یعنی اینکه کاش
فرصتی دست می داد
تا شبی
دلم را پیش روی دلت می گرفتم
تا بدانی
درونم چه غوغاست
هفت تیر
یعنی
درد چشمم
درد سینه
درد قلب بی آشیونه
هفت تیر
یعنی کودکم
که درکوچه پس کوچه های شهر
دوان دوان،گریان گریان ...
دنبال
آرامش آغوش من می گردد
هفت تیر
یعنی قلم تاریخ
که با خون پدرم
از مظلومیت من
و جنایت صدام
نقاشی می کشد
هفت تیر
یعنی نگاه مظلوم
که می پرسد
به چه جرمی؟!
هفت تیر
یعنی اینکه
هیچ وقت به خود اجازه ندادم
یکبار هم شماره بگیرم
تعداد زخمهای د لم
آیاسکوت
راز نگاهم را
خواهد گفت...
هفت تیر
یعنی
جنایتکار
ما آدمیم
نه افت
پس چرا؟!
هفت تیر
یعنی
خدایا
از این نابرابری
دلم خونه...!