌ركۆماری‌ كوردستان‌و به‌دیمه‌نترین كه‌سایه‌تیی‌ موكریان بوو و له‌ هه‌موو ناوچه‌كان نێو به‌ده‌ره‌وه‌‌و ناسراو بوو, به‌ڵام تا چه‌ند ساڵ‌ دوای‌ شه‌هید كرانیشی‌ بۆ گه‌لی‌ كورد به‌ تێكڕا به‌و شێوه‌یه‌ كه‌ ده‌بێ‌ بناسرێ‌ نه‌ناسرابوو, یا ئه‌گه‌ر ناسرابووش ئه‌و رێزه‌ی‌ له‌و سه‌رده‌مه‌دا لێی‌ ده‌گیرێ‌ لێی‌ نه‌ده‌گیرا. پێویسته‌ زۆر له‌وه‌ زیاترلێ كۆلینه‌وه له‌سه‌ر كه‌سایه‌تیی‌ پێشه‌وا بكرێ‌ تا به‌و جۆره‌ی‌ شیاوی‌ ئه‌وه‌, بناسرێ‌.
قازی‌ محه‌ممه‌د كوڕی‌ قازی‌ عه‌لی‌, كوڕی‌ میرزا قاسم قازی‌یه‌. رابردووی‌ ئه‌و بنه‌ماڵه‌یه‌ له‌ شاری‌ سابڵاغ بۆ چوار سه‌ده‌ پێشتر ده‌گه‌ڕێته‌وه‌. ئه‌وان نه‌ ته‌نیا له‌لای‌ خه‌ڵك به‌ڵكوو له‌لایه‌ن ده‌سه‌ڵاتداران‌و به‌رپرسانی‌ حكوومه‌تییش, جێگه‌ی‌ رێز‌و ته‌قدیر بوون.
قازی‌ عه‌لیی‌ باوكی‌ پێشه‌وا, له‌ 1930 له‌ مه‌هاباد رێكخراوێكی‌ كوردیی‌ به‌ ناوی‌ "بزووتنه‌وه‌ی‌ محمد" پێك هێنا. ناوبراو له‌گه‌ڵ‌ جووڵانه‌وه‌ی‌ شێخ محه‌مه‌د خیابانی‌ له‌ ته‌ورێز پێوه‌ندی‌یان هه‌بوو, تا ساڵی‌ 1934یش كه‌ فه‌وتی‌ كردوه‌ له‌سه‌ر ئه‌و كاره‌ به‌رده‌وام بووه‌.
قازی‌ عه‌لی‌, دوو كوڕی‌ هه‌بووه‌, یه‌كیان ئه‌بولقاسم قازی‌ ناسراو به‌ سه‌دری‌ قازی‌ بووه‌ كه‌ یه‌ك دوو ده‌وره‌ له‌لایه‌ن خه‌ڵكه‌وه‌ كراوه‌ته‌ نوێنه‌ری‌ مه‌جلیس‌و ئیعتیبار‌و نفووزێكی‌ تایبه‌تی‌ هه‌بووه‌. دوای‌ ته‌واوبوونی‌ ده‌وره‌كه‌شی‌ له‌سه‌ر راسپارده‌ی‌ پێشه‌وا, بۆ راپه‌راندنی‌ كاره‌ سیاسی‌یه‌كان‌و یاریده‌دانی‌ خه‌ڵك هه‌ر له‌ تاران مابۆوه‌.
قازی‌ محه‌ممه‌دیش كه‌ ساڵی‌ 1900ی‌ زایینی‌ له‌و بنه‌ماڵه‌ به‌ فه‌رهه‌نگه‌دا له‌دایك بووه‌, هه‌ر له‌ سه‌ره‌تای‌ لاوی‌یه‌وه‌ هه‌ستی‌ نیشتمانپه‌روه‌ریی‌ تێدا به‌ هێز بووه‌‌و زۆری‌ عه‌لاقه‌ به‌ خوێندنی‌ علوومی‌ كۆن‌و تازه‌ هه‌بووه‌‌و زۆر زوو له‌م باره‌یه‌وه‌ پێ‌گه‌یشتوه‌‌و زۆری‌ هه‌وڵ‌ داوه‌ زمانی‌ بێگانانیش فێر بێ‌. جگه‌ له‌ عه‌ره‌بی‌‌و فارسی‌‌و كوردی‌ ده‌گه‌ڵ‌ زمانی‌ فه‌رانسه‌یی‌‌و ئینگلیسی‌‌و تا راده‌یه‌كیش رووسی‌ ئاشنایه‌تیی‌ هه‌بووه‌.
قازی‌ محه‌ممه‌د زۆری‌ حه‌ز به‌ تێكه‌ڵاوی‌ ده‌گه‌ڵ‌ ئه‌هلی‌ فه‌زل‌و زانایانی‌ زه‌مان‌و پیاو چاكان‌و كوردانی‌ نیشتمانپه‌روه‌ر‌و سه‌رۆك عه‌شیره‌ته‌كان هه‌بووه‌.
به‌ دوای‌ فه‌وتی‌ باوكی‌دا بووه‌ به‌ قازیی‌ شار. له‌ به‌ر ئۆگریی‌ زۆر‌ به‌ كاری‌ فه‌رهه‌نگی‌‌و به‌ره‌و ژوور بردنی‌ زانیاریی‌ خه‌ڵك, له‌ ساڵه‌كانی‌ به‌ر له‌ 1941و دواتریش بۆ یه‌ك دوو ساڵ‌ به‌رپرسایه‌تیی‌ ئیداره‌ی‌ فه‌رهه‌نگ‌و ئه‌وقافی‌ شاری‌ مه‌هابادی‌ به‌ ئه‌ستۆوه‌ گرتوه‌‌و خزمه‌تی‌ به‌رچاوی‌ فه‌رهه‌نگیی‌ كردوه‌‌و له‌ كاتی‌ به‌رپرسایه‌تیی‌ ئه‌ودا, یه‌كه‌م مه‌دره‌سه‌ی‌ كچان له‌ مه‌هاباد كراوه‌ته‌وه‌.
هه‌ر له‌و پێوه‌ندی‌یه‌ش دا ده‌گه‌ڵ‌ زۆربه‌ی‌ خوێندكاران, رۆشنبیران‌و مامۆستاكان زۆر نزیك بووه‌.
قازی‌ محه‌ممه‌د حورمه‌تی‌ تایبه‌تیی‌ بۆ دامه‌زرێنه‌رانی‌ كۆمه‌ڵه‌ی‌ ژـ ك هه‌بووه‌. له‌ چه‌ند ساڵ‌ ده‌وره‌ی‌ بێ‌ حكوومه‌تییش دا واته‌ 1941 تا 1945 كه‌ كۆماری‌ كوردستان پێك هاتوه‌, له‌ به‌ڕێوه‌چوونی‌ كار‌وباره‌كان داو به‌ تایبه‌تی‌ له‌ چاره‌سه‌ركردنی‌ كێشه‌ عه‌شیره‌یی‌یه‌كان‌دا نه‌خشی‌ به‌رچاوی‌ هه‌بووه. زۆر له‌ دامه‌زرێنه‌رانی‌ ژـ ك راوێژیان له‌گه‌ڵ‌ كردوه‌‌و زۆریان خۆش ویستوه‌‌و گه‌لێكیان هه‌وڵ‌ ده‌گه‌ڵ‌ داوه‌ تا ببێته‌ ئه‌ندامی‌ ژ ـ ك. زۆر له‌ گرێوگۆڵی‌ كاری‌ رۆژانه‌ی‌ خه‌ڵك له‌ دیوانی‌ ئه‌ودا كه‌ "مه‌حكه‌مه‌یان" پێ‌گوتوه‌, كراونه‌وه‌.
قازی‌ له‌ روانگه‌ی‌ نوێنه‌رانی‌ بیگانه‌شه‌وه‌ كه‌ ئه‌وكات ئێرانیان له‌نێو خۆیان دا دابه‌ش كردبوو حورمه‌تی‌ تایبه‌تیی‌ هه‌بووه‌. هه‌ر كه‌س چۆته‌ مه‌هاباد تێكۆشاوه‌ به‌ر له‌ هه‌موو كه‌س چاوی‌ به‌ ناوبراو بكه‌وێ‌. بانگ كرانی‌ بۆ سۆڤیه‌ت هه‌ر له‌م پێوه‌ندی‌یه‌دا بووه‌, كه‌ ده‌گه‌ڵ‌ هه‌یئه‌تێكی‌ گه‌وره‌ چۆته‌ باكۆ.
قازی‌ محه‌ممه‌د كه‌ بوو به‌ ئه‌ندامی‌ "كۆمه‌ڵه‌ی‌ ژ ـ ك"و ناوی‌ نهێنیی‌ "بینایی‌" بۆ دانرا, ئومێدێكی‌ زیاتری‌ به به‌رپرسان‌و خه‌ڵك دا. له‌ ئاكامی‌ ده‌ركی‌ به‌ وه‌خت‌و شه‌هامه‌تی‌ سیاسیی‌ ئه‌و و به‌ قه‌ناعه‌ت گه‌یشتنی‌ به‌رپرسانی‌ كۆمه‌ڵه‌دا بوو كه‌ "ژـ ك" بوو به‌ "حیزبی‌ دێمۆكراتی‌ كوردستان"‌و وه‌ك حیزبێكی‌ دێمۆكرات‌و پێشكه‌وتوو ده‌ستی‌ كرد به‌ تێكۆشان. قازی‌ له‌به‌ر حورمه‌تی‌ تایبه‌تی‌ كه‌ بۆ "ژـ ك"ی‌ هه‌بوو, رۆژی‌ دامه‌زرانی‌ حیزبی‌ دێمۆكراتیشی‌ هه‌ر به‌ 25ی‌ گه‌لاوێژ رۆژی‌ دامه‌زرانی‌ ژـ ك دانا‌و هه‌ر بۆیه‌ش سه‌رنجی‌ زۆربه‌ی‌ نیزیك به‌ ته‌واوی‌ به‌رپرسانی‌ بۆ تێكۆشان له‌ نێو حیزبی‌ دێمۆكراتی‌ كوردستان راكێشا. حیزب زۆر به‌ توندی‌ په‌لوپۆی‌ هاویشت‌و تێكۆشانی‌ له‌ هه‌موو ناوچه‌ی‌ ئازادی‌ كوردستان دا په‌ره‌ی‌ سه‌ند. قه‌یرانی‌ به‌ زۆر لكاندنی‌ كوردستانی‌ به‌ ئازه‌ربایجانه‌وه‌ی‌ ره‌واندوه‌و ناچاری‌ كردن‌ كردن حیسابی‌ جیاواز بۆ كوردستان بكه‌ن.

 به‌ دوای‌ به‌ستنی‌ یه‌كه‌م كۆنگره‌دا, له‌ 2ی‌ رێبه‌ندانی‌ 1324ی‌ هه‌تاوی(1946.3.30) ‌دا به‌ به‌شداریی‌ نوێنه‌ری‌ پارچه‌كانی‌ دیكه‌ی‌ كوردستان‌و مه‌لا مسته‌فای‌ بارزانی‌‌و سه‌رۆك عه‌شیره‌ت‌و نوێنه‌رانی‌ هه‌موو چین‌و توێژه‌كانی‌ كوردستان پێكهاتنی‌ یه‌كه‌م كۆماری‌ كوردستانی‌ راگه‌یاند.
ئه‌گه‌ر تا ئه‌وده‌م جارجار له‌ رۆژنامه‌ی‌ "كوردستان"دا به‌ ناوی‌ پێشه‌وا باسی‌ لێ‌ ده‌كرا, له‌ دوای‌ دامه‌زرانی‌ كۆماره‌وه‌ به‌ شێوه‌ی‌ ره‌سمی‌ عینوانی‌ پێشه‌وایی‌ پێ‌ به‌خشرا‌و ئه‌و ناوه‌ تا ئێستاش له‌نێو كۆڕ‌وكۆمه‌ڵی‌ خه‌ڵك دا هه‌ر باوه‌.
پێشه‌وا مرۆڤێكی‌ گه‌لێك به‌ فه‌رهه‌نگ, دڵساف, خۆش به‌یان, ئه‌ده‌ب‌و هونه‌ر دۆست, به‌ راوێژ‌و له‌ عه‌ینی‌ كات دا سیاسی‌‌و دێمۆكراتێكی‌ نیشتمانپه‌روه‌ر‌و گه‌ل خۆشه‌ویست بوو, له‌گه‌ڵ‌ هه‌موو چین‌و توێژێك جۆشی‌ ده‌خوارد‌و له‌ كاتی‌ پێویست دا له‌ هه‌ست‌و هێزیان كه‌ڵكی‌ وه‌رده‌گرت.
قازی‌ محه‌ممه‌د برایه‌تی‌‌و یه‌كگرتوویی‌ كوردی‌ پێ‌ گه‌وره‌ترین هۆی‌ سه‌ركه‌وتن بوو. هه‌ربۆیه‌ له‌ زۆربه‌ی‌ وتاره‌كانی‌ كه‌ له‌ رۆژنامه‌ی‌ "كوردستان"ی‌ ئه‌وكات دا چاپ كراون له‌سه‌ر مه‌سه‌له‌ی‌ یه‌كیه‌تی‌‌و برایه‌تی‌ دواوه‌‌و به‌ مه‌رجی‌ سه‌ركه‌وتن‌و كۆڵه‌كه‌ی‌ راگرتنی‌ كۆمار‌و هۆی‌ سه‌ركه‌وتن به‌سه‌ر دوژمنانی‌دا زانیوه‌.
هه‌رچه‌ند ده‌یزانی‌ دوژمنه‌كانی‌ كورد راست ناكه‌ن به‌ڵام له‌ وتووێژدا زۆر به‌ راشكاوی‌ رای‌ده‌گه‌یاند كورد حه‌ز ده‌كا له‌ رێگای‌ ئاشتی‌یه‌وه به‌ مافی‌ خۆی‌ بگا, به‌ڵام ئه‌گه‌ر وا نه‌بێ‌ ئه‌وه‌ی‌ بۆی‌ بكرێ‌ ده‌ی‌كا.
ئه‌وه‌ی‌ پێویست بوو زۆر به‌ راشكاوی‌ به‌ شا‌و قه‌وامی‌ راگه‌یاندوه‌, قامكی‌ له‌سه‌ر زه‌عفه‌كانیان به‌رانبه‌ر به‌ گه‌لی‌ كورد داناوه‌. به‌ ئاشكرا پێی‌ گوتون, ئێوه‌ له‌ قسه‌كانی‌ خۆتان دا دوو دڵن‌و ناتانه‌وێ‌ مه‌سه‌له‌ی‌ كوردستان چاره‌سه‌ر بكه‌ن.
كاتێك پێشه‌وا له‌لایه‌ن "قوام السلگنه" بۆ تاران ده‌عوه‌ت ده‌كرێ‌‌و له‌ رێكه‌وتی‌ 28ی‌ ژوئه‌نی‌ 1946 ده‌چێته‌ تاران, له‌لایه‌ن ژماره‌یه‌ك له‌ وه‌زیران, نوێنه‌رانی‌ پارلمان‌و نوێنه‌ری‌ كورده‌كانی‌ تاران‌و نوێنه‌ری‌ حیزبه‌كان‌و یه‌كیه‌تیی‌ كرێكاران له‌ فرۆكه‌خانه‌ پێشوازیی‌ لێ‌ ده‌كرێ‌.
رۆژنامه‌ی‌ "ایران ما" هه‌ر ئه‌وكات ده‌نووسێ‌: "ئێستا كه‌ قازی‌ محه‌ممه‌د له‌ تارانه‌‌و ئازادیخوازان چاویان پێی‌ كه‌وتوه‌, ده‌رده‌كه‌وێ‌ كه‌ بیر‌وڕای‌ ئه‌و به‌رقه‌راریی‌ ئازادی‌‌و دێمۆكراسی له‌ ته‌واوی‌ ئێران دایه‌‌و, مافی‌ كۆمه‌ڵایه‌تی‌‌و سیاسی‌‌و ئینسانی‌ بۆ نه‌ته‌وه‌ی‌ كوردیش له‌ گۆڕێ‌ دایه‌. هه‌ر كارێكی‌ به‌ سوودی‌ دێمۆكراسی بێ‌ له‌لایه‌ن پێشه‌وای‌ كوردستانه‌وه‌ به‌ دڵه‌وه‌ پێشوازی‌ لێ‌ ده‌كرێ‌. هیوادارین جه‌نابی‌ قه‌وام له‌و سه‌فه‌ره‌ مێژوویی‌یه‌ كه‌ڵك وه‌رگرێ‌."
ئه‌و له‌ كاتی‌ ماڵئاوایی‌ له‌گه‌ڵ‌ مه‌لا مسته‌فا ده‌ڵێ‌: "من خۆم فیدای‌ خه‌ڵكی‌ ده‌كه‌م‌و هیچ كات وه‌ك پیشه‌وه‌ری‌‌و سه‌رانی‌ ئازه‌ربایجان ناكه‌م تا وڵاته‌كه‌م له‌ خوێن دا شه‌ڵاڵ بێ‌‌و هه‌زاران كه‌س به‌ كوشت بچن."
پێشه‌وا‌و هاوڕێیانی‌ ئه‌وه‌نده‌ی‌ له‌ ماوه‌ی‌ یازده‌ مانگی‌ كۆماردا هه‌وڵیان دا, هه‌ر ئه‌وه‌نده‌ش له‌و دادگا فه‌رمایشی‌یانه‌ی‌ بۆ موحاكه‌مه‌ كردنیان دانرا بوو, له‌ خۆبردوویی‌‌و ئازایه‌تی‌یان له‌ خۆیان نیشان داوه‌.
له‌گه‌ڵ‌ هه‌موو ناره‌حه‌تیی‌ ده‌روونی‌‌و ئه‌و ژیانه‌ تاڵه‌ی‌ كه‌ له‌ به‌ندیخانه‌ی‌ پادگانی‌ مه‌هاباددا بۆیان پێك هاتبوو, نه‌ ته‌نیا بڕوایان به‌ كوردایه‌تی‌‌و رزگاری لاواز نه‌بوو به‌ڵكوو زۆر جیددیتر‌و به‌ وره‌تر ببوون.
ئه‌وان له‌ مولاقاتێكی‌ نهێنی‌دا كه‌ له‌گه‌ڵ‌ یه‌ك دوو مرۆڤی‌ جێی‌ باوه‌ڕ بوویانه‌, فه‌رموویانه‌: "ئێمه‌یان فریودا, با نه‌ته‌وه‌ی‌ كورد فریو نه‌خوا‌و خه‌باتی‌ خۆی‌ بۆ رزگاری‌‌و سه‌ربه‌ستی‌ درێژه‌ بدا‌و چه‌ك دانه‌نێ‌". هه‌روه‌ها گوتبوویان كه‌ زۆریان زه‌خت خستووینه‌ سه‌ر تا نامه‌یه‌ك بۆ مه‌لا مسته‌فا بنووسین ده‌ست هه‌ڵ‌بگرێ‌. به‌ڵام ئێمه‌ نه‌ته‌نیا شتی‌ وا نانووسین به‌ڵكوو پێمان وایه‌ ئه‌وه‌ی‌ بۆی‌ ده‌كرێ‌ ده‌بێ‌ ده‌گه‌ڵ‌ ئه‌و ناپیاوانه‌ بیكا.
ئازایه‌تی‌یان له‌ دادگاكان دا به‌ راده‌یه‌ك بووه‌ كه‌ ئه‌فسه‌ره‌كان سه‌ریان سوڕماوه‌. له‌ راستی‌دا ئه‌و دادگایه‌ ئه‌مریكا‌و ئینگلیسیشی‌ له‌ پشت بوو. هه‌رچه‌ند جگه‌ له‌ كاربه‌ده‌ستانی‌ خۆیان كه‌سی‌ غه‌ریبه‌ی‌ لێ‌ نه‌بووه‌, به‌ڵام هه‌ر له‌ رێگای‌ ئه‌وانه‌وه‌ زۆر شت بڵاو بۆته‌وه‌ كه‌ پێویسته‌ بیزانین.
پێشه‌وا هه‌ر جارێك له‌و دوو جاره‌ كه‌ به‌ ناو دادگایی‌ كراوه‌ زیاتر له‌ چوار سه‌عات قسه‌ی‌ كردوه‌‌و به‌ قه‌ولی‌ سه‌روان شه‌ریفی‌ كه‌ وه‌كیلی‌ بووه‌ "ئه‌وه‌ قازی‌ محه‌ممه‌د بووه‌ كه‌ حكوومه‌تی‌ موحاكه‌مه‌ كردوه‌‌و له‌ هه‌موو بوارێكه‌وه‌ هێناویه‌ته‌ ژێر پرسیار".
رۆژنامه‌ی‌ "ئازادی‌" كه‌ له‌و سه‌رده‌م دا له‌ به‌غدا به‌ زمانی‌ كوردی‌ ده‌رده‌چوو, له‌مه‌ر پشتگیریی‌ ئه‌مریكا‌و ئینگلیس له‌و موحاكه‌مه‌یه‌ نوسیبووی‌: "ئیستیعماری‌ ئینگلیس‌و ئه‌مریكا له‌ وجوودی‌ قازی‌ محه‌ممه‌د ‌وهاوڕێكانی‌دا دوژمنی‌ هه‌ره‌ سه‌رسه‌ختی‌ خۆیان ده‌دی‌. ئومێدیان هه‌بوو بتوانن به‌ چۆكیان دابێنن‌و له‌ به‌ندیخانه‌ش نوێنه‌ره‌كانیان چوون ده‌گه‌ڵیان دوان تا بتوانن بۆ لای‌ خۆیانیان رابكێشن, به‌ڵام هیچ كات سه‌ركه‌وتوو نه‌بوون. دواتریش رۆژنامه‌ی‌ "ئازه‌ربایجان" له‌ باكۆ نوسیبووی‌ قازی‌ محه‌ممه‌د به‌ نوێنه‌ری‌ ئه‌مریكا (جورج ئالێن)ی‌ گوتبوو, گه‌لی‌ كورد چاوه‌ڕوانیی‌ هیچ چاكه‌یه‌كی‌ له‌ وڵاتانی‌ ئیستیعماری‌ نیه‌.
"نه‌جه‌فقولیی‌ په‌سیان" وته‌كانی‌ پێشه‌وا له‌ دادگادا له‌ چه‌ند رسته‌دا خولاسه‌ ده‌كاته‌وه‌‌و ده‌نووسێ‌: "له‌ كاتی‌ موحاكه‌مه‌دا قازی‌ محه‌ممه‌د په‌لاماری‌ ده‌برده‌ سه‌ر سیاسه‌ت‌و ئاكاری‌ ده‌وڵه‌تی‌ تاران‌و ده‌یگوت: "من له‌ قوژبنی‌ گرتووخانه‌ ده‌نگی‌ خۆم به‌رز ده‌كه‌مه‌وه‌ له‌ دژی‌ ده‌وڵه‌تی‌ تاران‌و سه‌رۆكه‌كانی‌‌و ده‌ڵێم تاوانبار ئێوه‌ن نه‌ك ئێمه‌. ئێوه‌ وڵاتتان لێ‌ داگیركردووین"
رۆژنامه‌نووسێكی‌ دیكه‌ به‌ نێوی‌ "سلیمان.خ" له‌ نووسراوه‌كانی‌دا ده‌ڵێ‌, قازی‌ گوتی‌: "ته‌واوی‌ ئه‌م به‌سه‌رهات‌و رووداوانه‌ ئاكامی‌ سیاسه‌تی‌ داگیركه‌رانه‌ی‌ ده‌وڵه‌ته‌. ئه‌گه‌ر ده‌وڵه‌ت ته‌واوی‌ كوردان به‌خائین ده‌زانێ‌ با ده‌ست له‌و مه‌ڵبه‌نده‌ هه‌ڵ‌بگرێ‌, ئه‌گه‌ر به‌ نیشتمانپه‌روه‌ریشیان ده‌زانێ‌ با لێ‌ بگه‌ڕێ‌ خۆیان كاروباری‌ خۆیان بگرنه‌ ده‌ست."
له‌ به‌ڵگه‌‌و رۆژنامه‌كانی‌ یه‌كیه‌تیی‌ سۆڤیه‌تی‌ پێشوودا زۆر شت له‌م بابه‌تانه‌ نووسراون‌و له‌ زمان ئه‌فسه‌ره‌ ئێرانی‌یه‌كانه‌وه‌ ده‌گێڕنه‌وه‌ كه‌ قازی‌ گوتویه‌: "ئه‌و رووداوانه‌ له‌ ئاكامی‌ ئه‌وه‌ی‌ دابووه‌ كه‌ ئێوه‌ خۆتان قانوونی‌ بنه‌ڕه‌تیتان له‌ ژێر پێ‌ ناوه‌. ئێستاش من ته‌نیا خۆم په‌ره‌پێده‌ری‌ دێمۆكراسی له‌ كوردستانم‌و هیچ هێزێكی‌ بیگانه‌ منی‌ هان نه‌داوه‌. بێ‌به‌شیی‌ كورد منی‌ بۆ به‌ڕێوه‌بردنی‌ ئه‌و كارانه‌ هان داوه‌."
كاتێك سه‌رۆكی‌ دادگا یا دادستان به‌ خه‌یانه‌ت تاوانباری ده‌كا له‌ وه‌ڵام دا ده‌ڵێ‌: "ئێره‌ ماڵی‌ منه‌, خاكی‌ كوردستان خاكی‌ باب‌و باپیر‌و ئه‌جدادی‌ منه‌ چۆن ده‌توانم ده‌ستی‌ لێ‌ هه‌ڵ‌گرم."
ئه‌گه‌ر موحاكه‌مه‌ی‌ یه‌كه‌م له‌ 19ی‌ مانگی‌ ژانویه‌ ده‌ستی‌ پێ‌كرد‌و چه‌ند رۆژی‌ خایاند‌و حوكمی‌ ئیعدامی‌ قازی‌یه‌كانی‌ دا, موحاكه‌مه‌ی‌ دووهه‌م له‌ 28ی‌ مارسی‌ 1947 واته‌ 7ی‌ خاكه‌لێوه‌ ده‌ستی‌ پێ‌كرد‌و رۆژی‌ 30ی‌ مارس كۆتایی‌ پێ‌هات.
گۆڤاری‌ "خه‌باتی‌ قوتابیان" ژماره‌ 37 له‌م دوایانه‌دا له‌ زمان سه‌روان كیومه‌رس سالحی‌ هه‌واڵنێری‌ گۆڤاری‌ ئه‌رته‌ش كه‌ له‌ دادگاكه‌دا بووه‌‌و دوایه‌ له‌سه‌ر نووسینی‌ راپۆرتێك له‌و پێوه‌ندی‌یه‌دا ده‌گیرێ‌‌و ساڵێك ده‌به‌ندیخانه‌دا ده‌مێنێته‌وه‌, هێندێك رسته‌ له‌ وته‌كانی‌ پێشه‌وای‌ بڵاو كرده‌وه‌.
پێشه‌وا فه‌رموویه‌: "من له‌ زووه‌وه‌ خۆم بۆ ئه‌وه‌ ئاماده‌ كردوه‌, به‌ باوه‌شی‌ ئاواڵه‌وه‌ پێشوازی‌ له‌و مردنه‌ سه‌ربه‌رزانه‌یه‌ ده‌كه‌م كه‌ له‌ رێگای‌ ئازادیی‌ میلله‌ته‌كه‌م دا ده‌كوژرێم. ئه‌وه‌ به‌ڵێنێكه‌ كه‌ به‌ نه‌ته‌وه‌كه‌مم داوه‌ له‌گه‌ڵیان بژیم‌و بۆ ئه‌وانیش بمرم, تازه‌ چۆن ئاماده‌م به‌ڵێنی‌ خۆم بشكێنم."
سه‌روان كیومه‌رس هه‌روه‌ها ده‌نووسێ‌: "من له‌ زۆربه‌ی‌ دادگاكانی‌ مه‌یدانی‌‌و سه‌ربازی‌ وه‌ك هه‌واڵنێر به‌شداریم كردوه‌ به‌ڵام هه‌رگیز هیچ كه‌سێكم به‌ راده‌ی‌ قازی‌ محه‌ممه‌د به‌ جه‌رگ‌و بوێر نه‌دیوه‌. ئه‌و له‌ كاتی‌ دادگایی‌كردن دا نه‌یده‌زانی‌ ترس چیه‌. زۆر به‌ بێ‌باكی‌ قسه‌ی‌ ده‌كرد‌و وه‌ڵامی‌ پرسیاره‌كانی‌ ده‌دایه‌وه‌."
هه‌ر ئه‌و به‌ جه‌رگی‌‌و له‌خۆبردوویی‌یه‌ش بوو كه‌ له‌ پای‌ سێداره‌ ئیزنی‌ نه‌دا چاوی‌ ببه‌ستن‌و فه‌رمووی‌: "حه‌ز ده‌كه‌م له‌ ئاخرین چركه‌ی‌ ژیانیشم دا به‌ سه‌ربه‌رزی‌‌و چاوی‌ كراوه‌وه‌ له‌ نیشتمانی‌ خۆشه‌ویستم بروانم." هه‌روه‌ها فه‌رموویه‌تی‌:
"ئێوه‌ قازی‌ محه‌ممه‌دێك ده‌كوژن به‌ڵام بزانن له‌ هه‌ر تنوكه‌ خوێنێكی‌ من قازی‌ محه‌ممه‌دێك شین ده‌بێته‌وه‌. داوا له‌ گه‌لی‌ كورد ده‌كه‌م خه‌باتی‌ خۆی‌ له‌پێناو رزگاریی‌ كوردستان دا په‌ك نه‌خا, باوه‌ڕ به‌ ده‌وڵه‌تی‌ خۆفرۆشی‌ تاران مه‌كه‌ن. بژی‌ كورد‌و كوردستان

...........................................

وه‌سیه‌تنامه‌ی‌ پێشه‌وا قازی‌ محه‌ممه‌د


كه‌یومه‌رس ساڵح**
ده‌نووسێ‌: بۆ ته‌واوكردنی‌ راپۆرت چوومه‌ به‌ندیخانه‌. كاتێك له‌ته‌ك یه‌كێك له‌ ئه‌فه‌سه‌ركان‌دا چوومه‌ نێو به‌ندیخانه‌، قازی‌ محه‌ممه‌د خه‌ریكی‌ نوێژكردن بوو، ئه‌فسه‌ری ئاماژه‌ پێ‌كراو هه‌واڵی‌ به‌ڕێكردنی‌ قازییه‌كانی‌ بۆ تاران پێیان گه‌یاند. سه‌در‌و سه‌یفی‌ قازی‌ زۆر خۆشحاڵ بوون، به‌ڵام قازی‌ محه‌ممه‌د له‌ بوون‌و راگه‌یاندنی‌ هه‌واڵه‌كه‌ی‌ ئێمه‌ چووكه‌ترین ئاڵوگۆڕێكی‌ له‌ خۆی نیشان‌ نه‌دا.
قازییه‌كان كه‌لوپه‌له‌كانیان كۆكرده‌وه‌‌و داوایان له‌ ئه‌فسه‌ری‌ به‌رپرسی كرد بۆ دابینكردنی‌ خه‌رجی‌ سه‌فه‌ر له‌ ماڵه‌وه‌یان پووڵیان بۆ بێنن به‌ڵام ناوبراو وتی‌ به‌رپرسایه‌تیی‌ سه‌فه‌ره‌كه‌و دابینكردنی‌ تێچووی‌ له‌ ئه‌ستۆی سوپایه‌. هه‌ركام له‌ قازییه‌كان له‌گه‌ڵ ده‌ سه‌ربازی‌ چه‌كداردا، سواری‌ ماشینێكی‌ نیزامی‌ بوون. عه‌سری‌ هه‌ر ئه‌و رۆژه‌ رێوشوێنه‌كانی‌ یاساغبوونی‌ هاتووچۆ‌و حكوومه‌تی‌ نیزامی‌ له‌ مه‌هاباددا راگه‌یاندران. له‌ گۆڕه‌پانی‌ چوارچرادا خانوویه‌كی‌ سێ‌قات هه‌بوو كه‌ ده‌رگایه‌كی‌ به‌ره‌وڕووی‌ گۆڕه‌پانه‌كه‌ ده‌كرایه‌وه‌.

 له‌ رۆژێك له‌مه‌وپێشه‌وه‌ ئه‌م ماڵه‌ به‌ بیانووی‌ جێگیركردنی‌ كاتیی‌ شاندی‌ نێردراو چۆڵ‌كرابوو. ماشینی‌ قازی‌ محه‌ممه‌د كه‌ له‌ پێش دوو ماشینی‌ دیكه‌وه‌ ده‌چوو له‌ مه‌یدانی‌ چوارچرادا وه‌ستا.
قازی‌ محه‌ممه‌د پرسی بۆ لێره‌دا رادوه‌ستن؟ ئه‌فسه‌ره‌كه‌ وه‌ڵامی‌ دایه‌وه‌: سه‌ره‌تای‌ چوونی‌ ئێوه‌ بۆ تاران، لێره‌وه‌یه‌. كاتێك قازی‌ محه‌ممه‌د له‌ ماشین دابه‌زی‌‌و چووه‌ داڵانه‌كه‌وه‌، دادستان نیكوزاد‌و چه‌ند سه‌ربازی‌ چه‌كداری‌ له‌ ته‌ك سه‌رۆكی‌ بێهداشت كه‌ تازه‌ له‌ تارانه‌وه‌ هاتبوو، دی‌ له‌سه‌ر مێزێك قورئانێك دانرابوو. دادستان سه‌رهه‌نگ نیكوزاد حوكمی‌ دادگای‌ خوێنده‌وه‌‌و به‌ قازیی‌ راگه‌یاند حوكم هه‌رچی‌ خێراتر ده‌بێ‌ جێبه‌جێ‌ بكرێ‌.
سه‌رهه‌نگ نیكوزاد به‌ قازی‌ وت: هه‌رچی‌ خێراتر وه‌سیه‌تنامه‌یه‌ك داڕێژن. قازیش زوو له‌ پشتی‌ مێزدا دانیشت‌و نووسینی‌ وه‌سیه‌تنامه‌ی‌ ده‌ست پێ‌كرد. له‌ ماوه‌یه‌كی‌ كورت‌دا چه‌ندین لاپه‌ڕه‌ی‌ نووسی به‌ڵام زوو ماندوو بوو‌و داوای‌ له‌ مه‌لا مه‌هابادییه‌كان كرد وته‌كانی‌ له‌ وه‌سیه‌تنامه‌كه‌دا بنووسن. قازی‌ محه‌ممه‌د زۆر له‌سه‌ره‌خۆ قسه‌ی‌ ده‌كرد: فڵان زه‌وی‌‌و فڵان شوێن‌و فڵان مزگه‌وت‌و قوتابخانه‌‌و نه‌خۆشخانه‌ دامه‌زرێنن تا داهاتووان كه‌ڵكیان لێ‌وه‌رگرن.

كاتێك وه‌سیه‌تنامه‌كه‌ ته‌واو بوو، 2:30 به‌ نوێژخوێندن‌و "راز‌و نیاز" له‌گه‌ڵ خودا تێ‌په‌ڕی‌. دادستان به‌ ته‌واوی‌ له‌ درێژه‌كێشانی‌ نوێژی‌ قازی‌ محه‌ممه‌د تووڕه‌ ببوو. پاش ته‌واو بوونی‌ "راز‌و نیاز"، قازی‌ داوای‌ له‌ دادستان كرد بابه‌تگه‌لێكی‌ دیكه‌ به‌ ناوی‌ خه‌ڵكی‌ كوردستان به‌ وه‌سیه‌تنامه‌كه‌ زیاد بكا. دادستان بڕیاری‌دا پێنووس‌و كاغه‌ز ئاماده‌ بكه‌ن.
قازی‌ محه‌ممه‌د به‌ مه‌لای‌ وت هه‌رچی‌ ده‌یڵێم بینووسه‌. مه‌لا وه‌ڵامی‌ دایه‌وه‌ قوربان چی‌ بنووسم؟ ئه‌وه‌ی‌ من ده‌یڵێم بینووسه‌.
كه‌یومه‌رس ساڵح له‌ درێژه‌دا ده‌ڵێ‌:
قازی‌ محه‌ممه‌د بابه‌ته‌كانی‌ به‌ فارسی ده‌ربڕی‌‌و داوای‌ له‌ مه‌لا كرد به‌ كوردی‌ بیان نووسێ‌. مه‌لا وتی‌: به‌ كوردی‌ نازانم بنووسم.
قازی‌ محه‌ممه‌د به‌ ناڕه‌حه‌تییه‌وه‌ وتی‌:
"ئه‌مه‌ش یه‌كێكی‌تر له‌ مه‌ینه‌تییه‌كانی‌ نه‌ته‌وه‌یی‌ كورد"‌و ده‌ستی‌ كرد به‌ نووسین.
بسم الله الرحمن الرحیم
نه‌ته‌وه‌ی‌ زۆر لێ‌كراو، بێ‌به‌ش‌و چه‌وساوه‌ی‌ كورد! برایانی‌ به‌ڕێز! له‌ دوایین ساته‌كانی‌ ژیان‌دا بابه‌تگه‌لێتان وه‌ك ئامۆژگاری‌ پێ‌ ده‌ڵێم. بۆ ره‌زامه‌ندیی‌ خودا ده‌ست له‌ دوژمنیی‌ یه‌كتر هه‌ڵ‌گرن، یه‌ك بگرن‌و بۆ پشتیوانی‌ له‌ یه‌كتر هه‌ڵ‌سن، له‌ به‌رابه‌ر دوژمن‌دا راوه‌ستن، خۆتان به‌ نرخێكی‌ كه‌م به‌ دوژمنه‌كان مه‌فرۆشن. دوژمن ته‌نیا بۆ گه‌یشتن به‌ قازانجه‌كانی‌ ئێوه‌ی‌ ده‌وێ‌. پاش ئه‌وه‌ ئیتر زیاتر له‌ تڵپه‌یه‌ك نین.
دوژمنانی‌ نه‌ته‌وه‌ی كورد زۆرن، زۆردان، نامه‌رد‌و بێ‌ویژدانن، رازی‌ سه‌ركه‌وتنی‌ هه‌ر نه‌ته‌وه‌یه‌ك یه‌كیه‌تیی‌‌و پێكه‌وه‌ بوونه‌. ئازادیی‌ نه‌ته‌وه‌یه‌ك پێویستی‌ به‌ پشتیوانیی‌ گشت نه‌ته‌وه‌كه‌یه‌، نه‌ته‌وه‌ی‌ یه‌كنه‌گرتوو هه‌میشه‌ له‌ ژێر ده‌سه‌ڵات‌دایه‌. ئێوه‌ نه‌ته‌وه‌ی كورد شتێكتان له‌ نه‌ته‌وه‌كانی‌ دیكه‌ كه‌م نیه‌. به‌ پێچه‌وانه‌شه‌وه‌ پیاوه‌تی‌، غیره‌ت‌و ئازایه‌تیی‌ ئێوه‌ فره‌ زۆرتره‌.

 ئه‌و نه‌ته‌وانه‌ی‌ له‌ به‌ندی‌ دیلی‌ رزگاریان بووه‌ یه‌كگرتوو بوون‌و ته‌واو. ئێوه‌ش ده‌توانن به‌ یه‌كگرتوویی‌‌و هاوپێوه‌ندی‌ زه‌نجیری‌ دیلێتی‌ پچڕێنن. ئێره‌یی‌، خه‌یانه‌ت‌و خۆفرۆشی وه‌لانێن. ئیتر فریوی‌ دوژمنان مه‌خۆن. دوژمنی‌ نه‌ته‌وه‌ی‌ كورد له‌ هه‌ر تاقم‌و گرووپ‌و ره‌نگ‌و ره‌گه‌زێك، هه‌ر دوژمنه‌، بێ‌ به‌زه‌یی‌و ویژدانه‌. ئێوه‌ له‌گیان یه‌ك به‌رده‌دا تا به‌ قازانجه‌كانی‌ خۆی بگا، به‌ به‌ڵێنیگه‌لی‌ درۆزنانه‌، ئێوه‌ ده‌خڵه‌تێنێ‌. له‌ ئیسماعیل ئاغای‌ شكاك تا جه‌وهه‌رئاغای‌ برای‌‌و حه‌مزه‌ئاغای‌ مه‌نگوڕ‌و چه‌ندین‌و چه‌ند قاره‌مانێكی‌ دیكه‌، فریوی‌ ئه‌م زۆرداره‌ مه‌لعونانه‌یان خوارد‌و ناپیاوانه‌ شه‌هیدكران. هه‌موویانیان به‌ قورئان‌و سوێند فریودا، ئاخر ئه‌مانه‌ كه‌ی‌ له‌ قورئان‌و سوێند تێ‌ده‌گه‌ن، وه‌فا له‌ لای‌ ئه‌م كۆمه‌ڵه‌، شمه‌كی‌ بازاڕه‌. له‌ رێگه‌ی‌ خوداو بۆ ره‌زامه‌ندیی‌ ئه‌و پشتی‌ یه‌كتر چۆڵ مه‌كه‌ن‌و یه‌كگرتوو بن، دڵنیا بن ئه‌گه‌ر دوژمن هه‌نگوێنتان پێ‌بدا، تێكه‌ڵ به‌ژه‌هره‌. فریوی‌ سوێنده‌ درۆزنه‌كانی‌ مه‌خۆن.

 ئه‌گه‌ر هه‌زار جار سوێند بخۆن دووباره‌ هیچ ئامانجێكیان جیا له‌ له‌نێوبردنی‌ ئێوه‌ نیه‌.
له‌ دوایین كاتژمێره‌كانی‌ ژیانم‌‌دا خودا به‌ شایه‌تی‌ ده‌گرم كه‌ له‌ رێگای‌ ئازادی‌‌و به‌خته‌وه‌ریی‌ ئێوه‌دا گیان‌و ماڵی‌ خۆم به‌خت كرد‌و له‌ هیچ هه‌وڵێك كۆتاییم نه‌كرد. له‌ لای‌ ئه‌مانه‌، كوردبوونی‌ ئێوه‌ تاوانه‌، سه‌رو گیان‌و ماڵ‌و شه‌ره‌فی‌ ئێوه‌ له‌ لایان حه‌ڵاڵه‌. ئه‌وان چونكه‌ له‌ گۆڕه‌پانی‌ شه‌ڕدا ناتوانن له‌ به‌رانبه‌ر ئێوه‌دا راوه‌ستن، هه‌میشه‌ هانا بۆ فێڵ‌و ته‌ڵه‌كه‌ ده‌به‌ن. شا‌و ده‌ست‌و پێوه‌ندییه‌كانی‌ به‌ جاران په‌یامیان نارد كه‌ بۆ وتووێژ ئاماده‌ن‌و مه‌یلی‌ خوێن رشتنیان نیه‌، به‌ڵام من ده‌مزانی‌ ئه‌وان درۆده‌كه‌ن. ئه‌گه‌ر خه‌یانه‌ت، خۆفرۆشی‌و فریوخواردوویی‌ هێندێ‌ له‌ سه‌رۆك عه‌شیره‌كان نه‌بووایه‌، كۆمار هیچكات شكستی‌ نه‌ده‌خوارد.
وه‌سیه‌ت ده‌كه‌م منداڵه‌كانتان فێری‌ زانست‌و عیلم بكه‌ن. نه‌ته‌وه‌ی‌ ئێمه‌ شتێكی‌ له‌ نه‌ته‌وه‌كانی‌ تری‌ جیهان كه‌م نیه‌، جیا له‌ زانست‌و عیلم. فێری‌ زانست بن تا له‌ كاروانی‌ مرۆڤایه‌تی‌ دوا نه‌كه‌ون. زانست، چه‌كی‌ له‌نێوبردنی‌ دوژمنانه‌، دڵنیابن ئه‌گه‌ر به‌ دوو چه‌كی‌ یه‌كیه‌تی‌‌و زانست پۆشته‌ ببن، دوژمنان كارێكیان بۆ ناچێته‌ پێش. ئێوه‌ نابێ‌ به‌ مردنی‌ من‌و براكان‌و ئامۆزاكانم ترس بچێته‌ دڵتانه‌وه‌. هێشتا قاره‌مانگه‌لێكی‌ زۆر ده‌بێ‌ گیان فیدا بكه‌ن تا داری‌ ئازادیی‌ كوردستان بگاته‌ به‌رهه‌م. دڵنیام پاش ئێمه‌ش قاره‌مانگه‌لێكی‌ دیكه‌ هه‌ن كه‌ فریوبخۆن، به‌ڵام هیوادارم مه‌رگی‌ ئێمه‌ ببێته‌ ده‌رسی عیبره‌ت بۆ سه‌رجه‌م خه‌باتگیڕانی‌ ئازادیی‌ كوردستان. وه‌سیه‌تێكی‌ دیكه‌م بۆ دڵسۆزانی‌ نه‌ته‌وه‌ی‌ كورد هه‌یه‌. له‌ خودای‌ گه‌وره‌ داوای‌ ئازادیی‌ نه‌ته‌وه‌ی‌ خۆتان بكه‌ن. شایه‌ت له‌ خۆتان بپرسن بۆ من سه‌رنه‌كه‌وتم؟ له‌ وه‌ڵام‌دا ده‌بێ‌ بڵێم به‌ خودا سه‌ركه‌وتووی‌ راسته‌قینه‌ منم. چ نێعمه‌تێك له‌وه‌ سه‌رتره‌ كه‌ سه‌رو ماڵ‌و گیانم له‌ رێگای‌ نه‌ته‌وه‌‌و نیشتمانم‌دا به‌خت بكه‌م. باوه‌ڕ بكه‌ن من جاران داوام له‌ خودا كردوه‌ ئه‌گه‌ر بمرم به‌ شێوه‌یه‌ك گیان له‌ده‌ست بده‌م كه‌ به‌ روومه‌تی‌ سووره‌وه‌ له‌ لای‌ خودا‌و پێغه‌مبه‌ر‌و نه‌ته‌وه‌كه‌م دا ئاماده‌ بم. وه‌ها مردنێك سه‌ركه‌وتنی‌ راسته‌قینه‌یه‌.
خۆشه‌ویستانم! كوردستان، نیشتمانی‌ كورد‌و ماڵیه‌تی‌. هیچ كه‌سێك مافی‌ ئێره‌یی‌‌و به‌خێڵی‌ نیه‌ هه‌موو له‌ ماڵی‌ خۆیان‌دا ئازادن. هه‌رچی‌ له‌ ده‌ستتان دێ‌ بۆ ئازادیی‌ كورد كۆتایی‌ مه‌كه‌ن.
ئیتر نابێ‌ له‌سه‌ر رێگای‌ ئه‌و كه‌سانه‌دا كه‌ به‌رپرسایه‌تی‌ ده‌گرنه‌ ئه‌ستۆ راوه‌ستن. له‌ به‌رد خستنه‌ رێگه‌ ده‌ست هه‌ل‌َگرن‌و ئه‌ركه‌كانتان به‌ باشترین شێوه‌ به‌ڕێوه‌ببه‌ن. دڵنیابن براكورده‌كه‌تان له‌ دوژمنی‌ بێگانه‌ زۆر باشتر. ئه‌گه‌ر من به‌پرسایه‌تیم وه‌ئه‌ستۆ نه‌گرتبایه‌ ئێستا له‌ پای‌ چێوه‌ی‌ داردا نه‌بووم و له‌ لای بنه‌ماڵه‌كه‌م رۆژه‌كانم ده‌برده‌سه‌ر، به‌ڵام ئه‌ركی‌ من، به‌رزترین ئامانجم بوو و، تا پێی‌ گیان راوه‌ستام. به‌ هیوای‌ خوداوه‌ندی‌ گه‌وره‌، له‌ ئاكام‌دا به‌سه‌ر دوژمنان‌دا سه‌رده‌كه‌ون.
1ـ بڕواتان به‌ خودا‌و ماجا‌و من عندالله ‌و پێغه‌مبه‌ری‌ ئه‌كره‌م (س) هه‌بێ‌‌و ئه‌ركه‌ دینییه‌كانی‌ خۆتان به‌ باشترین شێوه‌ به‌ڕێوه‌ ببه‌ن.
2ـ یه‌كیه‌تی‌و هاوپێوه‌ندی‌، ره‌مزی‌ سه‌ركه‌وتنه‌. ئێره‌یی‌‌و خۆفریودان وه‌لابنێن‌و له‌ وه‌رگرتنی‌ به‌رپرسایه‌تی‌‌و خزمه‌تكردن‌‌دا له‌گه‌ڵ یه‌كتر كێ‌به‌ركێ‌ بكه‌ن.
3ـ زانست‌و ئاگایی‌ خۆتان به‌رنه‌سه‌رێ‌ تا فریوی‌ دوژمنان نه‌خۆن.
4ـ هیچ كات دوژمن به‌ دۆست مه‌زانن چونكه‌ دوژمنی‌ نه‌ته‌وه‌‌و نیشتمان‌و دینتانه‌.
5ـ خۆتان بۆ چه‌ند رۆژ ژیان له‌م دنیا له‌ناوچووه‌دا مه‌فرۆشن. مێژوو سه‌لماندوویه‌ كه‌ دوژمن به‌ چووكه‌ترین بیانوویه‌ك، ده‌ست بۆ كوشتار‌و سه‌ركوت ده‌با.
6ـ خه‌یانه‌ت به‌ یه‌كتر مه‌كه‌ن نه‌ خه‌یانه‌تی‌ سیاسی‌و نه‌ خه‌یانه‌تی‌ ماڵی‌‌و گیانی‌‌و نامووسی. خه‌یانه‌تكار له‌ لای‌ خودا‌و گه‌ل رووڕه‌شه‌‌و خه‌یانه‌ت، له‌ ئاكام‌دا بۆ خۆی ده‌گه‌ڕێته‌وه‌.
7ـ له‌ته‌ك ئه‌و كه‌سانه‌ی‌ دا، بێ‌ خه‌یانه‌ت ئه‌رك به‌ڕێوه‌بردن هاوكاری‌ بكه‌ن. خودای‌ نه‌خواسته‌ هیچكات مه‌بنه‌ سیخۆڕی‌ بێگانه‌.
8ـ ئه‌و شوێنانه‌ی‌ له‌ وه‌سیه‌تنامه‌كه‌دا ئاماژه‌م پێ‌ كردون (مزگه‌وت، قوتابخانه‌‌و نه‌خۆشخانه‌) هی‌ خۆتانن، به‌ باشترین شێوه‌ كه‌ڵكیان لێ‌وه‌رگرن.
9ـ واز له‌ شۆڕش مه‌هێنن تا له‌ژێرده‌سته‌یی‌ ده‌رباز بن. ماڵی‌ دنیا هیچ نیه‌، ئه‌گه‌ر نیشتمانێكتان هه‌بێ‌، سه‌ربه‌خۆیی‌یه‌كتان هه‌بێ‌‌و ماڵ‌و خاك‌و نیشاتمانتان هی‌ خۆتان بێ‌، ئه‌و كات هه‌موو شتێكتان ده‌بێ‌، هه‌م سامان هه‌م ده‌وڵه‌ت، هه‌م ئابڕو و هه‌م نیشتمان.
10ـ گومان ناكه‌م جیا له‌ مافی‌ خودا (حق الله)، مافێكی‌ دیكه‌ له‌ ئه‌ستۆم بێ‌، سه‌ره‌ڕای ئه‌مه‌ش ئه‌گه‌ر كه‌سێك هه‌ست ده‌كا قه‌رزێكی‌ به‌لامه‌وه‌یه‌ بچێته‌ لای‌ میراتگرانم.
تا ده‌ست نه‌ده‌یه‌ ده‌ستی‌ یه‌كتر، سه‌ركه‌وتن مسۆگه‌ر نابێ‌. له‌ یه‌كتر زۆر مه‌كه‌ن چونكه‌ خوداوه‌ند دوژمنی‌ زۆردارانه‌. هیوادرام وته‌كانم وه‌رگرن، خوداوه‌ند ئێوه‌ به‌سه‌ر دوژمنان‌دا سه‌رخات.
مراد ما نصیحت بود و گفتیم (مه‌به‌ستی‌ ئێمه‌ ئامۆژگاری‌ بوو وتمان)
حوالت با خدا كردیم و رفتیم (سپاردمان به‌ خودا‌و رۆیشتین)
خزمه‌تگوزاری‌ نه‌ته‌وه‌‌و نیشتمان محه‌ممه‌د قازی‌
سه‌رچاوه‌: كتێبی‌ " قازی‌ محه‌ممه‌د‌و كۆمار له‌ ئاوێنه‌ی‌ به‌ڵگه‌كان"دا ، بێهزاد خۆشحالی‌، 1380، هه‌مه‌دان
* زورگێڕدراوی‌ ده‌قی‌ فارسی "وه‌صیت‌نامه‌ قازی‌ محمد"ه‌ كه‌ فارسییه‌كه‌ی‌ له‌ به‌شی رێبه‌رانی‌ شه‌هیدی‌ ماڵپه‌ڕی‌ پێشمه‌رگه‌كان وه‌رگیراوه‌.
** كه‌یومه‌رس ساڵح، هه‌واڵنێری‌ سوپای‌ شه‌هنشایی‌ ئێران كه‌ خۆی له‌ دادگای‌ قازییه‌كاندا به‌شداربووه‌و له‌ به‌ر ئه‌وه‌ی‌ كه‌ خوشكه‌زای‌ سه‌ر له‌شكر فه‌ریدوون جه‌م، شووی‌ شه‌مس(خوشكی‌ شای‌ ئێران) بووه‌، بڕواپێكراوی‌ ده‌رباری‌ شا بووه‌.
راپۆرتی‌ ره‌وتی‌ دادگایی‌ كردنی‌ قازییه‌كان كه‌ له‌ لایه‌ن كه‌یومه‌رس ساڵحه‌وه‌ نووسراوه‌، له‌ تایبه‌تنامه‌یه‌ك‌دا چاپ بووه‌‌و بۆ خوێندنه‌وه‌ به‌ شێوه‌یه‌كی‌ زۆر نهێنی‌ دراوه‌ته‌ ئه‌فسه‌ره‌ پایه‌به‌رز‌و جێگای‌

تعداد صفحات : 8

درباره ما
پرسیم له‌ كاوه‌ی باپیرم، گوتم: بابه‌! وا ده‌ست به‌سته‌م، ده‌ پێم بڵێ، چۆن ده‌گه‌مه‌ نه‌ورۆزه‌كه‌ی سه‌ده‌ی بیسته‌م؟ گوتی: ڕۆڵه‌! گه‌ر كوردستان بكه‌ن به‌ پارچه‌ ئاگرێ، نه‌ك زوحاكێك، هه‌زار زوحاك مل كه‌چ ده‌كا و خۆی ناگرێ!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    فرقی هست بین این سایت.بابقیه سایتها./؟//؟/؟/؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 293
  • کل نظرات : 124
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 741
  • آی پی امروز : 78
  • آی پی دیروز : 46
  • بازدید امروز : 99
  • باردید دیروز : 180
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 11
  • بازدید هفته : 99
  • بازدید ماه : 1,158
  • بازدید سال : 36,873
  • بازدید کلی : 1,238,857
  • کدهای اختصاصی
    قڕمان ده‌كه‌ن؟تا چرای ئێمه‌ نه‌سووتێ... (ئه‌و گه‌له‌ی گه‌لێكی تر ده‌چه‌وسێنێته‌وه‌ خۆی ناحه‌سێته‌وه‌) بیرمه‌ندێك تا چرای ئێمه‌ نه‌سووتێ، ئێوه‌ هه‌رگیز ڕووناكایی نابینن به‌ چاوی خۆتان. تا ئێمه‌ دیل و كۆیله‌ بین، هه‌ر كۆت و نیر، تۆق و زنجیر ده‌كه‌ین بۆتان! * * * قوڕتان به‌ سه‌ر! دوای مردنیش، لی ناگه‌ڕێین نیشتمانمان بكه‌ن به‌ ماڵ. لێ ناگه‌ڕێین گۆشتمان بخۆن وه‌ك قه‌ل و داڵ. گه‌ر هیچ نه‌بێ ده‌بینه‌ خاڵۆزه‌ی بێستان، زیوانی ناو ده‌غڵ و دانتان. ده‌بینه‌ لم، ده‌چینه‌ ناو پارووی نانتان. ده‌بینه‌ مار، په‌پكه‌ ده‌خۆین له‌ناو نوێنتان. ده‌بینه‌ شێرپه‌نجه‌ و میكرۆب، گه‌را ده‌خه‌ین له‌ناو خوێنتان. ده‌بینه‌ كوان، هه‌رده‌مه‌و له‌ جێیه‌ك ده‌ردێین. ده‌بینه‌ ژان، له‌ سه‌د لاوه‌ تێتان وه‌ردێین. ده‌بینه‌ زێرووی هه‌زارپێ، ده‌م گیر ده‌كه‌ین له‌ گه‌رووتان. ده‌بینه‌ تامیسكه‌ی سه‌ر لێو، باپشكێوی سه‌ر پێڵووتان. شایی بكه‌ن - ده‌یكه‌ین به‌ شین. پرسه‌ دانێن - كاستان ده‌كه‌ین به‌ پێكه‌نین! ده‌بینه‌ له‌كه‌ی زمان و تانه‌ی سه‌ر چاو. ده‌بینه‌ مووی ناو خۆراك و خڵته‌ی ناو ئاو! تا چرای ئێمه‌ نه‌سووتێ، ئێوه‌ هه‌رگیز ڕووناكایی نابینن به‌ چاوی خۆتان. تا ئێمه‌ دیل و كۆیله‌ بین، هه‌ر كۆت و نیر، تۆق و زنجیر ده‌كه‌ین بۆتان!