loading...
قدمت غيرت اصالت
ارکان/جوانرو بازدید : 592 دوشنبه 24 بهمن 1390 نظرات (0)


ایرانیانی که بلافاصله پس از بمباران حلبچه توسط بعثی ها ،وارد شهر حلبچه می شوند از داخل خانه ای صدایی می شنوند و هنگامی که وارد خانه می شوند طفل 4 ماهه ای را می بینند که در حال گریه کردن است .
کد خبر: ۷۵۸۳۶
تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۸۸ - ۱۴:۱۸
عصر ایران ـ علی اسمین 21 ساله یکی از بازماندگان بمباران شیمیایی حلبچه پس از 21 سال زندگی در ایران، در نهایت روز جمعه توانست مادر خود را در آغوش بگیرد.

بمباران شیمیایی حلبچه هنگامی روی داد که علی اسمین 4 ماهه بود. او به همراه 5 خواهر و برادر و نیز پدرش در خانه بود و مادر برای خرید به خارج از خانه رفته بود.

روزنامه لوس آنجلس تایمز در گزارشی در این باره می نویسد: نیروهای ایرانی که بلافاصله پس از بمباران حلبچه توسط بعثی ها، وارد شهر حلبچه می شوند از داخل خانه ای صدایی می شنوند و هنگامی که وارد خانه می شوند طفل 4 ماهه ای را می بینند که در حال گریه کردن است .

همه اعضای خانواده این کودک مرده بودند و این نوزاد 4 ماهه از سوی ایرانی ها به ایران منتقل می شود . در ابتدا قرار بر این بود که طبق قوانین ایران ، علی به پرورشگاه منتقل شود ، اما زنی ایرانی به نام " کبری حمید پور" سرپرستی نوزاد 4 ماهه را به عهده می گیرد و نام او را علی می گذارد و به همراه دو فرزند پسر دیگر خود او را بزرگ می کند.

مادر ایرانی علی سه سال پیش بدرود حیات می گوید و 3 ماه پیش یکی از آشنایان خانواده ایرانی "علی اسمین"، در ملاقاتی با مقامات دولت اقلیم کردستان عراق موضوع را روایت می کند.


مقامات اقلیم کردستان عراق لیستی 41 نفره از گم شدگان حادثه بمباران شیمیایی حلبچه را به او نشان می دهند. علی اسمین به کردستان عراق می رود و 6 خانواده ادعا می کنند که او فرزند آنهاست.

در نهایت با انجام آزمایش " DNA " مادر واقعی 58 ساله علی اسمین به نام " فاطمه محمد صالح " پیدا می شود.

روز جمعه (13 آذر) علی برای نخستین بار مادر واقعی خود را می بیند و اسم واقعی خود را که " زمنکو محمد احمد " بود از زبان مادرش می شنود.

علی اسمین کردی بلد نیست و فقط زبان فارسی می داند ولی او امروز در کنار خانواده اصلی اش است . او می گوید که به هر دو خانواده ایرانی و عراقی خود دلبسته است .

علی اسمین در روایت روابط خود با مادر ایرانی اش می گوید:" او بسیار با من مهربان بود و هنگامی که من در سن هفت سالگی به مدرسه رفتم به من گفت که مادر و پدر من در عراق هستند و ماجرای روی داده را توصیف کرد."

جالب اینجاست که مادر واقعی علی هم جزء بازماندگانی بود که برای مداوا به تهران منتقل شد. او پس از مداوا حتی برای یافتن پسر گم شده خودش اقدام می کند و در روزنامه ها آگهی می دهد و به بیمارستان ها و دیگر مراکز سر می زند اما قسمت این بود تا بدون فرزندش به عراق باز گردد.

این نخستین سخنان این مادر جدا مانده از فرزند پس از در آغوش گرفتن پسرش بود: " آه خدای من. نمی دانم رویاست یا واقعیت."

برای علی و همه کسانی که در فراق خانواده و دیار خود روز می گذرانند آرزوی وصل و سلامتی داریم

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
پرسیم له‌ كاوه‌ی باپیرم، گوتم: بابه‌! وا ده‌ست به‌سته‌م، ده‌ پێم بڵێ، چۆن ده‌گه‌مه‌ نه‌ورۆزه‌كه‌ی سه‌ده‌ی بیسته‌م؟ گوتی: ڕۆڵه‌! گه‌ر كوردستان بكه‌ن به‌ پارچه‌ ئاگرێ، نه‌ك زوحاكێك، هه‌زار زوحاك مل كه‌چ ده‌كا و خۆی ناگرێ!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    فرقی هست بین این سایت.بابقیه سایتها./؟//؟/؟/؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 293
  • کل نظرات : 124
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 741
  • آی پی امروز : 28
  • آی پی دیروز : 46
  • بازدید امروز : 39
  • باردید دیروز : 180
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 11
  • بازدید هفته : 39
  • بازدید ماه : 1,098
  • بازدید سال : 36,813
  • بازدید کلی : 1,238,797
  • کدهای اختصاصی
    قڕمان ده‌كه‌ن؟تا چرای ئێمه‌ نه‌سووتێ... (ئه‌و گه‌له‌ی گه‌لێكی تر ده‌چه‌وسێنێته‌وه‌ خۆی ناحه‌سێته‌وه‌) بیرمه‌ندێك تا چرای ئێمه‌ نه‌سووتێ، ئێوه‌ هه‌رگیز ڕووناكایی نابینن به‌ چاوی خۆتان. تا ئێمه‌ دیل و كۆیله‌ بین، هه‌ر كۆت و نیر، تۆق و زنجیر ده‌كه‌ین بۆتان! * * * قوڕتان به‌ سه‌ر! دوای مردنیش، لی ناگه‌ڕێین نیشتمانمان بكه‌ن به‌ ماڵ. لێ ناگه‌ڕێین گۆشتمان بخۆن وه‌ك قه‌ل و داڵ. گه‌ر هیچ نه‌بێ ده‌بینه‌ خاڵۆزه‌ی بێستان، زیوانی ناو ده‌غڵ و دانتان. ده‌بینه‌ لم، ده‌چینه‌ ناو پارووی نانتان. ده‌بینه‌ مار، په‌پكه‌ ده‌خۆین له‌ناو نوێنتان. ده‌بینه‌ شێرپه‌نجه‌ و میكرۆب، گه‌را ده‌خه‌ین له‌ناو خوێنتان. ده‌بینه‌ كوان، هه‌رده‌مه‌و له‌ جێیه‌ك ده‌ردێین. ده‌بینه‌ ژان، له‌ سه‌د لاوه‌ تێتان وه‌ردێین. ده‌بینه‌ زێرووی هه‌زارپێ، ده‌م گیر ده‌كه‌ین له‌ گه‌رووتان. ده‌بینه‌ تامیسكه‌ی سه‌ر لێو، باپشكێوی سه‌ر پێڵووتان. شایی بكه‌ن - ده‌یكه‌ین به‌ شین. پرسه‌ دانێن - كاستان ده‌كه‌ین به‌ پێكه‌نین! ده‌بینه‌ له‌كه‌ی زمان و تانه‌ی سه‌ر چاو. ده‌بینه‌ مووی ناو خۆراك و خڵته‌ی ناو ئاو! تا چرای ئێمه‌ نه‌سووتێ، ئێوه‌ هه‌رگیز ڕووناكایی نابینن به‌ چاوی خۆتان. تا ئێمه‌ دیل و كۆیله‌ بین، هه‌ر كۆت و نیر، تۆق و زنجیر ده‌كه‌ین بۆتان!